هوش دار که ايران را به تاراج می برند
مـردو آنـاهيــد
ايرانی که از خويشتن و با فرهنگ خود بيگانه شده است نمی تواند رويدادهای گذشته را بررسی کند، او که دورانديشی را نياموخته است، نمی تواند برای پيشآمدهای آينده آمادگی داشته باشد، او که عبد ِ الله شده است نمی تواند از اوامر ِ فقيه-ی خردسوخته سرپيچی کند. با اين همه شوربختی، او می تواند از رويدادهای همزمان با زندگانی-ی خودش و از سرنوشت همسايگان ايران پند بگيرد.
دزدان ِ فقيه از درون و جهانداران ِ آزمند از برون، بسان ِ درندگان، هستی-ی ايرانيان را به تاراج بُـرده-اند و دوباره سرزمين ايران را به حراج گذارده-اند.
برای واليان اسلام و برای خودفروختگان ِ اسلامزده: ايران گنجينه-ای است که جهادگران، آن را، برای کامجويی، دزديده-اند. هر کدام از اين راهزنان می کوشند که بخش ِ بيشتری از اين گنج را به چنگ آورند. به همان کردار که مجاهدين، در آغاز اسلام، دارايی همسايگان را به نامردمی می دزديدند و در يزرب (مدينه) ديوانه وار به خود می کشيدند.
برای آزمندان جهان: ايران زرچشمه-ای است که جهادگران ِ بيابانگرد، به آن دست يافته-اند. ولی توان نگهداری از آن را ندارند. از اين روی آنها پاره-های اين کشور را، پس از تاراج، به حراج گذارده-اند. بهترين پاره را جهانداری می برد که بيشترين جهادگرانِ کاخ نشين را بنوازد.
اين است که جهانداران، در اين هنگام که روشنفکران به سنگين ترين خواب-های مرگ آور فرورفته-اند، بيش از پيش به نوازش و پرورش جهادگران پرداخته-اند.
درست است که، حکومت اسلامی از زشتی و ناپاکی سرشته شده است، هر کرداری، که از شريعتمداران سر بزند، بی گمان به سوی انسان ستيزی می گرايد. کشتار انسان، از راه ِ بمب گذاری، کاريست که حکومت اسلامی بارها در کشورهای بيگانه انجام داده است. گماشتگان ِ اين حکومت تا کنون، با همين شيوه، کسان ِ بسياری را، به کردار ِ اهريمن، کشتار کرده-اند.
اين فرومایگان زيان آورترين زهری هستند که افزون بر جانستانی ريشه-ی خرد ِ انسان را هم می سوزانند. با اين وجود آنها تنها انسان ستيزانی نيستند که بر جهانيان ستم وارد می آورند.
برای آزمندان ِ جهاندار، به ويژه انگلستان، پديده-ای ارزشمند است که، از بودنش، گنجخانه-های آنها سرشار بشوند. آنها، برای زراندوزی، به بازار ِ فروش، به ويژه فروش ِ جنگ افزار، نياز دارند و در اين راه از هيچ نيرنگ ِ اهريمنی، از هيچ گونه جان آزاری، روی گردان نيستند.
زورمندان جهان، پيشرفت ِ مردمان را، تنها و تنها، در سوی فروشِ فرآورده-های خود می خواهند و اين آزمندی به جز از راه ِ دروغوندی و برانگيختن ِ کينه توزی، در برخورد ِ مردمان با يکديگر، پاسخ نخواهد يافت.
اشاره-ای، در پندار، به برنامه-ی شيخ الحسين "با مُلا نه ما "
آشفتگی در گنجخانه-های جهان، به ويژه در بانکهای آمريکا، شيخ الحسين را بسيار نگران کرده است. تخت ِ فرمانروايی او دستخوش ِ توفان ِ چين و نفرين ِ اروپا شده است. او بی درنگ نياز به چشمه-ای نفت خيز دارد که، در آتش جنگ، نفت ِ سياه را به زَر ِ سرخ برگرداند. در ديدگاه ِ شيوخ الآمريکن، زر ِ سرخ، کليدی است که همه-ی دشواری-ها را به آسانی می گشايد.
زرچشمه-های سياه در کشورهای کناره-ی خليج فارس نهاده شده-اند. تنها با فروختن ِ آسمانخراش و آبريزگاه ِ زرين، به چادُر نشينان ِ عرب، نمی توان انبوه ِ بيکاران را، در آمريکا، به کار گماشت و گنجخانه-ها را پُر گوهر ساخت. اين است که، هر چه زودتر، بايد عربها را در جنگی در گير کرد، يا دستکم آنها را از ديوی هفت سر ترسانيد.
زر که از چشمه-های سياه ِ نفت، به اندازه-ی نياز ِ ابزارسازان جنگ، روان بشود، از آشفتگی و نگرانی-های اميران ِ امريکا و خاتون-های اروپا کاسته می شود.
درست است عرب-ها، که اکنون به زور و زَر دست یافته-اند، دلخوش نيستند که جان خود را به شمشير ِ جهاد ببندند.
زيرا آنها، برای دست يافتنِ به غنيمت، جهاد می کرده-اند، اينک که آنها از کرامت و موهبت ِ انگليس از شهد ِ نفت سرمست شده-اند، ديگر غنيمت ِ جهاد و پاداش ِ شير و عسل، چندان کششی ندارند که آنها، برای جنت ِ الله، از بهشت ِ کافران چشم بپوشند.
در اين دوران افزون بر اين که می توان با شماری از شتر يا بُز خون-بهای انسانی را پرداخت، با "دفتر ِ بی معنی"[*] هم می توان مسلمانان ِ بی چيز را، برای کُشتن و کُشته شدن، پرورش داد. شمار ِ بسياری از مسلمانان ِ با ايمان در بنگلادژ، پاکستان، اندونزی و فیليپين وجود دارند که يک مفتی می تواند انگيزه-ی جهاد و آمادگی برای شهادت را در آنان ايجاد کند.
(قرآن): در ديدگاه ِ حافظ،، دفتريست بی معنی. [*]
اين خرقه که من دارم در رَهن ِ شراب اولا
وين "دفتر ِ بی معنی" غرق ِ می ناب اولا
به هر روی سازندگان ِ جنگ افزار به توليد و فروش ِ پيوسته-ی کالای خود نيازمند هستند و نمی توانند زمان درازی ساخته-های خود را انبار کنند.
پول-های انبوهی در گنجينه-های عرب-های نفت فروش انباشته شده-اند. آنها نمی دانند که چگونه آن همه پول را به کار ببندند!؟
افزون بر اينها شمار ِ روشنفکران ِ خودفروخته و ايران ستيز بسيارافزايش يافته است.
در چنين ويژگی-هايی، برای شيخ الحسين "با مُلا نه ما" بهترين هنگام است که عرب-های پولدار را در جنگی با اسلامزدگان، که در بستر آخوندهای ستمکار می لولند، در گير کند. تا ، در اين آتش، زَر از چشمه-های نفت جدا شده و به سوی گنجخانه-های جهانداران روانه بشود.
پيشاپيش، حکومت انگلستان آمادگی-ی خود را برای پياده کردن ِ اين نيرنگ ِ اهريمنی بازگو کرده است. سخن وزير خارجه-ی انگليس پيمانی است زبانی، برای همياری و بهره برداری، در برنامه-ای که انگليس گمان برده است.
به هر روی هر آنچه که برای جهانداران سودآور باشد بی گمان برای جهانيان به ويژه برای ايرانيان رنج آور و زيان بخش خواهد بود.
پرسش:
چرا هر سنگی، در هر کجای جهان، که پرتاب می شود، سرانجام با سر ايرانيان برخورد می کند؟
چرا راهزنان جهانی، که پيوسته دستشان به کيسه-ی یکديگر دراز است، هميشه برای دستدرازی به ايران و آزار دادن ِ ايرانيان، با يکديگر هم-آرمان هستند؟
بيشترين درآمدهای جهانيان، که در گردآب ِ فرآورده-های مدرن فرو می روند، در گنجخانه-های جهانی، به ويژه در بانک-های سرمايه-داران، انباشته می شوند.
گنجايش انبارهای سرمايداران بايد روز به روز همدوش با ساختن ِ ابزارهای تندکار گسترش يابند، برای برآوردن اين نياز بايد، همه-ی جهانيان با شتابزدگی کالايی را بخرند که سوداگران، با نيروی همان مردمان، توليد کرده-اند.
ساختن و پرورش دادن ِ تَرسونَک-هايی مانند صدام حسين و موشک-های آخوندکی برای پيشرفت در سوی فروش جنگ ابزارها بسيار سودبخش بوده-اند.
برای نمونه، کمترين بازده-ی يورش بردن به عراق چنين است: افزون بر دست يافتن ِ انگليس به کانهای نفت در عراق، کشورهای عربی، ميلياردها دلار، برای خريد ِ جنگ افزارهايی پرداخته-اند که نه دانش، نه توان و نه نياز به کاربرد ِ آنها داشته-اند.
به هر روی زمانی، سَروَری بر حکمرانان کشورهای پسمانده، به مانند ِ سَروَری بر کشور عراق، پيروزی شمرده می شود که پيوسته، از اين زرچشمه-ها، گنجخانه-های آزمندان ِ جهان پُر گوهر بشوند. برای روان ساختن ِ جويبار ِ زرين بايد پيوسته عرب-ها را از ديو سياهی ترسانيد تا همدوش با ساختن ِ آسمانخراش-ها، جنگ افزارهايی را بخرند که کشورهای زورمند ساخته-اند.
برای آزمندان ِ جهان، رنج ِ مردمان ِ ستمديده، هيچ نشانی برای کاستن ِ نيروی فشار بر آنها نيست، مگر اين که درد ِ اين مردمان از اندازه بگذرد و راه ِ پيشرفت ِ جهانداران را دشوار کند.
دلسختی و نامردمی اين آزمندان را می توان به روشنی در کردار ِ آنان ديد. برای نمونه: کرداريست که اين ستمکاران چند سد سال بر مردم افغانستان وارد آورده-اند.
از زمانی که شوروی افغانستان را از چنگال انگليس بيرون آورد تا به امروز، به جز ستم و آزار چيز ديگری به اين سرزمين وارد نشده است. در درازای 40 سال کشور و مردم افغانستان را آن چنان به خاک و خون کشيده-اند که گويی مردمانش از سرشت آدمکُش زاييده شده-اند و هميشه از نادانی در خاک و باروت زيست داشته-اند.
اگر اندکی خردمندانه انديشه کنيم، خواهيم ديد، که چگونه زادگاه ِ انديشمندان ِ جهان به پرورشگاه ِ و آموزشگاه ِ جهادگران اسلامی برگردانده شده است.
زورمندان ِ جهان، افغانستان را به گماشتگان انگليسی و جهادگران انسان ستيز سپرده-اند. مردم افغانستان از سويی در زير ستم شريعت اسلام از سويی ديگر در زير ِ چنگال دزدان و آزمندان جهانی رنج می برند. اين مردمان، در آشوب ِ اين بی داد، شادمانی و مهربانی را از ياد برده-اند. آواز ِ زنان و آوای خندان ِ کودکان در دود ِ ترياک خاموش شده-اند.
با اين وجود، در ميان اين همه آلودگی-ها، هنوز شماری از آنها، خرد ِ خود را در تاريکسرای اسلام نباخته، انديشه و وجدان خود را به بيگانگان نفروخته-اند و در سوی آزادی و بازسازی-ی فرهنگ ِ مردمی پيکار می کنند.
ما مرغ آتشیم، اگرَم نیست باورت
بر شاخسار ِ شعله به بین آشیان ما
(صائب)
مـردو آنـاهيــد
نوزدهم اکتبر ۲۰۱۱
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: مـردو آنـاهيــد, هوش دار که ايران را به تاراج می برند