سکولاریسم یعنی؛ مثل زمان شـاه
سيک-ايسم هندوان و سکولاريسم قُلنبه پردازان ما
اميـر سپهـر
جامعه مثلآ روشنفکری ما عبارت شده از سيصد ـ چهارصد قلنبه پرداز که چند دهه است که در يک جزيره پرت و دورافتاده از مردم با هم مسابقه ادبيات و بويژه انشاء نويسی راه انداخته اند... روضه خوان های اوباش اما بسيار رند هم بيشتر از همين فاصله دراز و ژرف ميان اهل انديشه و مردم عادی سوده برده و سوار بر خر مراد گشتند...
اين سه دهه-ی ظلمانی، ديگر حتا تمامی مالداران و گوسفند چران ها و نعلبندان و پالان دوز های بسيار اسلام زده ما را در عمل حتا از ما مدعيان هم ده-ها بار سکولارتر ساخته، البته بدون اينکه بدانند اين واژه-ی «سکولاريسم»، نام نوعی ترشی خارجی است يا پارچه-ی روتشکی يا نام دهی در نزديکی های ممقان...
شگفت اينکه پاره-ای از خود همين قلنبه پردازان، پيوسته هم از دست مردم ما نالانند که چرا آنها به سخنان ياوه و پوچ روضه خوان ها خوب گوش فرا می دهند اما سخنان گهربار ايشان را به پشيزی هم نمی خرند که در برابر بايد گفت؛ آخر وقتی شما خود نيز از اين فلنبه پردازی های خود درست سر در نمی آوريد، پس چگونه از مردم و کوچه و بازار انتظار داريد که اين دُرافشانی-های بظاهر شيک اما در باطن جَفنگ و مبتذل را دريابند...
بنابر اين، انديشه-ی آن سکولاريسمی می تواند همه گير گشته و گردن ملا ها را به زير تيغ برده و ما را از اين نکبت پيشاقرون وسطايی بيرون کشد، که بتواند برای مردم ما آشنا و مفهوم باشد. نه چسبيدن به يک واژه ژيگولی و مثلآ شيک برای نشان دادن مترقی بودن خود و عُقده گشايی که درست بسان گشودن بوتيکی تنگ و تاريک و با آواهايی گوشخراش و نامفهوم برای مشهدی حسن ها و کربلايی خديجه ها و آسيد غلام ها است.
ملتی که دو هزار و پانصد سال پيش ـ يعنی آنزمان که بسياری از اين ملت های امروزه سکولار در بيابان-ها علف نوش جان می کردند ـ روشن ترين اعلاميه در مورد سکولاريسم و حقوق بشر را تدوين و به نيکی هم آنرا به اجرا در آورده، منشوری که هم امروز هم انسانی ترين است، اصولآ نيازی به اين همه انشاء-نويسی و جار و جنجال براه انداختن در مورد سکولاريسم ندارد.
«مثل دوران شاه»
مايی که تا همين سی دهه-ی پيش در عصر پهلوی، آنچنان نظامی سکولار داشتيم که حتی از امروز اروپا و آمريکا هم بسيار پيشرو تر بوده، بجای حجت و دليل آوردن از اين طرف و آن طرف، آخر چرا نبايد به ريشه های کهن و بسيار ژرف سکولاريسم در فرهنگ بومی خود چنگ در نزنيم؟! يعنی به کرد و کاری سياسی که اصولآ ايده آن مال خود ما بوده و در پروسه عمل هم کارکردی کاملآ موفقيت آميز داشته. همه-ی ويژه-گی-های آن هم، آشنا و همرنگ و درخور تاريخ و نوع زندگی اجتماعی و آموزه-های ملی ما است.
همان سکولاريسم عصر پهلوی است
ما تا پيش از گرفتار آمدن به چنگ اين اراذل، آنچنان سکولاريسم پيشروی داشتيم که حتا در هر کلاس بيست نفره يک دبستان هم، نوباوگان ايرانی با مادران و پدرانی گاهی باورمند به چهار ـ پنج مذهب و يا اصلآ بی باور در کنار هم و بر روی يک نيمکت نشسته و هيچ کدام از آنها هم ابدآ کاری به مذهب-مداری و يا کفرورزی همشاگردی های خود نداشتند. يعنی انسانی ترين سکولاريسم مناسب ايران.
با چنان سيستم پرورشی مدرن و انسان-مداری هم، تبعآ آن کودکان وقتی هم که بزرگ می شدند، همه در کنار هم به کار و کوشش می پرداختند. حتی در پست های بالايی در وزارتخانه-ها و آرتش ايران. همگی هم بيش از اينکه خود را يهودی و بهايی و زرتشتی و مسلمان و عيسوی ارمنی و آشوری و کلدانی ... و يا دهری مسلک و آته ايست بخوانند، يک ايرانی می خواندند. کوچکترين نشانی هم از آپارتايد مذهبی از سوی دولت شاهنشاهی ايران در جامعه-ی ما ديده نمی شد، سهل است که حکومت جلو هر گونه آزار و اذيت اسلام پناهان وحشی به غير مسلمانان را هم می گرفت و دشمنی آن اراذل بی تمدن را بجان می خريد که اصولآ يکی از اسباب سقوط آنهم، همين اعطای حق برابری به زنان و غيرمسلمانان بود.
ادامــــه، تمامی نوشته را اينجا[+] بخوانيد
Labels: سيک-ايسم هندوان و سکولاريسم قُلنبه پردازان ما، اميـر سپهـر
1 Comments:
از پرت بودن شبه روشنفکران و قلنبه پردازان صحبت کرده ای در حالی که خودت از همه بیشتر پرتی و مثال و سیستم بهتری از سیستم فاسد و چرکین پهلوی پیدا نکرده ای تا مثلا با آن به مردن نزدیک شوی.
Post a Comment
<< Home