Saturday, January 21, 2012


انتخابات: تحریم یا بایکوت؟




سیامک مهر، وبلاگنویس زندانی


زمانی که خمینی می گفت: "اگر سی میلیون بگویند آری، من می گویم نه"، در حقیقت دامنه اراده و اختیار انسان بر سرنوشت خود را از دیدگاه اسلام به روشنی بیان می کرد. مردم در انتخابات-های جمهوری [حکومت]اسلامی، آلت فعل، بازیچه و وسیله نمایش مسخره-ای بیش نیستند.

در جامعه عقب مانده اسلامی که در واقع اجتماعی است گله-وار که توسط رهبران مذهبی در مقام چوپان کنترل می شود، به علت اینکه اعضأ فاقد فردیت و هویت فردی می باشند، هرگونه حرکت جمعی و رفتار گروهی واکنشی است غیرارادی و بی اختیار و هیچ تصمیمی از سوی افراد هرگز اندیشیده و بررسی و تحلیل نمی شود، بلکه فقط و فقط مرجع دینی است که هم تصمیم ساز و هم تصمیم گیرنده است.

اساساً انسان در جامعه اسلامی در مقامی نیست که بیاندیشد، حتا مرجع دینی تنها کلام مقدس و امرالهی را متحقق کرده و به منصه ظهور می رساند. درجامعه اسلامی به هر امری از دریچه حرام و حلال شرعی نگریسته می شود و از هیچکس توقع پرسش و خرد ورزی و جستجوگری و سنجش-مداری نیست وانتظار نمی رود جز از بابت تکالیف شرعی و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات، دل-مشغولی و ذهن-مشغولی دیگری داشته باشند. در چنین چارچوبی است که تحریم به معنی "حرام شمردن" و نه "محروم داشتن" کارکرد واقعی خود را آشکار می سازد.

در غائله تنباکو زمانی که آخوند "محمد حسن شیرازی" بر مردم تکلیف دانست که از مصرف تنباکو و توتون خودداری کنند، او به عقل و خرد مردم و توانایی درک و فهم موضوع از سوی جامعه هیچ وقعی نمی گذاشت. لزومی به توضیح و تشریح مسئله انحصار و توجیه مردم در خود نمی دید. بلکه حکم و اجتهاد فقهی و شرعی را اعلام می داشت.از توده مومن تنها پیروی و سرسپردگی و تسلیم به حکم شرعی انتظار می رود:
"اَلیُوم اِستعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است". [1]
با این وصف؛
"تحریم" امری است متعلق به اجتماعی مذهبی، بدوی و عقب مانده که در صورت موفقیت و به بار آوردن نتیجه مطلوب اتفاقا دلیل محکمی است بر رشد نایاختگی و صغات و پس ماندگی یک اجتماع انسانی.
اجتماعی از انسان-ها که هنوز به ساحت "جامعه" گام ننهاده.
اگر چه از جمعیتی کثیر و فزون یافته تشکیل شده باشد و همچنان در مناسبات و روابط پیشامدرن، خود را تا به عصر حاضر کش داده و کشانده باشد.

به هرروی تحریم به معنی "حرام شمردن" هر چند از سوی قاطبه مردم درامری جدی گرفته شود، رعایت شده و نتیجه دلخواه را نیز در برداشته باشد، هرگز یک رفتار مدنی و مدرن و شهروندی و آگاهانه محسوب نمی گردد و تنها در چهارچوب فرهنگ "شبان- رمگی" قابل توضیح است.

زمانی که مردم ایرلند از هرگونه دادوستد و مراوده و معاشرت با صاحب منصب انگلیسی خودداری می ورزند، (که با توجه به نام وی اصطلاح بایکوت رایج گردیده) عمل ایشان تصمیمی است خودجوش و آگاهانه و خردمندانه و مدنی و هیچ مرجعی چه مذهبی و غیر مذهبی (مرجعی عقل کل که به جای همه می اندیشد) مردم را مخاطب قرار نداده و تکلیفی برآنان واجب نشمرده و خواستار بر تقلید میمون-وار از خود نبوده است، بلکه درک و شعور و فهم عمیق و اجتماعی شهروندان ایرلند و شناخت صحیح فرد فرد ایشان نسبت به مسئولیت اجتماعی خویش راهنمای آنان بوده است. چنین رفتاری، چنین مبارزه و اعتراض و مخالفتی نسبت به شرایط نامطلوب، تنها از ملتی که برحق تعیین سرنوشت خود آگاه است، باور دارد و برکسب آن اصرار می ورزد قابل مشاهده است.

در اینجا ضروری است به این نکته توجه شود که پرسش "تحریم یا بایکوت" یک بحث لغوی و بازی با الفاظ و کلمات نیست، هنگامی که آخوندها شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی را تکلیف شرعی اعلام می کنند، مانند آنچه خمینی می گفت که "رای به خُبرگان، رای به اسلام است " و به دنبال آن توده-های مومن گله-وار به حوزه-های رای-گیری هجوم آوردند، در این صورت فقط و فقط همان آخوندها و مراجع قادر هستند که انتخابات را به معنی درست کلمه "تحریم" کنند. [2]

با توجه به این استدلال، اگر بخواهیم برای امتناع مردم معترض از مشارکت در انتخابات رژیم اسلامی نامی در نظر بگیریم، بدون شک "بایکوت" نزدیکترین و در عین حال بهترین نام به لحاظ رسایی و افاده آن معنی و مفهومی است که از حرکت و رفتاری مدنی به ذهن خطور می کند.
وانگهی سرشت سکولار "بایکوت" در برابر اصطلاح مذهبی "تحریم" به روشنی پیداست و اجازه نمی دهد این احتجاجات را در حد بحثی لغوی بازیگوشانه تقلیل و تخفیف داد.

پرسش بعدی: چرا بایکوت؟

آگاه هستیم که نهاد انتخابات که خشت اول دموکراسی برآن گذاشته می شود، در جمهوری اسلامی لذا ابتدا نهادی میان تهی و بی مغز و نوعی عوام فریبی و ظاهرسازی و دروغی بزرگ بوده است، اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی حق قانون گذاری را از آن خداوند (الله) می شناسد و در همان آغاز انسان و اراده او را از حاکمیت بر سرنوشت خود و جستجوی راه نیکبختی کنار می گذارد و ساقط می کند. این قانون نظام معیشت و نظام تامین امنیت و تنظیم روابط اجتماعی را نه براساسِ قرارداد اجتماعی و رضایت مردم بلکه ناشی از شریعت اسلام واحکام از پیش اندیشیده شده و منسوب به عالم غیب و ماوراء موهوم می داند. گذشته از این با سازوکارهایی نظیر "شورای نگهبان" و "نظارت استصوابی"، اساسا همه راههای انتخاب و اراده ملت ایران مسدود و اختیارات و حقوق مردم در ایران عرصه، در یک دایره و چرخش دائمی،
به تمامی به ولی فقیه و رهبر(؟)رژیم اسلامی [خلیفـه حکومت اسلامی] واگذار شده است.

زمانی که خمینی می گفت: "اگر سی میلیون بگویند آری، من می گویم نه"، در حقیقت دامنه اراده و اختیار انسان بر سرنوشت خود را از دیدگاه اسلام به روشنی بیان می کرد. مردم در انتخابات-های جمهوری [حکومت]اسلامی، آلت فعل، بازیچه و وسیله نمایش مسخره-ای بیش نیستند.

ازسوی دیگر و نظربه اینکه حاکمان رژیم اسلامی در طول بیش از سه دهه عمر این رژیم، همواره به انتخابات در معنی رفراندوم نگریسته اند و"حضور باشکوه ومشارکت انبوه مردم" در انتخابات را به منزله رای آری یا نه به کل نظام دانسته-اند و حضور کیفی و انتخاب آگاهانه و توجه به برنامه-های نامزدها از طرف مردم در نزد آنان هرگز هیچ اهمیتی نداشته است، بنابراین «بایکوت انتخابات» و خالی گذاشتن حوزه-های رای گیری در واقع هُل دادن رژیم به درون چاله-ای است که پیش پای خود حفر کرده[کَنــدِه] است. اگرچه شرکت مردم در انتخابات-های گوناگون هراندازه هم قلیل و حتا اگر درصدی یک رقمی از وجدان شرایط و دارندگان حق رای بوده باشد، حاکمان جمهوری اسلامی در رسانه-های خود اگر هم شده با نمایش تصاویر فتوشاپی از حضور باشکوه و مشارکت انبوه مردم سخن خواهند گفت.اما به هرحال "عاقلان دانند" و در نزد افکار عمومی مردم آزاد جهان که در این برهه از زمان در زمینه-ای محکم پشت مخالفان نظام اسلامی ایستاده-اند، حقانیت نداشته جمهوری [حکومت] اسلامی یکباره و برای همیشه برباد خواهد رفت.

پرسش آخر:آیا «بایکوت» ممکن است؟

در پاسخ به این سوال، توجه به این نکته که ما در چه موقعیتی و زمانه-ای واقع شده-ایم و جامعه ایران در کدام وضعیت اجتماعی قرار دارد و بویژه اینکه در چه مقطعی از عمر جمهوری [حکومت]اسلامی ایستاده-ایم بسیار مهم است.
امروز بیش از هفتاد درسد جمعیت ایران شهرنشین و غالبا به لحاظ انتظارات فرهنگی و نه الزاما موقعیت اقتصادی جزو طبقه متوسط رده بندی می شوند که تحقق خواسته-ها و آمال و آرزوها و رویاهای خود را در زمینه و فضایی کاملا آزاد و دموکراتیک و مدرن و همسو با ارزش-های جوامع متمدن اروپا و آمریکا جستجو می کنند و نظام استبدادی و اختناق حاکم بر ایران و "ضد فرهنگ اسلامی" و رسمی را بزرگترین مانع بر راه خوشبختی خود و فرزندان می شناسند.
اکنون آرزوی تغییر شرایط موجود دغدغه روز شمار اکثریت ملت ایران است وافکار همگانی و روان جمعی جامعه آمادگی نسبی یافته است که هزینه-های چنین تحولی را نیز بپردازد. چنانکه حتا امید بستن به حمله نظامی ائتلاف جهانی به جمهوری [حکومت]اسلامی، در میان اقشار مختلف مردم به خوبی مشاهده می شود.
از طرفی جمهوری [حکومت]اسلامی، هم به لحاظ موقعیت داخلی و هم در سطح جهانی وضعیت بسیار متزلزلی دارد. جمهوری [حکومت]اسلامی تمامی پروبال و حاشیه-های خود را که تعادلش را حفظ می کرد قیچی کرده است. هسته سختی که باقیمانده است، بطور دائم و پیوسته به درون سیاه-چاله اصول گرایان و محافظه کارانِ طالبانی و آدمخوار که چشم خود را بر همه-ی حقایق بسته-اند فرو می ریزد.

پایوران رژیم اسلامی تمامی برگ های خود را بر دار و سرکوب و اختناق شدید در داخل کشور و در خارج براعلان جنگ به جهان آزاد و متمدن و بی اعتنایی به پرنسیپ-ها و قوانین بین المللی گذاشته-اند، اصلاح طلبان رانده شده از قدرت (نه از غارت) نیز از بیم سقوط رژیم سکوت پیشه کرده-اند. زیرا به نیکی دریافته-اند که پس از اعتراضات خیابانی 25 بهمن 89، رژیم اسلامی منبعد ظرفیت تحمل حتا یک تجمع کوچک خیابانی را ندارد. یکبار دیگر چنانچه به مانند سال 88 و روز قدس و 13 آبان و عاشورا...، مردم به خیابان-ها بریزند، سلسله اعصاب رژیم بهم می پاشد و با توجه به حمایت-های بین المللی و افکار عمومی جهان از ملت ایران، کنترل شرایط و اوضاع در چنین حالتی از طرف رژیم غیرممکن خواهد بود.

در کوتاه مدت فرصتی که پیش روی ملت ایران قرارگرفته، انتخابات مجلس نهم [بیعت با خلیفــــه] در تاریخ 12 اسفند سال جاری است.
واقعیت این است که بعداز انتخابات ریاست جمهوری در 22 خرداد 88 و تقلب گسترده رژیم و حوادث پس از آن، نهاد انتخابات در جمهوری [حکومت]اسلامی با بحران مواجه گردیده و بطور جدی بی اعتبار شده است. به همین دلیل هم بود که انتخابات شوراها را پس از آن به تعویق انداختند. در ماه-های اخیر نیز سعی کردند تا رای گیری در انتخابات پیش رو بصورت اینترنتی انجام گیرد تا نیازی به حضور مردم در حوزه-های رای گیری نباشد، ولی تاکنون موفق نشده-اند.
تردید جدی است که رژیم اسلامی اصلا بتواند منبعد انتخاباتی برگزار کند. چون دعوت بدون تمیز مردم به خیابان-ها و حوزه-های رای گیری ریسک بزرگی محسوب می شود و هیچ شباهتی به فراخوان به راهپیمایی-های فرمایشی و نمایشی رژیم که متشکل از اقلیت خودی و بسیج و چماقداران و سرکوبگران دولتی است نخواهد داشت.
بسیار محتمل است که اکثریت معترض ملت ایران از این فرصت در جهت ابراز مخالفت و اعتراض و نارضایتی خود بهره برده و همراه با شعار "مرگ بر دیکتاتور" خیابان-ها را در روز رای گیری به صحنه تظاهرات ضد حکومتی تبدیل کند.
در هر صورت احتمال «بایکوت» انتخابات 12 اسفند 90 از سوی ملت ایران بسیار زیاد است. حتا احتمال اینکه بدون هیچ دعوت مستقیم واعلام شده-ای از طرف اشخاص واحزاب و جمعیت-ها و سازمان-های سیاسی مخالف رژیم، «بایکوت» خود به خود صورت گیرد و مردم به ستوه آمده، آزرده و خسته از 33 سال ستم، بی حقوقی، تحقیر، اهانت، اختناق و سرکوبِ رژیمی بی رحم و خونریز، از شرکت در نمایشی مسخره و مضحک به نام انتخابات خودداری ورزند وجود دارد.
امروز کمتر کسی یافت می شود که از شرکت در کمدی مبتذل انتخابات و مشارکت در دموکراسی-بازی های تهوع-آور یک نظام استبداد دینی انتظار تغییر و تحولی در سرنوشت خود داشته واحساس رضایت کند.
در هر صورت؛

«بایکوت» انتخابات یکی ازامکان-های پیش روی ملت ایران است که با کمترین هزینه، موفق ترین نوع مبارزه مدنی را به نمایش می گذارد.

*****

پانوشت:
تمام حقیقت آنچه به غلط "جنبش" تنباکو نام گرفته از این قرار است: بازاریان تهران که - [1]
از انحصار این کالا زیان می دیدند، با مراجعه به "شیخ فضل الله نوری" امام جمعه تهران، مسئله را به وی تفهیم کردند یا بهتر است گفته شود؛ او را تهدید کردند. زیرا کسادی بازار به معنی-ی زیان آخوند هم بود. چون تبعا میزان دریافت خُمس و وجوهات شرعیه که بازار در تامین آن سهم اصلی و عمده داشت کاهش می یافت. در پی آن "شیخ فضل الله" در نامه-ای به "شیخ شیرازی" که ساکن نجف بود هشدار می دهد که چه نشستی که دکان ما در معرض خطر ورشکستگی قرار گرفته!
البته این غائله حاشیه-هایی نیز داشته که یادداشت حاضر محل توجه بدان نبود.

[2] - این معنی را در تلاش بعضی جریان-ها (از قبیل؛ اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها) برای استفاده ار آخوندهای به اصطلاح مخالف و قرار دادن آنها در مقابل بخشی از حکومت می توان مشاهده کرد.
مثلا؛ انتظاری که این جریان-ها از آخوند منتظری داشتند و با اهدای استوانه کوروش و تعریف و تمجیدهای دیگر، هندوانه زیر بغلش می دادند که دربرابر ولی فقیه محکم بایستد و فشار آورد از آن جمله است. غافل از اینکه بطور کلی؛

آخوند با تنها چیزی که مخالف است، آزادی و حقوق طبیعی انسان است. البته این گروه-ها هم همواره به دنبال سهمی از قدرت بوده-اند و نه آزادی و حقوق ملت.

سیامک مهر نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
کرج- زندان ندامتگاه
دی ماه 1390

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home