برخورد-های کار سیاسی با پژوهش فرهنگی
مردو آناهیـد
یک پژوهشگر فرهنگی از اندیشیدن، در مورد ناهمآهنگی-های درون و در ذهن جامعه، یافته-ها و ارزش-های تازه-ای را پرورش میدهد او به کارکرد و ناسازگاری آن ارزش-ها با ساختار اجتماع برخورد نمیکند. برخی از پژوهشگران فرهنگی میتوانند دشواری-ها و گره-های کوری که در درازای زمان سامان اجتماع را آشفته کردهاند شناسایی کنند ولی آنها گره-گشای آن دشواری-ها نیستند. چون پژوهشگر فرهنگی تنها گره-های کور و درد-های کهنه را در اجتماع شناسایی میکند ولی گشودن این گره-ها و درمان این درد-ها در خور پژوهش نیستند. چون پژوهش در مورد بازده-ی پدیده-ای فرهنگی، که شاید در آینده پیدایش یابد، باید به آیندگان واگذار شود. روشن-اندیش براین باور است که تنها با دگرگون شدن فرهنگ مردم شیوه-ی کشورآرایی-ی آنها دگرگون خواهد شد.
برآیند ترس و زور، که از سوی حکمرانان بر آگاه-بود و ذهنیات مردم ایران وارد میشوند، نه تنها خرد همگان را از کارآیی بازمیدارد بلکه آشفتگی بزرگی در برداشت از کارکرد واژه-هایی که ما روزانه به کار میبریم به وجود میآورد. از آن که زورمندان جامعه بیشتر به مفهوم-های اسلامی و کمتر به فرهنگ ایران آشنایی داشته-اند کمتر واژه-شناس و سازمانی که در ایران بتواند به درستی مفهوم واژه-های را تعریف کند بوجود آمده است. البته بزرگ-مردانی بسان «دهخدا» در ایران پدیدار شده-اند ولی یافته-های پرارزش آنها کمتر تصور یا تصویر واژه-ها را در بینش همگان همآهنگ ساخته است. از این روی برای بیشتر ما، بُن-مایه-ی واژه-هایی که ما در گفتگو-ها و همپرسی-ها به کار میبریم، روشن نیست. چه بسیاری گوینده و شنونده نمیدانند که آنها از مفهوم یک واژه یا مفهوم یک پدیده-ی ذهنی برداشت-های گوناگونی دارند.
گاهی هم از گوناگون بودن برداشت-هایی، که برخی کسان از یک واژه داشته باشند، دشواری-هایی پدیدار میشود که کمتر کسی به بُن-نهاد آن دشواری-ها میپردازد. چون کمتر گوینده-ای به درستی و راستی-ی واژه-های گفتارش میاندیشد و به آسانی کمتر میتواند کژ-پنداری و برداشت شنونده را ارزیابی کند.
پرسش این جستار: چه تفاوت-هایی میتوانند، در کارآیی و کارکرد یک روشن-اندیش با یک روشنفکر سیاسی، وجود داشته باشند.
(روشنفکران سیاسی به روند سیاست-ها فکر میکنند، خودبخود سیاست-پیشه نیستند، ولی در این جستار، با پوزش فراوان، بجای مفهوم "روشنفکر سیاسی" واژه-ی " سیاست-پیشه" به کار رفته است.)
در اجتماعی که آزاد-اندیشی جـُرم است هر اندیشه-ای، که ورای احکام حکومت زورمندان پرواز کند، با بنیاد حکومت در تضاد خواهد بود. در اجتماع ستمکش و حکمرانان زور-پرور هر کس که روشن-اندیش باشد، او گناهگار و سزاوار مجازات است، او مرز قانون-های سیاسی را شکسته است، اندیشه-ی او هر اندازه هم که در مایه-ی دانش پژوهی باشد سیاسی به شمار میآید. رفتار این زورمندان با «ابوریحان بیرونی، ذکریای رازی، پـور سینا» و دیگر اندیشمندان و پژوهشگران این دوران گواه این گفتار است.
از این گونه رفتار نه تنها، مفهوم اندیشه یا دانش و سیاست، با کژی در ذهن همگان کاشته میشود بلکه گاهی در ذهن خود روشن-اندیش هم این مفهوم-ها با یکدیگر همانی پیدا میکنند و او رفته رفته به سیاست-پیشگی کشیده میشود. البته اگر سیاست-پیشگان نتوانند از برآیند یک اندیشه، در راه رسیدن به آرمان-هایشان، سود ببرند آن اندیشه را خوار و بی ارزش میپندارند. سیاست-پیشگان اندیشه-ای را ارزشمند میدانند که بتواند ذهن بیشتر مردم را به سوی آنها، یا دستکم در سوی آرمان آنها، برگرداند.
سیاست-پیشگان براین پندارند، بهترین روشی که میتواند کشور را سامان بدهد، حکومتی است که در بینش یا ایدئولوژی آنها ساختار پیدا کرده است. رسیدن به حکمرانی نخستین میدانی است که آنها میخواهند در آن آرمان-های خود را بگسترانند و برتری آنها را درخشان کنند. سیاست-پیشگان براین باورند که آنها باید مردم را به سوی آرمان-های خود، که بهترین شیوه-ی کشورآرایی است، رهبری کنند.
سیاست-پیشگان، از راه شناخت برخی از خواسته-های مردم، آرمان-های خود را، که در پوسته-های دلخواه مردم بسته-بندی شده-اند، به مردم پیشنهاد میکنند. بسان سیاست-پیشگانی که آزادی و مردم-سالاری را بر پیکر حکومت جمهوری با پادشاهی میپوشانند حتا برخی دیکتاتوری-ی کارگری را در جامه-ی دموکراسی برای مردم مینگارند.
سیاست-پیشگان زمانی میتوانند درستی-ی شیوه-ی فرمانروایی و راستی-ی گفتار-شان را بنمایانند که به حکومت رسیده باشند. این است که سیاست-پیشه تا به حکومت نرسیده است همگان را به یاری میخواند و هر سیاست-پیشه-ای را، که همیار او باشد یا دستکم با او در ستیز نباشد، گرامی میدارد. هنگامی که او به فرمانروایی رسید، از همیاران پیروزمند خود میخواهد که شعار-ها را فراموش کنند و تنها در پایداری حکومت او بکوشند، از یاری دهندگان میخواهد که فرمانبرداری را پیشه کنند، از دگر-اندیشان سیاست-پیشه میخواهد که دست از ستیزه-جویی بردارند تا او بتواند در کردار به پندار-های خود روان هستی ببخشد.
سیاست-پیشگان تا زمانی که از اندک شماری روشنفکر پشتیبانی میشوند، در اقلیت هستند، آنها برای گسترش آگاهی در مردم سودمند و خواهان آزادی و برابری در اجتماع میباشند. سیاست-پیشگان کاستی-ها و پسماندگی-های اجتماع را، تا آن اندازه که بتوانند مردم به آرمان آنها دلبند سازند، بررسی و در دورنمای مردم-پسندی آشگار میکنند. در نتیجه-ی تلاش و برخورد-های همین اقلیت-هاست که دستگاه حکومتی میتواند با هر پسماندگی پیشرفت داشته باشد. چون اگر حکومتی در زمینه-ی اجتماعی پیشرفت نداشته باشد مردم با همه-ی بیخبری به امید بهبود به اقلیت-ها میپیوندند. این است که حکومت اسلامی هم در اجرای برخی از خواسته-های اقلیت-های سیاسی، با دُرون-مایه-ی دیگری، پیش-دستی میکند تا از هوا-خواهان آنها کاسته شود.
انبوه همگان، اکثریت، در بیخبری کمتر خواسته-ای دارد که بنیاد حکومت را بلرزاند. خواسته-های انبوه مردم پدیده-هایی هستند که پیوسته از سوی حکمرانان، در بسته بندی-های وعده و شعار، شنیدهاند. انبوه مردم، که اکثریت هستند، ستمکاری و بیدادگری-ی حکومت را، که بر دیگران وارد میشوند، به نام عدالت میپذیرد. از سوی انبوه بیخبران، پیروان اکثریت، بیدادگری در حکومت مشروعیت پیدا میکند، آنها ابزار خود-خراش و نیرومند شریعت هستند، آنها ارزش آزادی را برای دادخواهی نمیشناسد، حکومت زورمندان بر بیخبری و ایمان همین اکثریت استوار شده است. داشتن آزادی در اندیشیدن، در بازگو کردن اندیشه، در برگزیدن شیوه-ی کشورآرایی به امکانات بیخبران نمیافزاید.
سیاست-پیشگان، تازمانی که اقلیت هستند، آزادی ندارند که بتوانند اندیشه و خواسته-های خود را به همگان بنمایانند، از ستمی که بر آنها وارد میشود رنج میبرند، آنها خواهان آزادی، دگرگونی و رسیدن به فرمانروایی هستند. چون آنها کمبود آزادی را میچشند، در آرزوی داشتن آزادی، جانفشانی میکنند. تلاش آنها برای پیشرفت اجتماع، حتا برای کسانی که حکمرانی را در دست دارند، تا اندازه-ای سود بخش است. کوشش آنها در این است که انبوه مردم، همگان یعنی اکثریت، آنها را بپذیرند تا آنها بتوانند به کمک همگان به آرمان-های خود نزدیک شوند. پشتیبانی-ی همگان را نشان درستی و بهتر بودن شیوه-ی حکومتی-ی خود میشمارند. بدیهی است، شیوه-ای که از سوی مردم برای کشورآرایی پذیرفته شود حقانیت پیدا میکند ولی سِاست-پیشگان آن شیوه، یعنی پرورندگان آن حزب، فرمانروایی بر مردم را حق خود میدانند. به زبانی دیگر؛
زمانی که نمایندگان یک حزب، باورمندان یک شیوه-ی کشورآرایی، به فرمانروایی رسیدند آنها دیگر آزاد هستند و نه تنها دیگر نیازی به آزادی-ی ندارند بلکه آزادی دیگران میدان آزادی آنها را تنگ میکند. از این پس این آزادی-خواهان کهن دشمن آزادی-خواهانی خواهند بود که نواندیش باشند و آنها را، در خودکامگی، آزاد نگذارند. یک سیاست-پیشه پیوسته در مبارزه است یا برای رسیدن به حکومت یا برای پایداری حکومت. بنابراین همیشه بخشی از کارکرد گروه-ها و حزب-های سیاسی، در دورانی که آزادی ندارند و خواهان آن پدیده هستند، با ارزش است. چون آنها کاستی-ها و زشتی-های کردار حکمرانان، که آزاد هستند، و نیز کمبود-های اندیشه و آرمان-های اقلیت-های سیاسی دیگر را آشگار میسازند.
وجود گروه-ها و حزب-های سیاسی و گوناگون بودن آرمان-های آنها نشان جنبندگی و سازندگی در راه دگرگون ساختن شیوه-ی حکومت اسلامی است. اگرچه جنبش اقلیت-ها سیاسی میتواند برای بررسی و بازسازی فرهنگ ایران هم پرارزش باشد ولی هر دگرگونی در حکومت اسلامی نشان پیشرفت فرهنگی نیست بلکه نشان درماندگی و پسماندگی احکام این شریعت است.
اقلیت-های سیاسی بیشتر بخش-های پیکر حکومت را از دیدگاه سیاسی-ی خود بررسی میکنند و براین باورند که با اندکی دگرگونی در ساختار این بخش-ها میتوانند آزادی و راستی را در کشور بگسترانند. آنها بیشتر در فکر دگرگون ساختن شیوه-ی فرمانروایی هستند نه در اندیشه-ی دگرگون ساختن فرهنگ کشورآرایی.
بینش، جهان-بینی یا تصور مردم از سامان کشورآرایی از فرهنگی است که از دانش و آگاهی-های تاریخی و تجربی آن مردم روییده باشد نه آن شیوهای است که آن را شریعتی برای آنها پیش-نویس یا کسی از تجربه-ی بیگانگان و رنوشت-برداری کرده باشند.
بر خلاف روشنفکر سیاسی، که بیشتر به سیاست-پیشه گفته میشود، یک روشن-اندیش آرمان فرمانروایی ندارد او پیوسته در مورد تضاد-های درون هر پدیده-ی اجتماعی اندیشه میکند. او گاهی، از راه جویندگی، بُن-مایه-های این تضاد-ها را بررسی و در این راه به ارزش-ها، اندیشه-ها، بینش-ها و دانستنی-هایی برخورد میکند. ارزش-های تازه-ای که گاهی از سوی یک روشن-اندیش یافته میشوند در اجتماعی، که آشفتگی-ی فرهنگی در آن گسترده شده است، کاربرد و توان روییدن ندارند.
اجتماعی که به آشفتگی-ی فرهنگی دچار باشد، ساختار هر پدیده-ای در آن جامعه، ناهنجار و ناآرام است. با دگرگون ساختن و تنش-زدایی در هر پدیده-ای از آن اجتماع به ناآرامی و تنش در میان پدیده-های دیگر افزوده میشود. این است که برخی از اندیشه-های نوین، هراندازه هم که پرارزش حتا گره-گشا باشند، نمیتوانند به آسانی در آن آشفتگی رخنه کنند.
روشن-اندیش جویای راه همآهنگ ساختن آشفتگی-های جامعه نیست او بیشتر به ریشه-های آن آشفتگی-ها میپردازد و آنها را از دیدگاه خود، که این دیدگاه برای دیگران روشن نیست، آشگار میکند. بررسی و شناسایی بُن-مایه-های آشفتگی در اجتماع نیاز به گذشتن و کنارزدن لایه-هایی دارد که در درازای هزاره-ها زمینه-های ذهنی و برداشت-های فرهنگی-ی مردم را آلوده کرده-اند. ولی پاک کردن ذهن همگان، از این لایه-های آلوده، نیاز به زمان و زمینه-ای دارد که نمیتواند، آن زمینه را در آشفتگی-های اجتماعی، بارور کرد. بنا براین سیاست-پیشه میتواند بینش و اندیشه-ی یک روشن-اندیش را شناسایی کند و از ارزش-های آنها بهره گیری کند ولی هر اندیشه-ی پرارزشی بدون آمادگی-ی فرهنگی در اجتماع نمیتواند فرهنگ کشورآرایی حتا شیوه-ی فرمانروایی را دگرگون سازد.
برخورد کردن به تضاد-های درون جامعه یا برخورد به آشفتگی در درون یک ایدئولوژی تنها یک بررسی، یک برداشت، یک ژرفنگری یا یک پرسش است. یک پژوهشگر بُن-مایه-های یک بینش را مییابد و هنجار و ناهنجاری درون آنها را آشگار میسازد. بازده-ی اندیشه-ی یک روشن-اندیش یا پژوهشگر فرهنگی میتواند برای روشنفکران سیاسی برانگیزنده باشد، که آنها بتوانند از تضاد-های خواسته-ها و آرزو-های خود بکاهند، ولی نباید این برآیند با آرمان-های آنها همسو باشد.
گاهی اندیشه-ای نو سال-ها خاموش میماند تا زمینه-ای برای شکفتن آن فرارسد و گاهی هم آن اندیشه هیچگاه نمیتواند زمینه-ای را برای روییدن و بارور شدن پیدا کند. البته گاهی اندیشه-ای که امروز در اجتماعی سرد و خاموش مانده است در زمانی دیگر، که زمینه رشد و فرهنگ اجتماع برای گرفتن آن فراهم شود، آن اندیشه اجتماع را به جنبش برمیانگیزد، در ذهن آن اجتماع جای میگیرد، در اندک زمانی میروید و گسترده میشود.
روشن-اندیش از دیدگاه خود تضاد-ها و ناهمآهنگی-های پدیده-های اجتماعی را، براساس آگاهی-هایی که دارد، بررسی میکند. این به آن معنی نیست که برآیند اندیشه-های یک روشن-اندیش میتواند از هر دیدگاهی راست و درست یا همیشه سودبخش باشد. ولی روشن-اندیش به سود و زیان بازده-ی اندیشه-ی خود برخورد نمیکند او از تازگی و یافته-های اندیشه-اش سرخوش است. این است که روشنفکران سیاسی میتواند، برای رسیدن به فرمانروایی، تنها با برخی از اندیشه-های نوین هم آوایی کند. سیاست-پیشه، پس از پیروزی، برای فرمانروایی نیاز به آرامش ذهن و فرمانبرداری در مردم دارد.
اندیشه-ی روشن پیوسته در زایندگی و نوشوندگی است ولی شیوه-های فرمانروایی زود کهنه میشوند. این است که فرمانروایان نمیخواهند شراره-ی نوینی درون خاموش مردم را روشن کند. از این روی سیاست-پیشگان هنگامی که به فرمانروایی برسند از پیشرفت-های فرهنگی که به آزاد-اندیشی بپیوندند هراس دارند آنها تا زمانی آزاد-اندیشی را ستایش میکنند که اندیشه-ی آنها هم گرفتار، یعنی در اقلیت، باشد.
یک سیاست-پیشه پدیده-هایی را در درون جامعه و در ذهن مردم میجوید، که مردم خواهان دگرگونی-ی آنها باشند، او دگرگون ساختن آن پدیده-ها را در دستور کار خود میگذارد تا مردم او را در راه رسیدن به فرمانروایی یاری کنند، او به درستی و نارستی آن پدیده-ها برخورد نمیکند. او حتا توانایی و ناتوانی-های خود را، برای دگرگون ساختن آن پدیده-ها، نمیسنجد و تنها به مشروعیت داشتن حکومتی، که او میخواهد به آن برسد، میاندیشد.
یک پژوهشگر فرهنگی از اندیشیدن، در مورد ناهمآهنگی-های درون و در ذهن جامعه، یافته-ها و ارزش-های تازه-ای را پرورش میدهد او به کارکرد و ناسازگاری آن ارزش-ها با ساختار اجتماع برخورد نمیکند. برخی از پژوهشگران فرهنگی میتوانند دشواری-ها و گره-های کوری که در درازای زمان سامان اجتماع را آشفته کردهاند شناسایی کنند ولی آنها گره-گشای آن دشواری-ها نیستند. چون پژوهشگر فرهنگی تنها گره-های کور و درد-های کهنه را در اجتماع شناسایی میکند ولی گشودن این گره-ها و درمان این درد-ها در خور پژوهش نیستند. چون پژوهش در مورد بازده-ی پدیده-ای فرهنگی، که شاید در آینده پیدایش یابد، باید به آیندگان واگذار شود. روشن-اندیش براین باور است که تنها با دگرگون شدن فرهنگ مردم شیوه-ی کشورآرایی-ی آنها دگرگون خواهد شد.
[کاریکاتور-ها از:
روزنامه-ی فکاهی «حاجی بابا»، چاپ در آمریکا - سال 1358-1980]
مـردو آنـاهيــد
٣ آذر ۱٣٨۵
۲۴ نوامبر ۲۰۰۶
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: Iran, Iran Islamicrepublic Iran, MarduAnahid, MarduAnahid Iran Islamicrepublic WomenrightinIslam
0 Comments:
Post a Comment
<< Home