بيعـت نـامــه
امام، نسل مـا در شکست سلطنت ظـلـم، گــوش بــه فــرمـآن تــو بــود


بيعت نـامــهء علیرضـا نوری زاده با خمينی

امام، نسل مـا در شکست سلطنت ظـلـم، گــوش بــه فــرمـآن تــو بــود
آنچه اين روزها در سرزمين مان رخ می دهد و صداهائی که طنين خوش آواز انقلاب را در لحظاتی، غير قابل شنيدن می کند، چيزی نيست که بتوان به سادگی از آن گذشت. چشمت می بيند و گوشت می شنود، بی آنکه توان و قدرت باور کردنش را داشته باشی. اگر يک سال پيش بود، هزاران بار بدتر از اين را باور داشتی، ولی امروز در بطن انقلابی که چنان خونين و شکفته متولد شده، باورش سخت است. هيچ پناه و ياوری نمی بينم که با او سخن بگويم بجز امام ... بجز رهبری که با او آغاز کرديم و اينک برايمان سخت است که در حضور او نباشيم.

رهبــر بـزگوار مــن.!
روزهای سرد و تلخی بود که از سرما و وحشت در پشت تاريکی ها پنهـان می شديم. روزهائی بود که رژيـم طاغوتی نفسمان را بريده بود و هيچگونه نمی توانستيم فريادهايمان را به گوش فرياد رسی برسانيم.
روزهای سياهی بود که دل هامان از رسيدن فروغی هر چند کم نور، مأيوس شده بود و ديگر اميد نداشتيم که صبح صادقی را بنگريم و يا بر طلوعی دوباره چشم بياندازيم.
عليرضا نوری زاده، تهران، تابستان 1979
Labels: 1979, Iran, Islam, Khomeini, Mazdak Caspian, Norizadeh
0 Comments:
Post a Comment
<< Home