Tuesday, March 31, 2009

Made In England + Rusia & ...


مـردم ايــران بـه «جمهوری اسلامی»، "آری" گفتنــد!؟


کيهـان 11 فـروردين 1358 _ 31 مـارچ 1979

* * * * *


کيهـان 12 بهمن 1357 _ 1 فوريه 1979

* * * * *

آغـاز «نسـل کُشـی» ايـرانيـان به دست تـازيـان اشغـالگر


اطلاعـات - بهمن 1357 _ فوريه 1979

* * * * *

کـريـم سنجـابـی، رهبــر «جبهــهء "ضــد" مـلــی ايــران


کيهـان 28 بهمن 1357 _ 17 فوريه 1979

* * * * *


کيهـان 29 بهمن 1357 _ 18 فوريه 1979

* * * * *


کيهـان 30 بهمن 1357 _ 19 فوريه 1979

* * * * *

احمد صـدر حاج سيد جـوادی: "در تدوين قانون اساسی؛ به احاديث + (؟) + سُنت + اجماع و فرماش معصوم توجه شـده است!"


کيهـان 13 اسفنـد 1357 _ 4 مـارچ 1979

* * * * *


کيهـان 7 فـروردين 1358 _ 27 مـارچ 1979

* * * * *


کيهـان 11 فـروردين 1358 _ 31 مـارچ 1979

* * * * *


کيهـان 11 فـروردين 1358 _ 31 مـارچ 1979

* * * * *

مـردم ايــران بـه يک «خودســوزی» همگانی دست زدنــد!؟


کيهـان 12 فـروردين 1358 _ 1 آپريل 1979

* * * * *

ابـراهيـم يـزدی، جاسوس انگليس، آمريکا، اخوان المسلمين، ... و رهبـر نهضت "ضـد" آزادی ايـران


کيهـان 2 اُرديبهشت 1358 _ 2 مـی 1979

* * * * *



Labels: , , ,

خـودســوزی مـلــی


جمهوری بازنشسته‌ها
نادره افشـاری


آدم می‌تواند اشتباه كند. می‌تواند هر چند سال به چند سال و گاه حتی چند روز به چند روز، همان اشتباهات تكرار شده‌اش را در شكلی دیگر، چندباره تكرار كند. می‌تواند عضو كمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران در دوران پهلوی دوم باشد و در همان حال برای شیخ صادق خلخالی جانی، قاضی القضات شرع انقلاب اسلامی هورا بكشد و از او برای كشتار مستمر دولتمردان یك سیستم حكومتی استمداد كند. می‌تواند خیلی كارهای دیگر هم بكند.


کيـهــان 8 فـرورديـن 1358 _ 28 مارچ 1979

مثلا شخصی به نام «علی اصغر حاج سیدجوادی» می‌تواند كتابی در هفته‌های اول پیروزی انقلاب منتشر كند و نام آن را "دفترهای انقلاب" بگذارد. می‌تواند در آخرین مقاله این كتاب، مطلبی تحت عنوان "اگر شكوفه‌های سیب به میوه برسند" بنویسد و منظورش از شكوفه‌های درخت سیب،


شكوفه‌های همان درخت سیبی باشد كه سید روحالله خمینی در نوفل لوشاتو زیر آن می‌نشست و مردم را به ناكجا آبادش نوید میداد! می‌تواند طی نامه های خطاب به مهدی بازرگان نخست وزیر وقت حكومت اسلامی بنویسد: "همه دشمنان انقلاب، همه میكرب ها و سمومات مولد فساد و ظلم باید بلافاصله و بدون كمترین درنگ نابود شوند".
ادامـــــه[+]

Labels: , ,

Monday, March 30, 2009

يـادآوری


شـاه گنـاهش هميـن بــود


کيهــان - 20 اسفنــد 1357 _ 11 مارچ 1979
سخنرانی حجت الاســلام «سيـد علی خـامنــه ای» در حـوزهء علميــه قـُـم


کيهــان - 20 اسفنــد 1357 _ 11 مارچ 1979


هـر وقت بيســوادی، فقــر، گـرسنـگـی، ستـم و نـابـرابـری ريشــه کن شــد؛ انقـلاب بـه ثـمــر رسيــده است! علی خامنه ای، قـُـم، 20 اسفنـد 1357


بی سوادی و فقر مطلق
سرمایه _ سه شنبه 15 بهمن 1387
محمداحسان تقی زاده، سرپرست موسسه آموزش از راه دور، اعلام می کنــد: نرخ بی سوادی کشور در حال حاضر 13% است و 9 میلیون و 450 هزار نفر در کشور بی سواد مطلق هستند. با ادامه این روند ریشه کنی بی سوادی 75 سال طول می کشد!!!

بی سوادان ايران اسلامزده
فارس _سه شنبـه 25 تيــر 1387
محمد مهدی‌زاده، مشاور رئيس سازمان نهضت سوادآموزى كشور، گفت: 2/9 ميليون نفر در كشور بی‌سواد هستند.

کودکان خيابانی، فقر و تنگدستی خانواده ها
ايلنا _ يکشنبـه 3 شهريـور 1387
بيش از 90% کودکان کار و خيابان کشور به دليل فقر و تنگدستى و تلاش براى تامين معيشت خانوار خود بى سواد باقى مانده اند. کودکان کار ايرانى به دليل فشارهاى سنگين مالى در تامين هزينه خانوار از کمترين آموزش هاى علمى و اجتماعى بهره مند مى شوند و بيش از 90% کودکان خيابانی حتى سواد خواندن و نوشتن را هم ندارند. بيش از 600 هزار کودک کار در سطح استان تهران هنوز هيچ گونه آموزشى نديده اند!!!.

زيـر خط فقر مطلق
روزنامه حکومتی اعتماد ملی _ شنبه، 30 آذر ماه 1387
۲۹ تا ۵/۳۲% از جمعیت كشور در زیر خط فقر مطلق قرار دارند كه این درصد بیش از ۲۰ میلیون نفر از مـردم را شامل می‌شود.
بیش از ۸۶% شاغلان بخش عمومی و خصوصی غیر‌رسمی فقیر هستند!

25% جمعيت ايران فقيرند
اعتماد ملی _ يکشنبـه 30 تيــر 1387
گزارش سازمان ملل متحد:
در ايران [جمهوری اسلامی] بين 20 تا 25% جمعيت فقير هستند و اكثريت فقرا در ميان سالمندان، زنان و ساكنان مناطق روستايی به چشم می‌خورند.

زير خط فقر
فصلنامه «آمار اقتصادی» بانك مركزی _ شنبـه 12 مرداد 1387
دست كم چهارده ميليون نفر در ايران زير خط فقر هستند!!!

آدينــــه 3 آبـان 1387 _ مشهد
۳۰۰ هزار دختر بازمانده از تحصیل در روستاهای کشور شناسایی شده اند! ميانگين سنی اين دختران نگون بخت بین ‌١٥ تا ‌٣٠ سال است!!!؟

حاشیه نشینی، گسترش فقر در ایران تحت اشغال آخوندها
مهر _ شنبــه 18 آبان 1387
8 میلیون نفر در ایران اسلامزده حاشیه نشین هستند. حاشیه نشینان در ۷۰ شهر ایران سکونت دارند و ۲۰% از جمعیت را شامل می شوند.

زيـر خط گرسنگی نه خط فقر!
مرکز آمار جمهوری اسلامی _ شنبــه 26 بهمن 1387
موسی الرضا ثروتی، نماینده مجلس، اعلام کرد: « 10 میلیون نفری که زیرخط فقر بودند در حال حاضر به 14 میلیون نفر افزایش یافته اند.»
پژوهشگران: تعداد افراد زیرخط فقر را بیش از این دانسته و تخمین می زنند که تا 20 میلیون نفر در ایران زیرخط فقر زندگی می کنند.



شـاه گنـاهش هميـن بـود کـه می گفت:
"آنچـه مـن می گـويـم، نــه آنچــه ملت می خـواهــد".
امـروز هـرکس اين منش را تـکـرار کنــد کاری مطـرود و محـکــوم را انجـام داده است!؟
علی خامنه ای، قـُـم، 20 اسفنـد 1357

در فرمانروائی آخوندی _ اسلامی، سامانه «ولايت مطلقــه ولی فقيــه» یعنی چــه؟!


Labels: , , , , ,

بيعـت نـامــه


امام، نسل مـا در شکست سلطنت ظـلـم، گــوش بــه فــرمـآن تــو بــود






بيعت نـامــهء علیرضـا نوری زاده با خمينی



امام، نسل مـا در شکست سلطنت ظـلـم، گــوش بــه فــرمـآن تــو بــود

آنچه اين روزها در سرزمين مان رخ می دهد و صداهائی که طنين خوش آواز انقلاب را در لحظاتی، غير قابل شنيدن می کند، چيزی نيست که بتوان به سادگی از آن گذشت. چشمت می بيند و گوشت می شنود، بی آنکه توان و قدرت باور کردنش را داشته باشی. اگر يک سال پيش بود، هزاران بار بدتر از اين را باور داشتی، ولی امروز در بطن انقلابی که چنان خونين و شکفته متولد شده، باورش سخت است. هيچ پناه و ياوری نمی بينم که با او سخن بگويم بجز امام ... بجز رهبری که با او آغاز کرديم و اينک برايمان سخت است که در حضور او نباشيم.


رهبــر بـزگوار مــن.!

روزهای سرد و تلخی بود که از سرما و وحشت در پشت تاريکی ها پنهـان می شديم. روزهائی بود که رژيـم طاغوتی نفسمان را بريده بود و هيچگونه نمی توانستيم فريادهايمان را به گوش فرياد رسی برسانيم.
روزهای سياهی بود که دل هامان از رسيدن فروغی هر چند کم نور، مأيوس شده بود و ديگر اميد نداشتيم که صبح صادقی را بنگريم و يا بر طلوعی دوباره چشم بياندازيم.

عليرضا نوری زاده، تهران، تابستان 1979


Labels: , , , , ,

Monday, March 16, 2009

منـجــلاب اســلامی 57


افتضاح تاریخی سال 57





پرسش و پاسخی با «نادره افشاری»/به بهانه ی سی امین سالگرد افتضاح تاریخی سال 57

اشاره

پرسشگر ِ پرسش های زیرین، دوست نازنینی است از درون کشور، از نسل تازه ی پس از افتضاح تاریخی سال 1357.

پرسیدن اینگونه پرسش ها از سوی نسل ایشان، برای دانستن چرایی و چگونگی برآمدن غول استبداد مذهبی در حکومت ایران، در انتهای قرن بیستم و تداوم آن تاکنون، تا قرن بیست و یکم، هم طبیعی است و هم حق ایشان. پاسخ من نیز که - خود - کلی کاغذ برای یافتن پاسخی به چگونگی انجام این فاجعه ی سیاه، سیاه کرده ام، طبیعی است و وظیفه ام...

همراه با بوسه ای برای این نسل تازه و این دوست نازنین که در این سی سال نکبتی، زندگی سیاهی را در «وطن اشغال شده» گذرانده است، بدون آن که شریک جرم فاجعه آفرینان نسل ما و نسل پیش از ما باشد، به کوتاهی پرسش ها را پاسخ میگویم. پاسخ های دقیقتر را در کتاب های منتشر شده ام، به ویژه در «رنسانس وارونه، «واژه را باید شست»، «پشت دروازه ی تهران» و همچنین در «بحران روشنفکری در ایران» »داده ام... همین

ادامــــــه را[+]بخوانيـد



Labels: , , ,

Saturday, March 14, 2009

نوروز بی شــاه


پس از بيست و پنج قـرن



پس از بيست و پنج قـرن نخستين نوروز بی شــاه
نـويسنــده مقـالــه: حسين مـُهـــری
نشــريــه: تهــران مصــور
تـاريــخ انتشـار: 25 اسفنــد 1357



پس از دوهزار و پانصد سال، نخستين نـوروز بی شاه را می گذرانيم.
درود می گوئيم بر نخستين نوروز در درازای بيست و پنج قرن استبداد سياه و سپيــــد.
آری اين نخستين نوروز اين ملت است ... و چــه ملتی ...
ملتی که جان به در می برد، از بيست و پنج قرن ظلم هر روزه جان به در برده. اين ملت می داند چگونه جان به در بّـرّد.
اين ملت، در اين بيست و پنج قرن سياه که به اندازهء بيست و پنج هزار قرن بر او سنگينی کرد، آموخت که رنج و بی داد را چگونه از سر بگذراند.
اين ملت آموخت و آموخت ... به ادبياتش نگاه کنيد، سر به سر سکوت است، سکوت سياسی، اما سکوتی که بانگ بر می دارد، در سکوت اين ملت، همواره انتظار موج می زد، انتظار نوروز ...

دوهزار و پانصد سال، همه نغمه سرايان نوروز، نغمه در گلو شکستند و آرزوی نوروز را به گور بردند. با اين همه، آن ها زنده اند، انقلاب امروز، انقلاب تمام ديروز است. انقلاب تمام ديروزها، حسرت همهء حافظ ها، همهء عارف ها، همهء جويندگان گنج مقصود، همهء توده های گمنام اين بيست و پنج قرن. همهء آن ها چنين روزی را می خواستند.

اينک همـهء تاريخ ايران، اولين نوروز بی شاه را جشن می گيــرد


...
اينک همـهء تاريخ ايران، اولين نوروز بی شاه را جشن می گيــرد، آن حلقه های بهم پيـوسته زنجيری که ملت ايران نام دارد؛
و دوهزار و پانصد سال را به هم پيوند می دهد، آری، همه ملت ايران، از آغاز تاکنون، همه در اين جشن پايکوبی می کنند.

سال، بی شاه آغاز می شود. و فارغ از حضور خودکامـهء او.
مـا حماسه خوان اين انقلابيم، سرود خوان نوروز بی شاهيـم.





Labels: , ,

Friday, March 13, 2009

فسیل های يـخــزده


آنها در حقیقت سال هاست که مرده اند



جلسه خفتگان رهبری


در اینجا با چهره های برجسته و نوابغ اسلام معاصر که ایران ما را در قبضه خود دارند، آشنا می شوید!


قرار است این ها که خود توسط خامنه ای انتصاب شده اند، اعمال خامنه ای را نظارت کنند وحتا درصورت لزوم کسی دیگر به جای او بر مسند زعامت مسلمین جهان (در قم) بگمارند!


به زعم رهبر معظم این آقایان بسیار "خبره" هستند! چرا ؟ چون فکرشان منجمد، دهان شان دوخته و پیری و ناتوانی شان بر همه کس آشکار است. آنها در حقیقت سال هاست که مرده اند گرچه هنوز نفس می کشند، آن هم به ضرب دارو و دوا!


این خبره های اسلام ناب، 30 سال است که بر ما حکومت می کنند. قانون می نویسند، سرنوشت ما را رقم می زنند و برای ما و فرزندان و حتا چند نسل آینده ایرانزمین هم تصمیم می گیرند!


آقای خامنه ای تک تک اینها را دستچین کرده و در ساختمان مجللی نشانده تا او و اعمال او را مثلن کنترل کنند ! این مجلس خبرگان اش است و می توانید تصور کنید که مجلس شورای اسلامی و مجلس تشخیص مصلحت و مجلس ....از چه چهره های بارز، متخصص و خلاقی می توانند تشکیل شده باشند!

یک پرسش ساده از آقای رهبر فرزانه انقلاب این است که آقای خامنه ای مگر در ایران ما قطع الرجال است که این فسیل های رو به موت 80-90 ساله را بر 70 ملیون ایرانی حاکم کرده ای ؟


آیا فکر نمی کنید در قرن 21 که دنیا در رقابت و شتاب دم افزون توسعه است، نقش مدیرت و تصمیم گیری از چه اهمیت حیاتی برخوردار است؟

آیا می خواهی بکمک این مدیران آنهم در این برهه پر تلاش و رقابت در نقطه بحرانی خاورمیانه و ایران کجا را فتح کنی و به چه درجه از رشد و توسعه نایل شوی ؟


آیا جماعتی پیر و پاتال و بی خبران سیاسی را به عنوان خبرگان در مجلسی فرمایشی نشاندن و حق السکوت دادن، یک کار اسلامی و درست است ؟

آیا درست است جوانان با استعداد و تحصیل کرده ما را از دانشگاه ها اخراج و در زندان ها و سیاهچال ها به صلابه و زنجیر بکشی و ملیون ها جوان تحصیل کرده دیگر، بی کار و بی آینده از فرط بی کاری به انواع مخدرات آلوده شوند تا تو بتوانی چنین مجلس خبرگانی بر پاداری؟

آیا نمی بینی هر روز یک کارگاه و کارخانه بزرگ بسته می شود و هرهفته هزاران نفر به خیل بی کاران افزوده می شود ؟ تو چگونه می خواهی شکم آنها و خانواده گرسنه شان را سیر کنی؟ با چماق؟ یا باتون و یا چاقوی بسیجی؟


آیا با یک مشت جوانک بسیجی می توان این دریای خروشان انسانی را سرکوب و مرعوب کرد؟ راستی چرا دیکتاتورها این قدر کر و کور هستند؟
13Mar2009 _ ساسان کردستانی


Labels: , ,

Monday, March 02, 2009

عبـور از بـرزخ














Labels: ,