با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
-----------------
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند .
-----
يادت از خاطر ما نمي رود
سعيد سلطانپور
جاودان آموزگار ؛ شاعر و هنرمند مبارز
از هميشه تا هنوز
سال 1319 ؛ در سبزوار به دنيا آمد.
از سال 1339 تا 1344 ؛ با گذراندن دورهْ هنركدهْ آناهيتا ؛ بازيگر نمايشهاي تئاتر آناهيتا ميشود.
طي سالهاي 44 تا 48 ؛ در دانشكدهْ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران ؛ دورهْ تئاتر ميگذراند.
سال 47 ؛ با همكاري ناصر رحماني نژاد ؛ انجمن تئاتر ايران را بنيان مي نهد.
در همين سال ؛ اولين مجموعهْ اشعار خود « صداي ميرا » را منتشر ميكند كه بفاصلهْ كوتاهي پس از انتشار توقيف ميشود.
سال 48 ؛ نمايشنامهْ « دشمن مردم » اثر “ ايبسن “ را به صحنه مي برد .
ساواك در يازدهمين شب نمايش سالن را ميبندد و از اجراي آن جلوگيري ميكند.
سال 49 ؛ نمايشنامهْ « آموزگاران » اثر “ محسن يلفاني “ را به صحنه ميبرد .
در سومين شب نمايش ساواك از اجراي آن جلوگيري كرده ؛ نويسنده و كارگردان را دستگير و بازداشت ميكند.
سال 51 ؛ به جرم انتشار « نوعي از هنر ؛ نوعي از انديشه » بازداشت ميشود .
در همين سال ؛ همزبان با جشنهاي 2500 ساله ؛ نمايشنامهْ چهره هاي « سيمون ماشار » اثر “ برشت “ را به صحنه مي برد.
اجراي نمايشنامهْ در پانزدهمين شب ؛ با دخالت ساواك متوقف ميشود .
در سال 53 ؛ مجموعهْ « آوازهاي بند » را به چاپ ميرساند. به كتاب اجازهْ پخش نمي دهند.
« سعيد » دستگير ميشود و در كميتهْ مشترك ساواك و شهرباني ؛ هفت ماه شكنجه هاي اقراري ؛ انتقامي و جيره اي مي بيند.
دوران سه سالهْ زندان را در قصر و اوين پشت سر ميگذارد و با ره آورد مجموعه شعر « از كشتارگاه » سرفراز بيرون ميآيد.
سال 56 ؛ در شبهاي شعر انستيتو گوته و دانشگاه صنعتي با شور و حالي كم نظير شعرهاي ممنوعه ميخواند.
سال 56 ؛ با خروج از مرز ؛ در خارج از كشور ؛ ’كميتهْ « از زندان تا تبعيد » را ايجاد ميكند .
تا سانسور و خفقان “ آريامهر»ي را بگوش ديگران برساند.
پس از قيام 57 ؛ به سازمان چريكهاي فدايي خلق مي پيوندد.
سال 58 ؛ نمايشنامهْ « عباس آقا كارگر ايران ناسيونال » را مينويسد و آنرا در پاركها و محله هاي كارگري ؛ كارگرداني و اجراء ميكند.
سرانجام پس از سالها مبارزه در عرصهْ هنر و ادبيات مقاوت ؛ در شب عروسي اش دستگير ميشود ؛
و در سحرگاه 31 خرداد 1360 ؛ به دست يكي از ارتجاعي ترين حكومتهاي تاريخ انسان ؛ در كنار ققنوس هاي ديگر به آتش كشيده ميشود.
ياد و خاطرهْ اش جاودان و راهش ’پر رهرو باد .
-----
امپراتوري فساد اسلامي حاكم بر ايران بدون سركوب ؛ زندان ؛ شكنجه ؛ اعدام و تيرباران ؛ سنگسار و قطع دست و پا ... قادر نيست حتا يكروز به حيات حاكميت ننگين و خونبار خود ادامه دهد !
-------------
مردم بخوبي دريافته اند كه ” برابري اسلامي ” و ” جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” تنها يك ” افسانهْ سياسي ” است تا شكلي از ” حكومت واقعي ”!!!
-----
” دين ” مهم ترين و بهترين وسيله براي ” انقياد ” يعني ( خوار و رام شدن - گردن نهادن - ’مطيع شدن - فرمانبردار شدن )
و” اسارت روحي” توده ها ميباشد.
----------
... و شهرفرنگي ميگه: ” صبح معلوم ميشه ’كت تن كيه” ؟؟؟
اسلام و ناگفته هاي ممنوع ! ---» ((( ايران آرا ))) .
تيتر اخبار ؛ تحليل ها و نوشته هاي ويژه در پيوند با ” ايران “ ---» ((( خبرچين ))) .
هميشك باشيد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home