Saturday, August 09, 2003

کربلای 28 مرداد

کربلای 28 مرداد


چندی پيش ، يکی از رفقای مهربانم کتابی را به عاريت در اختیارم گذاشت. اين کتاب آنقدر شيرين و خواندنی ست که مصمم هستم مُلا خورش کنم حيف اين کتاب است که در کتابخانهً من نباشد. جلدش خيلی قشنگ و مامانی ست .
نويسندهً اين کتاب ، پرفسور استيون کين زر ( به نظر من که پروفسور است ) يکی از با هوش ترين و نکته سنج ترين افراد روی کره خاکی ست . تا امروز پيشگوئی ، يک تحليل ، يک آناليز آبکی و غلط از اين انسان خوش فکر و فرهيخته نديده ام .
براين کتاب نام پُر مُسمای « کربلای 28 مرداد » گذارده شده . تمام آنهائی که برای يک مُشت عرب باديهً نشين اشک ميريزند و موی کشيده و ضجه ميکنند ، بايد اين کتاب را بخوانند . البته استيون مهربانم ، هيچ سند و مدرکی را در ميان نوشته های خود قيد نکرده است . در آخر کتاب ، نام هفتاد هشتاد تا مجلد ديگر را رديف کرده و همين برای من کافی است .
در پيش گفتار کتاب ، استيون خوبم می نويسد :
انقلاب اسلامی 1357 ، نتيجهً مستقيم وقايع 28 مرداد بود . بعد ادامه ميدهد که 11 سپتامبر هم پی آمد بر رزوی کار آمدن بنياد گرايان اسلامی بود ، به اين نتيجه می رسد که :
11 سپتامبر نتيجهً 28 مرداد بود !
ساده بگويم ، لامپ شما اگر روشن نشد ، هنوز اندر خم يک کوچه ايد. من از اين نتيجه گيری منطقی خيلی خوشم آمد . خودم قدری از اين تئوری ها و ديالکتيک های « خفن » خيلی در چنته داشتم ولی تا امروز جراًت نمی کردم به زبان بياورم . يکی دو بار گفتم ، رفقا خنديدند و من کمی به شک افتادم .
1) در 28 مرداد 1334 ، ( 19 اوت 1955 ) ، توفانی خانمان برانداز به نام « دايان » بيش از يک بيليون دُلار به شهروندان شمال شرق آمريکا آسيب زد . به نظر من ، چون اين توفان در 28 مرداد اتفاق لفتاد ، ربط مستقيمی با کربلای دو سال پيش از آن داشت . يعنی بيله ديگ - بيله چغندر !
2) در 28 مرداد 1339 ( 19 اوت 1955 ) ، گری فرانسيس پاورز ، در شوروی به جرم جاسوسی محکوم شد ، ايشان خلبان يک هواپيمای « يو 2 » بودند ولی روس ها از ايرانی ها خيلی تيز تر هستند و نگذاشتند که در کشورشان کمونيسم قربانی کربلا شود .
3) در همان روز ، روسها ، برای « رو کم کنی » سه تا سگ و دوتا خوکچه هندی را در سفينهً اسپوتنيک ، هوا کردند . خُب ! اگر 28 مردادشان مثل 28 مرداد ما بود ، بجای موش ، فيل هوا ميکردند و 50 سال هم به يادش سينه می زدند.
4) در 28 مرداد 1346 ( 19 اوت 1967 ) ، بيتل های بی حيای انگليسی ، به جای اينکه برای همدردی با جبههً ملی ، آه و ناله سرداده و مرثيه ( آهنگ غمگين هم قبول بود) بخوانند، ريتم قرطی « آل يو نيد ايز لاو » را خواندند. يعنی تنها چيزی که لازم داری عشقه !
5) در 28 مرداد 1355 ( 19 اوت 1976 ) ، جرالد فورد آمريکائی در دارالحرب کانزاس سيتی ، به نمايندگی از طرف حزب « ری پاپ ليکن » ، کانديدای رياست جمهوری شد . هيچ غلطی هم نتوانست بکند . نه مجلس را بست ، نه ديوانعالی کشور را و نه اختيارات تام از مجلس گرفت . حتی نتوانست 26 ماه حکومت نظامی اعلام کند و الگوی مردم سالاری بشود .
6) در 28 مرداد 1356 ( 19 اوت 1977 ) ، کُمدين معروف آمريکائی ، گراچومارکس ، در سن 86 سالگی در لس آنجلس دارفانی را وداع گفت . يعنی اين کار ساواک نبود ؟ تمام مدارکش پيش دوست نازم ، دکتر رضا براهنی حی و حاضره !
7) در 28 مرداد 1357 ( 19 اوت 1978 ) ، 422 نفر در يک سينما در آبادان در حريق سوختند . نميدانم نفرين خمينی بود يا لعنت جبههً ملی؟ بهر حال به 28 مرداد 1332 مربوط بود .
8) در 28 مرداد 1370 ( 19 اوت 1991 ) ، يک کودتای نا جوانمردانه ، ميکائيل گور به گور شده گورباچف را از اريکه قدرت به زير کشيد . اينم بالاخره يه جوری به 28 مرداد مربوطه .
همانطور که می بينيد ، آثار 28 مرداد مانند زلزله ای تمام دنيا را لرزاند . به نظر من ( فکر ميکنم استيون هم با من هم عقيده باشد ) ، دوم خرداد ، جنگ ايرا و عراق ، حکومت طالبان در افغانستان ، کشمکش های چچن ، گرفتاری های کشمير ، جدائی خواهان باسک در اسپانيا و انتفاضه در فلسطين و خلاصه هر چيزی که حوصلهً تحقيق دربارهً آن را نداريم ، سرچشمه از 28 مرداد دارد .
يک چيز را هم بگويم ، قال قضيه کنده شود :
آنهائی که در اين روز ، سينه نمی زنند ، گريه نمی کنند ، مقاله نمی نويسند ، به سينما می روند « يا مصدق السلطنه - عجل الله فرجه » نمی گويند از دو قماش بيشتر نيستند :
يا به اندازهً من از تاريخ سر در نمی آورند ، يا مسائل پيش پا افتاد امروز ايران را فدای مهم ترين اتفاق تاريخ بشريت می کنند .
همين و بس !
کاوه پ

0 Comments:

Post a Comment

<< Home