Thursday, July 19, 2012

چگونه جهان را به اهريمن سپرديم

مردو آناهيد



مردمان ِ از خودبيگانه، بردگانی هستند مُدرن که تنها در بردگی توان زيستن دارند.
کشورهای زورمند، به ويژه انگل ليس‌ها، پيوسته در درازای تاريخ، از ويژگی‌های مسلمانان برای پيشبرد ِ برنامه‌های خودشان سود برده‌-اند.
اسلام بر پايه‌-ی دروغ و خشونت بنا شده است و هرگز بدون آدمکشی و دزدی پيشرفتی نخواهد داشت.

زورمندان ِ ستمگر به کردار، نه به سخن، در سوی جهانگشايی گام می‌نهند. اين زورمندان برآنند که بر جهان و جهانيان فرمانروايی داشته باشند. آنها، برای رسيدن ِ به اين آرمان، سرزمين‌هايی را بخش می‌کنند و هر بخشی را کشوری تازه می‌نامند. آنها کشورهای تازه را به سرکردگانی فرومايه می‌سپارند تا خودفروختگانیِ ناتوان، در گماشتگی‌‌-ی آنها، بر آن مردمان حکم برانند.
مردمان ِ کشورهای نو پا، که از کيستی و فرهنگ خود جدا شده‌-اند، به ناچار خود را در شناسه‌‌-ای، که زورمندان به آنان بخشيده‌-اند، می‌گنجانند. از اين روی اين مردمان ِ از خودبيگانه به گماشتگان ِ زورمندان روی می‌آورند تا بتوانند به هوينی دروغين در سرايی، که از باشندگانش جدا شده و به آنها واگذار شده است، سرفراز بشوند. دست نشاندگان ِ فرومايه، به جز خودفروشی هيچ گونه دانش و هنری ندارند. اين است که آنها با اندک مژده‌-ای، به بندگی‌-ی دشمنان ِ آزادگی، در می‌آيند و به کردار زرخريد ِ بيگانان می‌شوند.
از اين روی اين بندگان ِ زرخريد تنها در گماشتگی‌-ی زورمندان می‌توانند بر مردمانی، که بی هويت شده‌-اند، حکم برانند. مردمان ِ از خودبيگانه در سرگشتگی و گمگشتگی جويای ِ خروشنده‌-ای هستند که آنها را به زور به يکديگر ببندد تا آنها دستکم با همدردانی پيوند داشته باشند.
سرمايداران از آزمندی برآن هستند، که از همه‌-ی مردمان، در روند ِ سازندگی و سوداگری بهره برداری کنند. آنها می‌دانند که مردمان ِ از خودبيگانه بردگانی هستند مدرن که تنها در بردگی توان زيستن دارند. از اين روی آنها، از راه رسانه‌-های آموزشی و سازمان-های جهانی، انسان را از سرشت ِ خود جدا و او را به ابزارهايی خودکار و فرمانبر دگرگون می‌سازند. در اين سامان، که آن را هم دموکراسی می‌نامند، انسان به ناچار همانگونه زاده می‌شود، همانگونه می‌آموزد، همانگونه می‌بيند، همانگونه می‌شنود، همانگونه می‌پذيرد، همانگونه می‌زيد و همانگونه می‌ميرد که سازمان-های جهانداران پيش نويس کرده‌-اند.
به زبانی ديگر: کشور در مرزهايی است که سازمانهای جهانداران بکشند، آزادی حقی است که آنها بدهند، دانش پديده‌-ای است که آنها بياموزند، تاريخ سرگذشتی است که آنها بنگارند، کشورداری سامانی است که آنها بفرمايند، بشر کسی است که آنها بپذيرند و انديشه‌-ای هم پُر ارزش است که بر سود آنها بيافزايد. در چنين ويژگی‌هايی روشن است که آزاديخواه و روشنفکر هم کسانی هستند که آزادی و آگاهی را، در راه آرمانهای زورمندان جهان، جستجو کنند. از آنجا که کمترين شمار از هر مردمی آزاده و آزادانديش هستند اين است که نوای آزادگان، در هياهوی انبوه ِ پرورده شدگان، گُـم می‌شود.
به هر روی زورمندان ِ جهان، در راه رسيدن به آرمان ِ جهانگيری، نياز دارند که بر پندارهای پوسيده و زهرآگينی، که زمينه‌-ی رفتار ِ مردمان را پُر کرده‌-اند، شناخت داشته باشند تا بتوانند هر مردمی را، با ريسمان ِ عقيده‌‌-ای که در آن بند هستند، به سويی برانند که آرمان ِ جهانداران در آن راستا نهاده شده است.
يکی، از پُر زورترين ريسمان‌ها، ايمان به شريعت اسلام است که از سويی زاهد، شيخ، امامزاده، چله نشين، مفتخور، تنبل و نادان، پرورش می‌دهد و از سويی هم خشمآور، جهادگر، آدمکش، دزد، دروغگو و بی وجدان می‌سازد. به زبانی ساده؛

اسلام ميش و گرگ را در پيکر ِ مسلمانان می‌آميزد.
يعنی ميش با دندانهای تيز که هم گوسپندوار می‌چرد و هم آهوان را می‌دِرَد. پس در هر هنگامی کاربرد ِ اين مسلمانان، در راه ِ رسيدن به آرمان ِ جهانداران، سودبخش است.

(نادان بودن و آزادگان را کشتن)
کاربرد ِ اين مسلمانان هميشه، در راه ِ گنج اندوزی، برای جهاندارن، بی همتا بوده ‌است. هر چند که شريعت اسلام به سنگلاخی شوره زار می‌ماند. سنگلاخی که، در تاريکخانه‌-ی آن، مردمانی بی هويت، ارزان و کورانديش پرورده می‌شوند که از خرد ِ آنها کمترين انديشه‌-ای می‌تواند فراتر از ديوارهای تاريکخانه‌-ی ايمان پرواز ‌کند.

گمشدگانی که در سنگلاخ اسلام سرگردانند بارها و بارها آزمون شده‌-اند که آنها هيچ پيوندی با زادگاه و ميهن ِ نياکان خود ندارند به جز اين که از هستی‌-ی اين زيستگاه به سود اسلام بهره برداری کنند. اين گمشدگان ِ از خودبيگانه نه تنها خود و سرزمين ِ خود را برای اسلام به بيگانگان پيش کش می‌کنند وآنکه برای اسلام هموندان و خويشان خود را هم برای پايداری‌-ی اسلام سر می‌بُرند.
مسلمانان، با همه‌ی ويژگی‌های سودبخشی که برای جهانداران دارند، يک کاستی و کژی هم در عقيده‌-ی آنها وجود دارد که جهانداران را سخت نگران کرده است: مسلمانان الله را تنها حقيقت می‌پندارند و هيچ خدايی را در کنار الله نمی‌پذيرند و با پيروان هر خدايی ديگر دشمنی می‌ورزند. مسلمانان به هر سرزمينی که وارد شده‌-اند با کشتار ِ دگرانديشان و گستردن ِ ترس، دير يا زود، مردمان آن سرزمين را در بندهای عقيده‌-ای پست گرفتار ساخته‌-اند. از اين روی فرمانروايی، برای جهانداران، در سرزمين‌های پسمانده، که بيشترين شمار، از آن مردم، از واليان اسلام پيروی می‌کنند، بسيار آسان است. زيرا واليان اسلام، درست در راه آرمان آنها گام می‌نهند، مردم را به زور در نادانی نگه می‌دارند و بازار ِ جهانداران را گسترش می‌دهند. کشتار و ستمی که در کشورهای پسمانده بر مردمان وارد می‌آيد هرگز، به وجدان زورمندان جهان، خراشی وارد نمی‌آورد. اين است که؛


کشورهای زورمند، به ويژه انگل ليس‌ها، پيوسته در درازای تاريخ، از ويژگی‌های مسلمانان برای پيشبرد ِ برنامه‌های خودشان سود برده‌-اند.

نگرانی‌-ی جهانداران از زمانی فزونی يافته است که نه تنها مسلمانانی، از بی‌چارگی، از تنبلی، از سودجويی يا برای بهتر زيستن به کشورهای آنها روی می‌آورند وآنکه بسيار کسانی از ايمان به اسلام، برای گسترش ِاسلام در سرزمين کفار به اين کشورها واريز می‌شوند. آنها از ايمان ِ خود مانند الله هيچ مردمی يا انديشه‌-ای را به جز مسلمانان و شريعت اسلام نمی‌پذيرند و در راه رسيدن به الله می‌کشند و جانفشانی می‌کنند. در اين بخش است که ناسازگاری‌-ی اسلام با جهانداران بروز می‌کند. زيرا واليان اسلام تنها با زور و ايجاد ترس می‌توانند مردم را در نادانی بپرورانند. اين پرورش در مرزهايی توانايی می‌يابد که چشم و گوش ِ همگان تنها در سوی نگرش و اوامر الله باز باشند. يعنی هر انديشه‌-ای که از خرد ِ آزادانديشی برآيد در سينه‌-ی انديشمند بخشکد. درست است که در کشورهای آزاد هم مردمان در سوی آرمانهای جهانداران می‌کوشند و می‌انديشند. با اين وجود، در راه رسيدن به اين آرمانها، به نوانديشی و نوآفرينی هم نياز است. همچنين گستاخی، در بررسی و شکافتن ِ عقيده‌-های پوسيده، نگرش مردم را در سوی زندگانی‌-ی مدرن ژرفتر می‌سازد. از اين روی نياز است که کسانی هم بتوانند پسماندگی و انسان ستيزی‌های احکام اسلام را بررسی و بازگو کنند.
اين آزادی با اوامر الله، که گستردن اسلام در جهان می‌باشد، سازگار نيست و هيچگاه سازگاری نخواهد يافت. زيرا جهانداران با نيروی رسانه‌ها و سازمانهای آموزشی و سازندگی، که در دست دارند، تنها سوی نگرش و روند ِ انديشه‌-ی مردم به راه ِ آرمانهای خود می‌گردانند. عقيده‌-ی مسيحيان اروپايی هم از اندکی نيايش، که در درون ِ کليسا انجام می‌شود، فراتر نمی‌رود جهانداران برای گسترش ِ بازار ِ فروش، با دانش و هنر ِ مردمان، از سختی‌-ی کار می‌کاهند و بر توانمندی، بر کوشندگی و بر شادمانی‌-ی مردمان می‌افزايند. از اين روی آنها نيازی ندارند که به عقيده‌-های مردم برخورد کنند. چون روند ِ برنامه‌های آنها با خواست خود ِ مردمان، که به دلخواه پرورده شده‌-اند، پيش می‌روند.

گرچه شريعت اسلام هم با آرمانهای جهانداران ناسازگار نيست. ولی اسلام بر پايه‌-ی دروغ و خشونت بنا شده است و هرگز بدون آدمکشی و دزدی پيشرفتی نخواهد داشت. اين است که حکم ِ جهاد نيروبخش ِ خشمآوران ِ مسلمان است. اسلام بدون جهاد يعنی بدون ِ کشتار دگرانديشان و دزديدن ِ دارايی آنها يا بدون امر به معروف و نهی از منکر، در پسماندگی‌های احکامش فرو می‌پاشد.

حقوقدانانی که پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که منشور ِ جهانی‌-ی حقوق بشر را سامان داده‌-اند، جهان را در مرزهای کشورهای خودشان و بشر را همان مردمان ميهن پرور ِ خودشان می‌پنداشته‌-اند. از ناسازگار بودن ِ رفتار ِ کشورهای زورمند با درون مايه‌-ی اين منشور پيداست، که آزمندان ِ جهانی، مردمان کشورهای پسمانده را به درستی بشر نمی‌دانسته‌-اند. زيرا آنها تلاش ِ خود را تنها برای بهره برداری از آن کشورها به کار می‌برده‌اند. به هر روی بندهايی را، که در اين منشور بافته‌-اند، اينک دست و پا پيچ ِ خود آنها شده‌-اند.
آنها در بند ِ 1: بشر را آزاد دانسته و در بند 18: برده سازی، يعنی دينفروشی، را هم آزاد گذاشته‌-اند. همه‌-ی عقيده‌-های مذهبی و اجرای آيين‌های مذهبی را حق بشر يعنی حق واليان دينی دانسته‌-اند. بر پايه‌-ی اين منشور هر عقيده‌-ای، که مانند اسلام آزادی‌ی هيچ عقيده‌-ی ديگری را نمی‌پذيرند، آزاد است، آزاد است که آيين‌های مذهبی خود را، که جهاد و انسان ستيزی هستند، به انجام برساند. يعنی، با ماده‌ی 18 از اين منشور، حق ِ آزاد زاييده شدن از بشر گرفته شده و حق برده سازی و حق ِ آيين ِ آدمکشی به واليان اسلام داده شده است.
دگرگون ساختن ِ اين زهرآب، که از سرزمين‌های نفت خيز می‌جوشد، برای جهانداران هم کار آسانی نيست. زيرا جهانداران که ساليان دراز، با منشور ِ حقوق بشر، مردم ستيزی‌های خود را واژگون نشان داده‌-اند، اکنون نمی‌توانند چهره پوش خود را بردارند و بگويند مسلمانان کمتر از ديگران بشر هستند يا منشور جهانی حقوق بشر در احکام ِ پسمانده‌-ی اسلام نمی‌گنجد. يعنی پرده از بشر ستيزی‌های شريعت اسلام بردارند.
از اين روی جهانداران با دروغوندی و با خشونت می‌کوشند که هر پديده و ارزش اجتماعی را در ديدگاه مردمان وارانه بازنويسی کنند. اين است که درون مايه‌ی واژه‌های فرهنگی و ارزش‌های اجتماعی را بدانگونه برمی‌گردانند که اسلام و پسماندگی‌های احکامش پنهان بمانند. يا بدتر از اين، چنين پسماندگی‌ و پليدی‌هايی را بر همگان میِ‌ا‌فشانند تا بينش ِ همگان با پليدی‌های اسلامی آميخته بشود. به زبانی ساده: چون مسلمانان آزاد زاييده نمی‌شوند و به خرد و وجدان آراسته نيستند، آنها نمی‌توانند از دادگری برخوردار بشوند. پس بايد جهانيان در برده بودن، در نابخرد بودن، در نياز به چوپان داشتن، در فرمانبردن و ستم کشيدن با مسلمانان برابر بشوند تا همه به يک اندازه‌ از بیدادگری برخوردار باشند. در اين جا به نمونه‌هايی اشاره می‌کنم که جهانداران انسان ستيزی‌های خود را در پوشش انساندوستی پياده می‌کنند و انبوه مردمان هم باور می‌کنند: که اگر يک مسلمان به جهاد دست ببرد، پس انسان ستيزی در سرشت ِ انسان است و همگان نياز به دستبند دارند تا نتوانند آدم بکشند. از آنجا که جهانداران می‌خواهند زشتی و زشتکاری را، که در حکم جهاد و در کردار جهادگران هستند، بر همگان پنهان بدارند، آنها اين زشتی و پليدی‌ها را همگانی جلوه گر می‌سازند. يعنی همه‌ی مردمان را، در گذار از مرزهای کشوری، بدانگونه بازرسی می‌کنند که گويی آدمکشی در سرشت انسان است و هر کس می‌تواند جهادگر باشد. از آنجا که آنها نتوانسته‌اند شريعت اسلام را با سامان ِ دموکراسی همساز کنند، جهانداران سامان دموکراسی را با عقيده‌ی پسماندگان ِ مسلمان همساز می‌کنند. می‌بينيم که آنها در برابر جهادگران شکست خورده‌اند و مجاهدينی را، که خود پرورده‌اند، در جايی آنها را جنگندگان رهايی بخش و در جايی ديگر آنها را آدمکش(تروريست) می‌نامند. اکنون همه را، يکی پس از ديگری، به نام پيشوايان مردم به حکمرانی می‌نشانند. می‌بينيم که زورمندان جهان، فداييان ِ اسلام را در ايران[+]، اخوان المسمين را در مصر، حزب الهی‌ها را در لبنان، حماس و الفتح و ديگر ِ مجاهدين را در کشورهای خاورميانه و مجاهدينی را هم در کشورهای خاور دور برای نادان پروری به حکمرانی رسانده‌اند. برخی از کشورهای که نام نبرده‌ام مانند کشورهای خاوردور يا آفريکايی، آنها هم برون از برنامه‌ی آزمندان نيستند. ولی در ويژگی‌های پُر درآمد يا کم درآمدی، که برخی از آنها دارند، اکنون چندان نيازی به انقلاب اسلامی ندارند. به هر روی جهانداران به اين برآيند رسيده‌-اند که نياز است تا درون مايه‌-ی راستی و درستی را، با زور رسانه‌های نيرومند ِ خود، به ناراستی و کژی آلوده کنند. افزون براين ارزش‌های مردمی را که انديشمندان آفريده و مردمان دريافته‌-اند گام به گام بخشکانند. آنها برای پياده کردن ِ اين آرمان ِ شوم، شريعت اسلام را، در ديدگاه اروپاييان، انسانی و شيوه‌-ی دموکراسی را همساز با شريعت اسلام می‌نگارند.
دموکراسی به کردار در کشورهای پسمانده‌-ی مسلمان بدين روند برگذار می‌شود: آخوندها با شيوه‌-های فريبکارانه (يعنی اسلامی) و به کمک درآمدهای نفتی، وجدان و خرد مردمان را در زندان ِ ايمان بند و آنها برای پياده کردن ِ احکام شريعت آماده می‌کنند. آخوندها برای رسيدن به حکومت اسلامی از هيچ گونه دروغ و کشتاری رویگردان نيستند. اين است که آنها، با خشونت ِ بسيار، سرانجام با پشتيبانی‌-ی پيروان، که بدون وجدان و خرد شده‌-اند، به خلافت می‌نشينند.
در اين جايگاه مردم، که از ترس يا از نادانی مسلمان شده‌-اند، با انداختن ِ برگی، به نام رای، با دشمنان ِ خودشان بيعت می‌کنند تا مجتهدها احکام شريعت اسلام را بر آنها فرود بياورند. سازمانهای جهانی اين بيعت گيری را، که در آن نادانی به رای گذارده می‌شود، دموکراسی‌-ی اسلامی می‌خوانند. مردمی، که از نادانی ستمکاری را پذيرفته‌اند، با ستم و بی‌دادگری خو گرفته‌-اند، آنها به ستمگران ِ بشريت رای می‌دهند تا خودشان هم بتوانند دگرانديشان را بيآزارند. در اين کشورها کسانی که هر روز از ترس ِ جهنم در برابر الله به خاک می‌افتند و با خاکساری عبوديت خود را بازگو می‌کنند، کسانی که به امر الله به گرد ِ سنگ سياهی در مکه می‌گردند يا 1400 سال به شيطانی که هرگز نديده‌-اند سنگ پرتاب می‌کنند، همین کسان هم با همين انگيزه‌ها با خليفه‌-ای بيعت می‌کنند تا پس از مرگ در آتش نسوزند. سازمانهای جهانی هم بيعت ِ پيروان ِ کورانديش را به نام ِ دموکراسی می‌پذيرند. اين انتخابات بدانگونه دموکراسی است که کسانی بگويند: گوسپندان آزادانه در مرزهای کشيده شده بسوی کشتارگاه روانه می‌شوند و به دلخواه و با خشنودی گوشت خود را برای سعادت ِ جانوران به آشپزهای ورزيده واگذار می‌کنند. با همه‌ی نيرويی که جهانداران، در راه خشم زدايی از اسلام به کار برده‌اند، نتوانسته‌اند از خشونت مسلمانان ِ با ايمان بکاهند. از اين روی آنها دو برنامه را همدوش يکديگر به چرخش انداخته‌-اند. يکی اين که اسلامفروشانی را، از واليان اسلامی خريده و آنها را به بزک کردن اسلام و پوشاندن‌ ِ زشتی‌های شريعت گماشته‌-اند. آنها از اين راه تا اندازه‌ای توانسته‌-اند بيشتر ِ مسلمانانی را، که از پسماندگی‌های اسلام شرمسار هستند، در تاريکخانه‌-ی ايمان، آرام نگه دارند. افزون بر اين نامسلمانان ِ اروپايی را هم برای پذيرفتن ِ مسلمانان و همزيستی با آنان آماده کنند. ديگر اين که مسلمانان را به دو دسته بخش کرده‌-اند.
بخش يکم: بيشترين شمار از مسلمانان، که سر به راه، خودفريب و دروغگو هستند، آنها که، از خوشباوری و خرد سوختگی وجدان خود را هم به گرو ِ شريعت گذاشته‌-اند. آنهايی که آنچه را ديگران زيبا می‌دانند به دروغ به اسلام می‌چسپانند و آنچه را که ديگران زشت می‌دانند با دروغ در اسلام می‌پوشانند. اين بخش خوشباورانی هستند که بدون ريسمان به فرمان هر اسلامفروشی، بدون چوبدستی، رانده می‌شوند.
بخش دوم: مسلمانانی هستند که به راستی به احکام ِ اسلام ايمان دارند و کردار خود را با اوامر الله و رسولش همآهنگ می‌سازند. اين دسته، که در شمار اندک هستند، ولی به کردار، سيمای زشت ِ شريعت اسلام را بر همه‌-ی جهانيان آشگار می‌سازند. از اين روی جهانداران اين مومنين را، کژروهای مسلمان، نامگزاری می‌کنند و آنها را شايسته‌-ی ماده‌ی 18 از منشور ِ حقوق بشر نمی‌دانند. برای جدا ساختن ِ اين مسلمانان از اسلام، جهانداران آنها را به گونه‌-ای نامگزاری می‌کنند که گويی اين مسلمانان، خود بخود، بدون انگيزه‌-ای، ديوانه وار با مردمان ِ ناشناخته، که نامسلمانان هستند، دشمنی می‌ورزند يا بدون شناخت از جهاد، به آزار و گاهی به کشتار دگرانديشان می‌پردازند.


جهانداران اين مومنين را اسلامیست، جهاديست، سلفيست، طالبانيست، بن لادنيست و هموندان القاعده می‌نامند و به همراه ِ نکوهش کردن ِ کردار ِ اين کسان، دروغ‌های اسلامفروشان را ستايش می‌کنند.

روشن است که هرآنگاه به بخشی از اين کسان نيازمند بشوند؛ رسانه‌های جهانی از آزاديخواهی‌-ی آنها و هواداران آزاديخواه ِ آنها سخن می‌رانند و برگزيده‌-ای را هم به جايزه‌-ی نوبل مُفت‌خر می‌کنند. پس از انقلابی دموکراتیک، در مرزهای شريعت ِ اسلام، يکی از همين تروريست‌ها، از سوی مسلمانان، آزادانه و گوسپندوار، انتخاب می‌شود. شگفتی در اين است: بيشترين روشنفکرانی، که امروز، اين کسان را تروريست می‌خوانند، پس از آن که آنها به گماشتگی‌-ی زورمندان درآمدند، خلافت ِ به حق ِ آنها را به جهانيان شادباش می‌گويند.
آزادگان نيز به ارابه‌-ی پيشرفت، که جهانداران راستای آن را پيش نويس کرده‌-اند، بند هستند. سرنوشت ِ آنها هم همسو و همسان با کسانی خواهد بود که آن ارابه را می‌کشند. با اين وجود آزادگان دستکم می‌توانند، با اندکی دورنگری، بدانند که اين ارابه به کدام سو پيش می‌رود.

پی‌آيند ِ نوشيدن ِ زهر، مرگ است حتا اگر از جام ِ زرين بنوشند و آن را انگبين بنامند.


مـردو آنـاهيــد
ژوئيه ۲۰۱۲
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: ,