Monday, May 18, 2009

ایــران درچــرخشگاهِ ...


«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات دینی و امام زمان

میرزاآقاعسگری(مانی)



* تماشای انبوه مردمانی که در«عاشورای حسینی» سیاه میپوشند و سیاه میاندیشند و خون خویش را بر سرتاپای خویش میافشانند چیز واقعا عجیب و غریبی است! آن هم درست در قرن بیست و یکم که دانش و آگاهی مردم متمدن جهان سر به کهکشانها کشانده است. تماشای تودههائی که برای ظهور آن بچهی ۵ سالهی عرب در خیابانها و مساجد ایران نعره میزنند، یقه میدرانند، روی مین میدوند و "نیروی استشهادی"؛ «برای کشتاردگراندیشان» تشکیل میدهند بسیار ترحمانگیز و شگفتیزا است. براستی ما کیستیم؟ چیستیم؟ در کجای جهل تاریخی به اسارت رفتهایم؟

* گفتمان کتاب «ظهور» همانا نشان دادن گنداب خرافه است و شکستن هاله ی «تقدس» گرداگرد حقه بازی بزرگ آخوندی در ایران، یعنی پدیده ی «امام زمان» است.


نيمـروز "عـاشـورا" - اصفهـان 1387 - ژانـويـه 2009


«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات
حکایت هوشنگ معینزاده]+[ و "امام زمان"

ایران درچرخشگاهِ فرهنگی دشواری به سر میبرد. پس از فرورفتن میهن ما در مرداب دین اسلام و فرهنگ تازیان، هرگونه تلاش سیاسی، نظامی و فرهنگی برای برونرفت از شکست سیاسی – فرهنگی در چهارده سدهی گذشته بینتیجه مانده است.Hiden Imam Book تلاش ایرانیان برای دورزدن دین و فرهنگ اعراب، یا بهسازی محتوای آن موجب نهادینه شدن هرچه بیشتر اسلام بنیادگرا شد. شاخههای دینی مانند عرفان و صوفیگری نه تنها نتوانستند از اسلام ناب محمدی بگریزند، بل که به تعمیق و ماندگاری و گسترش آن یاری رساندند. ایجاد انواع فرقههای دینی با روکش اسلام که برخیهاشان برای گریز از «فرهنگ» غالبِ اعراب بود بینتیجه ماند. صدها فرقهی «حیدری» و «نعمتی» موجب تفرقهها، زدوخوردها، و کشتار بیشتر ایرانیان به دست خودشان شد. خونینترین و جاهلانهترین فرقه، فرقهی شیعه بود که از دوران قدرتیابی حکومتیاش در دوران صفویه تا به اکنون، بخشهائی گسترده از ایرانیان را در «جهل مرکب» فروبرده و پیامدهای خونین، ویرانگر و تحمیقگر آن را امروز در قدرتیابی سیاسی دوبارهی آن در ایران امروز میتوان دید. اساس تفکر این فرقه بر تولید خرافه، جعل احادیث، فساد معنوی و تحمیق تودههای ایرانی بوده و هست. شاخصترین این خرافات و جعلیات، تولید دروغ بزرگی با نام «امام زمان» بوده است. یک سناریوی فوقالعاده مضحک، اما ماندگار و ویرانگر. آخوندهای وارداتی از لبنان و دیگر سرزمینهای عربی باهمدستی ایرانیانی که روحیهی خود را پس از شکستهای پیاپی از اعراب، مغولها و ترکان از دست داده بودند پروژهی جعلی « امام مهدی » را پیاده کردند و به ایرانیان تلقین کردند که پسربچهی پنجسالهای که گویا درچاهی در سامره فرورفته برای نجات آنان «ظهور» خواهد کرد! بر اساس این پروژه، ایرانیان باید قرنها و شاید هزارهها، ستم و نکبت و تیرهبختی را تحمل کنند و چشم به راه « ظهور امام دوازدهم » باشند تا بیاید و جهان را در خون و شکنجه و ویرانی فروببرد و سرانجام، پیرواناش "شیعیان، ایرانیان" را خوشبخت نماید! هیچجای این پروژه با خرد و عقل همساز نیست. این بدترین و باورنکردنی سناریوئی است که تا کنون بهدست "بشر" نوشته شده و اکثریت یک ملت کهن مجری آن بوده است. با این همه، بیش از دوازده قرن است که میلیونها میلیون ایرانی برای صحنهی پایانی این سناریوی خونین که همانا «ظهور» باشد لحظهشماری کرده و میکنند. مردمی که روزی روزگاری مصدر قدرت، دانش، صنعت و ادبیات بودهاند، مردمی که روزگاری امپراتوریهای بزرگی درخاورزمین برپا کرده بودند، امروزه در شوهای مضحکی با نام "عاشورا و تاسوعا" با قمه و زنجیر بر سر و روی خود میزنند، خود را در حوضچههای گِل، گِل مالی میکنند، برسر و شانه و صورت خود گِل میمالند، نوحهخوانی و گریه و زاری میکنند، و برای فرارسیدن "انقلاب مهدی" سردر چاه "جمکران" فروبردهاند. آیا چنین مردمانی سحر و جادو شدهاند؟ آیا اینان "طلسم" شدهاند؟! آیا جادادن این "هویت جعلی" با نام "تشییع" در کالبد چنین مردمانی، برای نگهداشتن ابدی آنان در تباهی و تاریکی طراحی نشده است؟! از آن لایهی نازک و شکستنی ایرانیان دگراندیش و روشنبین که اینگونه خرافات را نپذیرفته و جان و مالشان را در راه افشاء این توطئه باختهاند بگذریم. چرا که آنان اگرچه در اندیشه نیرومند و نو بودند، اما "سیدها" و "آخوندهای وارداتی" و "آخوندهای تولید شده درایران" توانستهاند تودههای مردم را زیر خط دانائی و آگاهی نگهدارند و از همان تودهها لشگری جرار برای سرکوب آن لایهی نازکِ نواندیش ترتیب دهند. تماشای انبوه مردمانی که در«عاشورای حسینی» سیاه میپوشند و سیاه میاندیشند و خون خویش را بر سرتاپای خویش میافشانند چیز واقعا عجیب و غریبی است! آن هم درست در قرن بیست و یکم که دانش و آگاهی مردم متمدن جهان سر به کهکشانها کشانده است. تماشای تودههائی که برای ظهور آن بچهی ۵ سالهی عرب در خیابانها و مساجد ایران نعره میزنند، یقه میدرانند، روی مین میدوند و "نیروی استشهادی" [برای کشتاردگراندیشان] تشکیل میدهند بسیار ترحمانگیز و شگفتیزا است. براستی ما کیستیم؟ چیستیم؟ در کجای جهل تاریخی به اسارت رفتهایم؟
ادامــــــه[+]


نيمـروز "عـاشـورا" - خـرم آبـاد 1387 - ژانـويـه 2009



Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home