Saturday, May 03, 2003


روزنامه نگار ، اولين و مهمترين چيزي كه دارد، شرافت است ( اگر واقعا يك روزنامه نگار حرفه اي باشد ، ‌نه آنگونه كه در جامعه امروز ما مصطلح شده !!! )


سياست مدار ، هرقدر اهل ادب و فرهنگ باشد ، اولين و مهمترين ويژگي اش زير پا گذاشتن صداقت است



به نامه ای برخوردم که نمیدانم چه کسی انرا نوشته است !!! ولی باید بگویم " جانا سخن از زبان ما میگوئی. بریده ای هائی از آن را در زیر میخوانید
و برای خواندن متن کامل این درد دل نامه به سایت « پیک خبری » سری بزنید.


سخني با ابراهيم نبوي
واكنشي انتقادي نسبت به نامه اش به خاتمي


برگردم به خاطره اين سالها ؛ در تمام نامه ات ، از 6 سال اخير نوشته بودي و اينكه اين سالها را با اضطراب گذرانده ايم . اما اگر تو فراموش كرده باشي ( كه بعيد مي دانم اينگونه باشد ) ، من از يادم نرفته كه فشار بر متفكران و به قول آقايان ، ‌دگرانديشان ، تنها به اين سالها محدود نمي شود . من و كساني مثل من ، بيست و اندي سال است كه با اضطراب نفس مي كشيم . طي سالهاي خفقان دهه 60 و سالهاي سكوت مرگبار اما شيك و تميز دهه 70 ، همواره مستقيم يا غير مستقيم ، با بازجوها ارتباط داشتيم و با سيستم مريض قضايي رودررو بوديم . براي آب خوردن هايمان بايد گزارش مي داديم . بسياري از دوستيها و حتي ارتباطات فاميليمان به دليل شرايطمان، از دست رفت و خودت مي داني كه اين روابط هيچ گاه به حال اول بازنخواهد گشت . اگر تو علاقه اي به يادآوري خاطره آن سالها نداشته باشي ، من و دوستاني كه شرايط مرا دارند ، هنگامي كه از رنجهاي رفته بر نويسندگان و مطبوعاتي ها طي سالهاي اخير صحبت مي شود ، مشتاق تر مي شوند تا از رنجهاي سالهاي دورتر خود هم بگويند. رنجهايي كه هميشه به تنهايي تحمل كردند و حتي به نزديكترين دوستانشان هم نگفتند . كدام يك از آقاياني كه ادعاي روشنفكري و مردمسالاري دارند و قلمشان بعد از دوم خرداد 76 به راه افتاده ، توان و قدرتي براي نوشتن از خاطره كساني را داشته يا دارند كه سالها به قضاوتي يك جانبه و كور در افتاده يا مدتها پيش زير خروارها خاك آرميده اند ؛ كساني كه حتي نشاني مزارشان هم كسي نمي داند . آقاي نبوي ! شما و همچنين ما مي توانيم از سينا و رنجي كه بر او مي رود بنويسيم ، اما حتي اكنون هم تواني براي گفتن رنج سالهاي پيش خود نداريم ، چه رسد به آن زمان كه حتي شما و دوستانتان هم بر ما بوديد .

امضاء :
نبوي عزيز ! تو نويسنده اي و مي داني نوشتن بدون نام خودت چه رنجي دارد . من هيچ گاه جرات نكردم براي آن مطالبي كه از سر درد و از درون سينه ام مي آيد نامم را بياورم .

*****************
مردم بخوبي دريافته اند كه ” برابري اسلامي ” و ” جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” تنها يك ” افسانهْ سياسي ” است تا شكلي از ” حكومت واقعي ”!!!
” دين ” مهم ترين و بهترين وسيله براي ” انقياد ” يعني ( خوار و رام شدن - گردن نهادن - ’مطيع شدن - فرمانبردار شدن ) و” اسارت روحي” توده ها ميباشد.

******************
... و شهرفرنگي ميگه: ” صبح معلوم ميشه ’كت تن كيه” ؟؟؟

اسلام و ناگفته هاي ممنوع ! ---» ((( ايران آرا ))) .
هميشك باشيد

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home