Thursday, July 16, 2009

کیستـی-ی ایــرانــی، همبستگـی ملــی


تفرقه بیانداز و حکومت کن!


فرهاد عرفانی – مزدک




همبستگی ملی، یکی از ویژگی های بارز ملت ایران، در طول تاریخ بوده است. ملت ایران، چه در برابر تهاجم بیگانگان و چه در برابر حکام مستبد، همیشه بصورت تنی واحد ایستاده، مقاومت کرده و بر مبارزۀ مشترک پای فشرده است. شاید یکی از اصلی ترین دلایل بقای این ملت نیز، درک همین نکتۀ بس پُر اهمیت بوده است که: تنها با همبستگی است که می توان بر مشکلات بزرگ فائق آمد.

یکی از نمونه های مشخص این همبستگی و رزم مشترک در اعصار جدید، دورۀ انقلاب مشروطه است. در دوران مشروطه، اگر چه تهران کانون نشر اندیشه های نو و تحرکات تحول طلبانه است، اما به موازات تهران، رشت و انزلی و تبریز و بختیاری، بعنوان بازوان قدرتمند این جنبش عظیم عمل می کنند و به ثمر رسیدن مشروطه نیز، حاصل پایمردی های این هموطنان میهن پرست و آزادیخواه و غیرتمند است.

به جرأت می توان گفت که تا پیش از تحمیل اسلام سیاسی ( توسط رادیو بی بی سی ) بر ایران و برگزاری همه پرسی یک گزینه ای!!! جمهوری اسلامی در فروردین هزار و سیصد و پنجاه و هشت، با همۀ تلاش هائی که استعمارگران برای شقه شقه کردن ملت ایران انجام داده بودند، هیچ نشانی از بی تفاوتی ملی، مشاهده نمی شد و مردم ایران در هر شرائطی، هر چند بحرانی، به یاری دیگر هموطنان خویش، در اقصی نقاط کشور می شتافتند.


نمونۀ چنین اتحادی را در دهۀ نخستین حاکمیت جمهوری اسلامی، در برابر تجاوز اعراب (عراق) به ایران، بخوبی می توان دید. با اینکه، بسیاری از مردم، از سیاست های جمهوری اسلامی راضی نبودند و احزاب و گروه های مختلف، این حاکمیت را قبول نداشتند، اما در جبهۀ دفاع از ایران و تمامیت ارضی آن، همۀ مردم، از همۀ نقاط کشور، و با همه گونه عقیده و تفکر و مذهب، حضور داشتند.

و اما بتدریج و از زمان محکم شدن پایه ها ی حکومت جدید، دو نیروی استعمار و جمهوری اسلامی، همانند دو تیغۀ یک قیچی، به جان این ملت افتادند. انگلیسی ها و آمریکائی ها و اسرائیلی ها، بنا بر سیاست راهبردی و منطقه ای، کار خود را بر روی اقلیت های قومی در ایران آغاز کردند و با تشکیل و تقویت گروه های مافیائی و تروریستی در کشورهای همسایه، و در اختیار قرار دادن پول و امکانات و تدارکات همه جانبه اطلاعاتی و رسانه ای، سنگ بنای تحرکات آیندۀ این فرقه های خطرناک را گذاشتند، و در طی دو دهۀ اخیر، دامنۀ فعالیت این باندهای جنایتکار را به داخل ایران و به مناطق آذربایجان، کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان کشاندند. دستمایۀ این جریان های ضد ملی و وطن فروش، عمدتأ تأکید بر تمایزات قومی و نژادی، زبانی، مذهبی و آئینی و سنتی بود و با کار مستمر تبلیغی – ترویجی، توانستند جعلیات و مهملات نظری و تاریخی دست ساز استعمار را، به خورد جوانان از همه جا بی خبر رشد یافته در عصر جدید جمهوری اسلامی، بدهند.

نتیجه بلافصل چنین تحرکات و فعالیت هائی، پیدایش نسلی از مردم در مناطق قومی ایران شد که دیگر، هویت خود را، نه در وجوه مشترک تاریخی با دیگر هموطنان، بلکه در قوم و قبیلۀ خود؟! جستجو می کند و حساب خود را از حساب بقیۀ ملت ایران جدا می کند و چیزی بنام هویت ملی و همبستگی ملی و میهن دوستی را برسمیت نمی شناسد ... و اما تراژدی، آنگاه کامل می شود که جمهوری اسلامی و مسئولین آن (که خود عمدتأ پیشینۀ قومی – قبیله ای دارند و از مناطق آذربایجان، خوزستان و یا کردستان هستند) آگاهانه و یا نا آگاهانه، پابپای استعمار، به تقویت این سیاست خانمان برانداز پیش می روند.


آنها ابتدا، به خط کشی بین ملت بر اساس تفاوت های عقیدتی و مذهبی پرداختند. عده ای کافر شدند و طاغوتی و کمونیست و عده ای بچه مسلمان و معتقد، و عده ای شیعه و گروهی سنی. بهائی ها تحت تعقیب قرار گرفتند. در ادامه، عده ای خودی شدند و گروهی دیگر غیر خودی، انقلابی و ضد انقلابی و... این سیاست، بتدریج هویت قومی – قبیله ای نیز پیداکرد. آهسته آهسته، ملت ایران تبدیل شد به اقوام ایرانی. هر گروه تصمیم گرفت فک و فامیل و همولایتی خود را در چهارچوب مافیای سیاسی – اقتصادی به حاکمیت و ارگان های آن بر کشد. با تعویض رؤسا در ادارات و ارگان ها، کارمندان بیکباره تغییر هویت قومی می دادند. تا وقتی لاریجانی در تلویزیون بود، کارمندان همه شمالی بودند و وقتی او رفت و ضرغامی آمد، همه ترک شدند!!!...

اندک اندک کار بالا گرفت. سخن از راه افتادن رسانه های محلی بزبان های قومی رفت! و عمل شد!!! تحصیلات دانشگاهی، شامل طرح بومی سازی؟! شد.

قرار شد واحدهای نظامی کشور نیز بومی شوند! و بومی عمل کنند... سرباز های ارتش در میان قوم و قبیلۀ خود خدمت کنند!!! و این داستان تفرقه بیانداز و حکومت کن، همچنان پابپای سیاست استعمار انگلیس در جهت تجزیه ایران، تا آنجا پیش رفت که اکنون، که مردم در برابر استبداد به حرکت در آمده اند و در خیابان های تهران و شیراز و اصفهان و ... بخون می غلتند، آذربایجان و کردستان و سیستان و بلوچستان و... امن و امان است و آقایان تجزیه طلب گرگ نژاد!!! (بخوان مغول نژاد)، این سیاست کثیف را وسیعاً تبلیغ و ترویج می کنند که: ما کاری به این جنبش نداریم، چرا که این مشکل، مشکل ما نیست! و این جنگ داخلی بین فارس هاست!!!!؟، به معنی دیگر، آقایان خامنه ای و میر حسین موسوی خامنه و موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی و ضرغامی و آقازاده و دو سوم مسئولین جمهوری اسلامی که از منطقهء آذربایجان هستند... یعنی همه این دار و دسته که هویت قومی خود را نیز در پس نام خانوادگی یدک می کشند، فارس هستند و ملتی هم که در اقصی نقاط کشور، از اهواز گرفته تا شیراز و اصفهان و تهران و رشت و انزلی و ساری و... به میدان آمده فارس است!


آری هموطنان! بذری که در دهۀ گذشته، توسط استعمار کاشته شد و توسط جمهوری اسلامی آبیاری گشت، اینک محصول داده است. این محصول چیزی نیست جز بی تفاوتی دردناک و غم انگیز بخشی از ملت ایران که حافظه تاریخی او بتاراج رفته است و او را هزاران سال به عقب رانده اند. او اکنون افتخار می کند که فرزند چنگیز و هلاکو و تیمور و آغا محمد خان ست!

آیا برای ملتی، ننگی از این بزرگتر هست که خود را از تخم و ترکۀ جنایتکاران و غارتگران و ویران کنندگان میهن اش بداند؟ و اکنون، یعنی زمانی که میهن به وجودش نیاز دارد و هموطنانش در قیامی حماسی برای آزادی، در خیابان ها و در زیر باتوم و در برابر گلوله هستند، بگوید حساب ما از حساب آنها! جداست؟!

آیا در جهان مردمی را سراغ دارید که به دشمنی با هموطنان خود افتخار کنند و با تمام توان در جهت متلاشی کردن میهن خود بکوشند؟ آیا در جهان، مردمی را سراغ دارید که آثار گرانقدر معنوی خود را در آتش انداخته و بسوزانند؟ و نام قاتلین پدران و مادرانشان و متجاوزین به اجدادشان را بر روی فرزندان خود بگذارد ؟!


آری هموطنان!

اگر چه این گروه، اکنون در اقلیت هستند، و ملت ایران، هنوز هم بر اصالت و آزادگی خود پای می فشرد، اما متأسفانه استعمار توانسته است گامهائی عملی در اجرای مقاصد شوم ضد ایرانی خود بردارد.

بر همۀ روشنفکران، نویسندگان، شاعران و هنرمندان و فعالین سیاسی میهن دوست، فرض و وظیفه است تا با روشنگری پیرامون هویت و کیستی ایرانی، نسلی را که بمیدان آمده است ، روشن کنند و نگذارند بار دیگر، سیاست کثیف و ضد انسانی تفرقه بیانداز و حکومت کن استعمار، بر هستی ایرانی، سایه افکند!

* * * * *

فرهاد عرفانی – مزدک[+]


بومی گرائی و بومی سازی؟ - Tue،June2،2009![+]


تهاجم فرهنگی یا خودکشی ملی - Sun،May24،2009![+]

* * * * *


Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home