Sunday, June 19, 2011


نگاهی به رویش آزادگی در بینش بانوان


مـردو آنـاهیــد



زنان و مردان مسلمانی، که در کشور-های آزاد جهان زیست دارند، نشان داده-اند که آنها نمی‌ توانند خود را از بند-های ایمان آزاد کنند. پس آنها در هیچ سامانی نخواهند توانست با زنان و مردانی، که از آزادی برخوردارند، برابر باشند.
زمانی زنان با مردان در اجتماعی برابر خواهند شد که زن-ستیزی از بینش انبوه مردمان آن اجتماع پاک بشود. زنان و مردان ایران می‌ توانند، از دیدگاه گسترده-ی آزادگان به جهان هستی بنگرند، در آنی نه تنها خود را (بدون رهبر و بدون دستور و بدون مبارزه) با یک انسان آزاد برابر بدانند بلکه انسانی آزاد باشند. همان گونه که بانوانی به کردار در جنبش کنونی-ی ایران این آزادگی را، در بینش خود، نشان داده-اند.

نیاز مردم ایران به آزادی، آنها را برای سرنگون ساختن حکومت بی داد و دست یافتن به سامان داد، به خروش آورده است. از نیاز به آزادی است که انبوه آزادی-خواهان از هر روزنه-ای، که گذار فریاد باشد، خواسته-های درون خود را بازگو می‌ کنند. پیشروان این جنبش، در سوی خواسته-های آزادی-خواهان ایران، به جلو رانده می‌ شوند. آنها، در این راه، یا از انگیزه-های خود یا از آرمان آزادی-خواهان باز خواهند ماند.
روشنفکران به آزادی نیاز دارند تا آزادانه خرد و اندیشه-ی خود را بگسترانند و، از برآیند اندیشه-های گوناگون، راه همزیستی و بهزیستی را شناسایی کنند.
آزادی-خواهان در پی-ی نیاز-های خود، در روند این جنبش، از پیچ و خم و از فراز و نشیبِ این راه می‌ گذرند، اندک اندک، ویژگی-‌های "آزادی" را شناسایی می‌ کنند و آن ویژگی‌-ها را در خود می‌ آمیزند.
مردمی، که با بینشی آزاد به جهان هستی بنگرند، می‌ توانند با نیروی خرد خود، در زندان ستمگران هم، آزادانه بیندیشند.
پدیده-ی آزادی زمانی، در سامان کشوری، نهادینه خواهد شد که ویژگی-‌های آن پدیده در بینش مردمان شناخته بشود.

اگر چه در حکومت اسلامی هر انسانی، برده وار، در زندان شریعت گرفتار است، ولی مردان به امر "الله" به سروری-ی زنان گمارده شده-اند. راه ورود به سازمان‌-های اجتماعی، برای زنان، تنها با پذیرفتن خواری (یعنی کشتزار بودن خود برای کامروایی مردان) باز می‌ شود. (حجاب اسلامی نشان خفت بر زنان و نشان نابخردی-ی والیان حاکم است).
بانوان آزاده، این خفت را نپذیرفته-اند، آنها از ترس و به زور حجاب را بر خود پوشانده-اند. ولی آنها، در همه-ی دشواری-‌های مردسالاری، با گردنی افراشته به سازمان-‌های کشوری وارد شده-اند. در شریعت اسلام، زنان برای مردان، زیردست و فرمانبر، خلق شده-اند، که خود این مردان نیز عبد و محکوم "الله" هستند.
"زن بودن" نه تنها در شریعت اسلام، به ستم، ننگین شمرده می‌ شود بلکه در ژرفای نگرش بیشترین ایرانیان هم، "زن بودن" ، برآیندِ کوتاه بودن خرد انسانی است که مردان به او نیاز دارند. با این وجود رویش آزادگی، در بینش بانوان ایران، گواه براین است که خرد و آزادگی در سرشت انسان آمیخته شده است و نمی‌ توان، با گستردن ترس و تازیانه-ی ستم، آزدگی را از سرشت او ریشه کَن ساخت.
جهان بینی-ی آزادگان، در پهنه-ی دیدگاه-های گوناگون گسترده می ‌شود و به نگرش ویژه-ای حتا به عقیده-ی حاکم بر جامعه هم بند نیست. این بینش از شراره-های خرد، از برآیند تراوش اندیشه-های آزموده شده-ی انسان آزاد، روشن می‌ گردد.

در جامعه-ای که آزادی به کرار، بازیچه یا ابزار فریب، برای پیش-کسوتان مردم باشد آن آزادی تنها سخنی است نازا و در خور بهره-برداری نیست. زیرا مردمی که، با چشم یا با عینک دیگران به جهان هستی می‌ نگرند، آنها پدیده-ی آزادی را به اندیشه-ی پیشوایی یا به حکومت عقیده-ای پیوند می‌ زنند. آنها خودشان کاربـُرد و ارزش داشتن آزادی را نمی‌ شناسند.
گرچه بانوانی، که از منشی آزاد برخوردار هستند، هنوز بند-های زن-ستیزی را، در جامعه، پاره نکرده-اند؛ ولی آنها، پای دربند، نگرش خود را با پهنه-ی آزادگی، فراتر از دیدگاه مردان، آشنا ساخته-اند.
این زنان، با همه-ی سرکوب و ستمی که بر آنها وارد می‌ شود، در این رستاخیز فریاد آزادی-خواهی برآورده-اند. برای نمونه:
"می‌ میریم، می میریم، ذلت نمی پذیریم". این فریاد به رای انتخاباتی پیوندی ندارد بلکه نشان آزادگی است که در بینش این بانوان روییده است.
این بانوان، که خود را انسانی آزاد و آراسته به خرد می‌ دانند، نیازی به برابر بودن با مردان کوراندیشی، که آزادی را از آخوندی درخواست می‌ کنند، ندارند. زیرا، در بینش آزادگان، انگیزه-های سرشت انسان مرزبندی نمی‌ شوند.
در اجتماع ما هنوز برخی از روشنفکران، از تاریک-اندیشی، خواهان برابر بودن زن و مرد، در شریعت اسلام، هستند. از این نمونه، اسلام-زدگانی پسمانده، خواستار آن شده-اند، که در حکومت اسلامی، بهای "جان انسان" را برای مادینه-ها و نرینه-ها برابر بگذارند. به این امید که با این فریبکاری بتوانند از فرو ریختن ایمان، در بیدار-شدگان، پیشگیری کنند و زنان را در زندان شریعت پای‌-بند نگه دارند.
آنچه تا کنون این روشنفکران، در پیکار با زن-ستیزی، آرزو داشته-اند، برابر شدن حقوق زن و مرد در برده-سرای حکومت اسلامی بوده است. برابر شدن زن و مرد در شریعت اسلام، برابر بودن زنجیر بردگی-ی آنهاست. این گونه خواسته-ها نشان از اسلام-زدگی، برای نجات اسلام، است نه از آزادی-خواهی ست.
در جهان-بینی-ی این کسان: انسان بنده-ی "الله" و احکام شریعت، میزانِ درستی در جامعه است. این است که آنها آزادی یا برابری-ی شهروندان را در اجتماع برده-پرور اسلام خواهان هستند. افزون بر این، در خواسته-های آنها، سخن از آزاد بودن انسان نیست بلکه بیشتر سخن از جای دادن اجازه-هایی در احکام اسلام است.
به هر روی بخشی از معیار-های بیشتر زنان هم، که در جامعه-ی اسلامی پرورده شده-اند، با " زن ستیزی" همراه است. این زنان ناخودآگاه از زن بودن خود شرم دارند و با آزادی-ی زنان دشمنی می‌ ورزند. این است که هر گاه زنی، در سازمانی از حکومت اسلامی، به گرداندن چرخه-ای گماشته شود، او، به حکم ایمانش، آن چرخه را در سوی زن-ستیزی می‌ گرداند.

در جامعه-ی ایران برتر بودن مرد از زن در ایمان مسلمانان (چه زن و چه مرد) ریشه دارد. مادران هم، در چنین جامعه-ای، دختران و پسران خود را در تنگنای شریعت اسلام "زن-ستیز" پرورش می‌ دهند. در تاریکخانه-ی ایمان، تنها بردگی-ی انسان (تقوا و زُهد) ارجمند است، زشتی یا زیبایی در خور شناسایی نیست.
شماری از مردان که از شرمندگی، همدوش بانوان آزادیخواه، در راه دادخواهی گام می‌گذارند، آزاد بودن زنان را (انسان را) از زاویه-ی ایمان خود "نابرابر" مرزبندی می‌ کنند.

خوشبختانه بانوان در این رستاخیز نشان داده-اند که رویش آزادگی در بینش آنها بیشتر از آنست که روشنفکران درخواست یا امید داشته-اند. بیشتر این بانوان، در برخورد با پدیده-‌های اجتماعی، اندیشه-ی خود را بارور کرده-اند. آزادگی-ی در بینش آنها، تا اندازه-ای آگاهانه، از راه آزمون-‌های خود آنها پرورده شده است. ولی دیدگاه انبوه مردمان ایران، از راه ایمان آنها، نه از تراوش اندیشه-ی آنها، رنگ گرفته است.
افزون بر ستم اجتماعی، که بر زنان وارد می‌ آید، در خانواده هم، با بانوان آزاده، به شایستگی رفتار نمی‌ شود. بانوان، از ترس یا از نیاز، نه تنها ستم احکام شریعت را بلکه ستم کسانِ خانواده و خویشاوندان را هم بر خود هموار می‌ کنند. با وجود این، بانوان آزاده، تنها موی خود را در حجاب پوشانده-اند؛ ولی با گستاخی، که در سرشت انسان است، از ارزندگی-ی خود پرده بر داشته-اند.
کردار این بانوان، در این جنبش، نمایشگر آن است که انسان، تنها به نیروی خرد و اندیشه-ی روشن، می تواند جامعه را در سوی بهبود دگرگون سازد. بیشتر خواسته-هایی، که در فریاد-های آنها بازگو‌ شده-اند، ژرف-نگری و خودآگاهی-ی آنها را نمایان می‌ سازند.
برای نمونه: "من رای نداده-ام، آمده-ام ایرانم را پس بگیرم"
خواسته-ی این زنان فراتر از آن است که، در حکومت اسلامی، آخوند-ها به حقوق شهروندان بپردازند. آرمان آنها آزاد ساختن کشور از حکومت ایران-ستیزان و سامان دادن جامعه بر پایه-ی خرد و فرهنگ ایرانیان است. در اجتماعی که خرد زنان از زندان ایمان گریخته باشد، خانواده در آن اجتماع سیمای مهربان-‌تری خواهد داشت. زیرا سامان خانواده بیشتر به آگاهی و دانش مادران بستگی دارد و مادران خرد-شاد، در سامان خانواده-ای مهربان، فرزندان خود را به زن-ستیز نمی‌ پرورانند.
بانوانی، که پیشتاز آزادی-خوهان در این جنبش بوده-اند، آنها بند-های ایمان خود را پاره کرده-اند. از این روی ساختار حکومت اسلامی، که بر ایمان انبوه مسلمانان استوار شده، پس از گستاخی-ی زنان، به لرزش درآمده است. گسستن زنان از ایمان، که برآیند آن "خود شدن" و "خود اندیشیدن" است، از نیروی حکومت و زور مردان می‌ کاهد و بر خشم حکومت و هراس مردان می‌ افزاید.


خشونت نامردمان حکومت، در برابر بانوان، بیشتر برای سرکوب سرافرازی و آزادگی-ی آنها است. (بخشی از افتخارات مجاهدین اسلام هم، در هر زمان و مکانی، تجاوز به زنان و دختران سرکوب شدگان بوده است)

هر جامعه-ای به همکاری و همیاری زنان نیارمند است. زیرا با دانش و کوشش زنان گره-های دشوار زندگی آسان‌-تر گشوده می شوند. این است که حکومت اسلامی از توانایی زنان، در مرز-های شریعت، سود می‌ برد. این حکومت، از نیاز زنان به کار و داشتن درآمد، به نام آموزش، زمینه-ی بینش آنها را به نابخردی آلوده می کند و نیز می‌ تواند، از ترس بیکاری، آنها را آسان-‌تر در زندان ایمان نگه دارد. از سویی هم این حکومت از راه همکاری-ی زنان در اجتماع، که بسیار هم سود-بخش است، اندکی سیمای زن-ستیز بودن اسلام را می پوشاند.
از آنجا که، در جامعه-ی مردسالاری، پهنه-ی دیدگاه زنان با زاویه-ی نگرش مردان پیوند دارد، این است که، گسترش دیدگاه شماری از زنان و تنگ ماندن نگرش انبوهی از مردان، کمتر از زن-ستیزی در جامعه-ی اسلامی می‌ کاهد ولی بر تنش-‌های رنج-آور اجتماع می‌ أفزاید.
زمانی مردسالاری در ایران فرو می‌ ریزد که، سالار بودن مردان بر زنان، از ذهن انبوه مردمان پاک بشود. از شوربختی بیشتر مردان ایران هنوز نتوانسته-اند خود را، از ایمان به پندار-های نادرست، رها سازند. در تنگه-ی دیدگاه مردان اسلام-زده، آن آزادگی، که در بینش بانوان دلاور روییده است، به چشم نمی‌ خورد.
این است که زن با مرد، در این اجتماع، با دو نگرش نابرابر (پَهن-‌تر و تنگ-‌‌تر) به همزیستی و همکاری با یکدیگر درآمده-اند. در برخوردهای اجتماعی، بانوان آزاده، خود را کِهتر نمی‌ دانند ولی مردان اسلام-زده خود را مِهتر می‌ پندارند.
مفهوم جامعه-ی بشری، از پیوند زنان و مردان، از همبستگی-ی آنها، با وجود دوگانه بودن آنها، پدیدار می‌ شود.
شاید ارزش‌-های فرهنگ ایران، که از بینش همه-ی مردمان ایران تراوش کرده است، بتوانند زنان و مردان را در همبستگی به یکدیگر پیوند دهند. در اجتماع امروز ایران، که بینش بانوان تـُند-تـر از دیدگاه مردان گسترش می‌ یابد، زنان و مردان از همجوش بودن به همنشین شدن، از همسربودن به همخانه شدن می‌ گرایند.
با سخنی روشن-‌تر می‌ توان گفت که؛ بانوان آزاده، بدون کنار زدن پندار-های مذهبی در دیدگاه همگان، نمی‌ توانند از زن-ستیزی در جامعه-ی اسلامزده-ی ایران بکاهند.
بسیاری از روشنفکران، به سخن، خواستار اجرای منشور حقوق بشر هستند ولی بیشتر آنها ، به کردار، با درون مایه-ی این منشور دشمنی می‌ ورزند.

برای نمونه به ماده ،۱۶ از این منشور، می‌نگریم ( برگردان زبان آلمانی)
1 - هر زن و مرد همسر-پذیر حق دارند بدون هیچ مرزی در زمینه‌-ی نژاد، ملیت یا مذهب در پیوند همسری درآیند و خانواده-‌ای را بنیان گذارند. آنها در پیوند و هنگام همسری یا گسستن از یکدیگر دارای حقوق برابر می ‌باشند.
2 - پیمان آنها باید در آزادی و تنها به خواست آنها بسته شود.
3 - خانواده زمینه‌-ی و ساختار نخستین بخش جامعه است و حق دارد که از پشتیبانی‌-ی هموندان و قانون ‌گذاران برخوردار شود.

درست است که این ماده از منشور تنها در پیوند کسانی همخوانی دارد که خود آنها از بینش و منشی آزاد برخوردار باشند.
در جامعه-ی ایران نه تنها این آزادی از انسان گرفته شده است بلکه زنانی که این آزادی را شایسته-ی خود (انسان) بدانند از سوی بیشترین مردان نکوهش می‌ شوند. برخی از آنها هم از آزادگی در نگرش این زنان برای گوارا ساختن کام خود سود می برند و آرمان آزادگی را برای آن زنان ناگوار می‌ سازند.
در ژرفای بینش این گونه مردان هنوز زن پدیده-‌ای است برای سرگرمی و فرونشاندن خواسته-‌های مرد که در آمیزش با مرد پست و پلید می‌ شود. از این روی آنها آزادگی زنان را، در آمیزش، نشان نابخردی زنان می‌ پندارند. این مردان به سخن، زن را، برابر، با مرد، می‌ خوانند ولی به کردار نه تنها زنان را برای تصرف می‌ دانند بلکه از تجاوز و ستمی که آنها بر زنان وارد می‌ آورند شرمسار نمی‌ شوند.
تن-‌فروشی بیشتر از بینش پسمانده-ی مردان جامعه برمی‌ آید. بیشتر زنان تن-‌فروش، که به این رنج تن درمی‌ دهند، به پیروی از خواسته و انگیزه-های سرشت انسان، به دام مردانی خود-پرست گرفتار آمده-اند. این مردان، از برآیند نگرش مردانه-ی خود، آنها را پس از مصرف از اجتماع به دور انداخته-اند.
ستمی که بر این زنان وارد می‌ شود در احکام پسمانده-ی اسلام ریشه دارد. زیرا زیربنای بینش انبوه مردان ایرانی در منجلاب همین احکام رنگ گرفته است. از این آلودگی است که دیدگاه مردان ایرانی (به ویژه مردان با ایمان) تنگ است و آنها پدیده-ی زن-ستیزی را، در پیرامون خواسته-های خود، نمی‌ بینند. از این روی این مردان نمی‌ توانند به آسانی پسماندگی-ی دیدگاه خود را شناسایی کنند.
در اجتماعی که مردمانش از آزار دادن انسان شرم داشته باشند هرگز حکمرانان آنها نخواهند توانست که انسانی را (یا جانداری را) سنگسار کنند. مردانی که خود را، از تصرف و تجاوز به زنان، سرفرازی می‌ دانند، خواهان سخت‌-ترین آزار برای زنانی هستند که، (از دل-گریختگی) مورد تجاوز و تصرف گذارده شده-اند.
دخترانی که، پس از فریب و تجاوز، پای برگشت به خانواده را ندارند، راه ورود آنها، پیشاپیش، به اجتماع هم بسته شده است. بیشترین این نوجوانان پیش از شکوفایی، در کناره-ی همین اجتماع، زنده به گور می شوند. شگفتی در این است، که چنین ننگی، وجدان بیشتر روشنفکران ایران نمی خراشد.
برخی، از دیدگاه مردانه-ی خود، ریشه-ی این ستم را، که مسلمانان آن را سزاوار فریب خوردگان می‌ دانند، در اقتصاد جامعه، در نیاز به پول یا در نیاز مردان به شاد-زیستن می‌ پندارند. زیرا اندک شراه-ای در ذهن تاریک و اسلامزده-ی این کسان نمی‌ درخشد تا آنها بتوانند زشتی را در مردانگی-ی خود ببینند.

زنان و مردان مسلمانی، که در کشور-های آزاد جهان زیست دارند، نشان داده-اند که آنها نمی‌ توانند خود را از بند-های ایمان آزاد کنند. پس آنها در هیچ سامانی نخواهند توانست با زنان و مردانی، که از آزادی برخوردارند، برابر باشند.
زمانی زنان با مردان در اجتماعی برابر خواهند شد که زن-ستیزی از بینش انبوه مردمان آن اجتماع پاک بشود. زنان و مردان ایران می‌ توانند، از دیدگاه گسترده-ی آزادگان به جهان هستی بنگرند، در آنی نه تنها خود را (بدون رهبر و بدون دستور و بدون مبارزه) با یک انسان آزاد برابر بدانند بلکه انسانی آزاد باشند. همان گونه که بانوانی به کردار در جنبش کنونی-ی ایران این آزادگی را، در بینش خود، نشان داده-اند.


مـردو آنـاهیــد
سه‌شنبه ۱۹ آبان ۱٣٨٨ - ۱۰ نوامبر ۲۰۰۹

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , ,

1 Comments:

At 5:46 AM, October 09, 2011, Anonymous Anonymous said...

یک ارشیتکت و به خیال خود روشنفکر ایرانی پس ار اینکه فرزندش را در ایران ربود و با خود به کانادا برد و زنش را طلاق نداده رها کرد. پس از اینکه مادر تقاضای جدایی کرد و صلاق را برای او فرستاد برای مادر فرزندش پیام داد که میدهم سنگسارش کنند

 

Post a Comment

<< Home