انسـان خــدائـی _ 1
"انسان سالاری" و " انسان خــدائی"
انسان در گذرگاه تاريخ، انديشه های گوناگونی نسبت به "خـود" و "جهـان" داشته است. کيفيت اين "شنـاخت" بر حَسَب دوره بندی های تاريخی، متفاوت و گاه متضاد بوده، چرا که انديشه ها، در واقع ؛ سلاح ايـدئـولوژيکی انسان ها، در رَوَنـد تاريخ بوده اند.
ساخت انديشه ها و چگونگی عقايد می رساند که:
پيداش، گسترش و زوال محتوی و شکل انديشه ها، مفهومی تاريخی دارد که بر اساس ضرورت های تاريخی، مطرح می شود.
انسان ، خود ، خــدائی است که بياری خدايان ديگر می شتابد.
جامعه شناسی اساطير می رساند که: مايه های اساطيری، جوهر بنيادی مذاهب فئودالی بوده که بر حَسَب شرايط اقتصادی و تاريخی، تغيير شکل داده و منطبق با شرايط نوين گشته اند.
با پيدايش "زنادقــه" و "ماده گرايان" در قـرن سوم هجری، برای نخستين بار به "کمال انسانی" و مقوله های "انسان سالاری" و " انسان خــدائی" توجه شد.
زنادقه و متفکران مادی، با تحليل علمی از "بنياد اديان" نشان دادند که
دين بطور اساسی بر مبنای ترس استوار است
ترس از چيزهای ناشناخته، ترس از شکست، ترس از مرگ و ترس از بی تکيه گاهی در برابر حوادث و مشکلات: انسان را ناخودآگاه به سوی خدای "پــدر _ گونــه" کشانيـد.
برگرفتــه از « حـلاج » ، علی ميرفطروس _ ص 129 تا 136
ادامـــهء متن کامل بخش نخست[+]
ادامـــهء متن کامل بخش دوّم[+]
ادامـــهء متن کامل بخش سـوّم[+]
Labels: Hallaj_Mirfetros_Iran
0 Comments:
Post a Comment
<< Home