پرسشی از آزادگان: مرز نادانی کجاست؟
مردو آناهيد
سپردن سامان مدنيت به دست شريعت همانست که دزدانی را به پاسداری گنجی بگمارند.
در اين نوشتار واژه-ی "نادان" نماد کسی است که قانون-های مدنی او را پاسخگوی کردارش نمیدانند. يعنی اگر کرداری، که مدنيت کشورها آنرا جرم شناخته است، از سوی نادانی برخيزد، دادگاه آن کردار را جرم به ويژه نادان را در خور مجازات نمیداند. بسان بازده-ی کردار جانوران درنده، بيماران روانی، کودکان و فرمانبرداری سربازان در هنگام جنگ که سزاوار بررسی و ارزشيابی است ولی در خور بازخواست از کننده-ی کار نيست. چون کننده-ی کار در انجام اين کردار نادان بوده يا توان دانستن را نداشته است. اکنون بر اين اساس پرسش-هايی را مرور میکنيم.
با اينکه حکومت اسلامی از اين کردار ننگين پشتيبانی میکند ولی روشنفکران ايران، حتا آنان که خود هم مسلمان هستند، اين کار را از نادانی میدانند. درست است که برآيند اين کردار گسترش ترس و ننگ انسانيت است ولی ماهيت قانونی-ی کردار اين کنندگان در خور ارزشيابی نيست. چون آنها از اوامر الله اطاعت کرده-اند، بکُشيد کافران را در راه الله تا به باغ-هايی برسيد که شير و عسل در جویهای آن روان است. پس از مرگ کنندگان اين کشتارها، از سوی الله، با حوريان مردخواه پاداش داده میشوند. برای انجام اين کار مجاهدين اسلام تنها کارکرد يک ابزار را دارند نه يک انسان باخرد را.
آيا کسانی که به مکه میروند همين انگيزه و همين خواسته را ندارند؟
درست است که آنها گوسپندها را میکُشند و نمیخواهند که جان خود را از دست بدهند ولی برای همان وعده از دارايی خود بخشش میکنند نه از جان خود. با اينکه بازده کردار آنها تنها برای عرب-ها سودآور و برای گوسپندان زيانبخش است ولی ماهيت اين کرادار از نابخردی است. آيا نمیتوان گفت که حاجيان هم فريبخوردگان نادانی هستند؟ چون در عقيده-ی آنها آزادی نيست که به بازده-ی کار خود فکر کنند، کردار آنها پيروی کورکورانه-ای است که از عقيده-ی آنها به اسلام برمیخيزد پس در خور ارزشيابی در قانون نيست.
( البته بخشی از حاجيان هم سودجويان فريبکار هستند که کردار آنها مورد بررسی در اين نوشتار نيست).
اگر اندکی براين روند با خود انديشه کنيم برای ما اين پرسش پيدا میشود: آيا کسانی که گرفتار عقيده-ی خود هستند، مهار خود را در دست ملايان سپرده-اند، در اجرای اوامر عقيده-ی خود دانا يا نادان به شمار میآيند؟
بسان آنان که به امر يک ملا به خيابان يا مسجد میريزند، به هستی و جان دگرانديشان يورش میبرند، سفارتخانه-های کشورهای بيگانه را به آتش میبندند، آزادی ديگران را نابود میکنند و ترس را در جهان میگسترانند. البته در اينجا سخن از مزدوران و گماشتگان حکومت اسلامی نيست تنها سخن از کردارهايی است که براساس ايمان و وظيفه-های شرعی يعنی سخن از امر به معروف و نهی از منکر است. انديشمندان و بيشتر روشنفکران ايران هم اينگونه کردارها را از دانايی نمیدانند و آنها را ناآگاه مینامند ولی بر اين پيروان درهای آگاهی بسته نبوده است. بينش اين کسان از آلودگی ايمان، تاريک است و آنها از نادانی ، توانايی فهم آگاهی را ندارند.
تا کنون هم کمتر قانونی پيروانی که در جمع ديگران را به خاک و خون کشيده-اند مجازات کرده است. هر چند که اين پيروان با تبهکاری-ی خود انسانيت را به چليپا کشيده-اند، چون کنندگان اين کارها نادان به شمار میآيند اين است که نمیتوان بر کردار نادان داوری کرد. براين انديشه هم دادگاه-های جهانی مردم آلمان را، که در پيروی از هيتلر بر يهوديان ستم وارد آورده بودند، بیگناه میشناسند.
نادان را میتوان دانايی بخشيد (مانند آموزش کودکان)، مداوا کرد (مانند پرستاری از بيماران روانی)، از شهروندان دور ساخت (مانند دادن جايگاه زندگی به جانوران درنده)، پيوند آنها را با مردم پاره کرد (مانند برچيدن گروه-های مردم ستيز) و شايد میتوان آنها را به بند کشيد(مانند رفتاری که کشورهای آزاد با جهادگران دارند) ولی نمیتوان نادان را برای کرداری که به نادانی انجام داده است مجازات کرد يا پاداش بخشيد.
سعدی بهتر داوری کرده است:
گرچه تير از کمان همی گذرد
از کماندار بيند اهل خرد
پس از اين همه، اشاره به شاخ و برگ، به هسته-ی پرسش خود می رسم. پرسش من از دانايانی که سدها سال از سعدی پيرتر هستند و میتوانند با انديشه-ی روشن سخن بگويند اين است:
پيروان به چيزی که نمیدانند ايمان دارند و در اجرای اوامر ايمان نادان به شمار میآيند. کسانی که از نادانی به امر امامی به کشتار دگرانديشان دست میبرند، دستآورهای گذشتگان را نابود میکنند، برای مردگان هزار ساله به خودآزاری میپردازند، شيطان را سنگسار میکنند، مردمان را در ترس ميخکوب میکنند آنها برای انجام وظيفه-ی شرعی هم کسانی را انتخاب يا بر کنار میکنند آنها بر کردار و بازده-ی کردار خود آگاهی ندارند. چنين انتخاباتی، که از سوی مسلمانان به نمايش گذاشته میشود، شايد از سوی دين-فروشان مشروعيت داشته باشد ولی هيچگاه حقانيت ندارد. الله به خليفه خود مشروعيت میدهد که حکومت کند ولی، سامانی حقانيت دارد که به راستی و درستی از راه خرد مردم پا گرفته است نه اينکه الله پيشنويس کرده باشد. سپردن سامان مدنيت به دست شريعت همانست که دزدانی را به پاسداری گنجی بگمارند.
چگونه يک روشنانديش میتواند بيعت کردن مسلمانان را، که به تقليد و برای فريب جهانيان انجام میشود، انتخابات بداند و به ستمکاری و خشم واليان الله حقانيت ببخشد؟! رای دادن به غلامان حسين يا به عسکر امام مهدی چه ارزشی دارد؟ آيا حسين يا مهدی پديده-ای روشن است که بتواند در انديشه-ی خردمندی راه پيدا کند؟
اگر هم کسی به اين مردگان عقيده دارد پس انتخاب نوکران آنها هم از عقيده-ی او به اسلام بر میخيزد نه از خرد انسان. پس نمیتوان به کردار نادان حقانيت داد.
اينکه چند سد ميليون کسان به ديدن سنگی، ساخته-ای، انسانی يا جانوری میروند و آن پديده را مقدس میشمارند يا به کارهايی دور از خرد انسان دست میزنند، نشانی از حقانيت آن سنگ، آن ساخته، آن انسان يا آن جانور نيست بلکه اين کارها نشان فريبخوردگی، پسماندگی و نابخردی آن کسان هستند. اگر انبوهی از مردم که کاتوليک هستند پاپ را ستايش میکنند نشان پسماندگی فرهنگی کاتوليکهای جهان است نه نشان برتری پاپ يا ويژگی چوبدستی او.
برخی از روشنفکران از شمار کسانی سخن میگويند که با حاکمی يا حکومتی بيعت کرده-اند و اجرای اين وظيفه-ی شرعی را انتخابات نام گذاشته-اند. بسان مسلمانان ايران يا فلسطين که، نگرش آنها با عقيده-ی جهادگری آلوده است، فريضه-ی شرعی خود را بجای میآورند. اين روشنفکران کمتر از پسماندگی فرهنگی مسلمانان سخنی به ميان میآورند گويی گوسفندان، از عشق به کباب شدن، با پای خود به کشتارگاه میروند. شمار مسلمانان با ايمان در يک انتخابات اسلامی درسد آلودگی انديشه-ی آنها را نشان میدهد نه درستی عقيده-ی آنها را.
مردمی که از شنيدن يک شوخی که در آن چهره خشمگين آنها را نگاشته شده است آزادی کشورها را سرکوب میکنند، کشته میشوند و میکشند، پس در ميان اين انديشه سوزان چگونه يک آزادیخواه میتواند دهان باز کند و از انديشه-ی روشن سخن بگويد. برای آن مردم، آزادی يعنی آزادی الله و آزادی خليفههای الله است، يا بايد همه-ی انسان ها به "لا اله الا الله" ايمان بياورند يا با شمشير مجاهدين او روبرو خواهند شد. در جاييکه کسی حق انتقاد از عقيده-ی حاکم را ندارد انتحاب کردن يا انتخاب شدن مسلمانان مفهومی ندارد. حتا در کشورهای آزاد انتخاب کردن، مسلمانی از سوی مسلمانان، بی ارزش است چون هر کرداری که به نادانی از کسی سربزند درخور ارزيابی نيست. کسانيکه میپندارند در هند انتخابات آزاد است آنها تفاوت "در تاريکی از گمراهان پيروی کردن" را با "در روشننگری رهروی و راه را آزمودن" نمیشناسند. دستکم برای من روشن نيست، اين کسان که اينگونه دنباله روی را "آزادی" میپندارند، چرا دم از آزادی و آزاديخواهی میزنند؟
انسان يا آزادانه میانديشد يا پيرو عقيده-ای است يعنی يا آزاد است يا بسته شده به عقيده-ای.
چه بسا کسانی در زندانهای حکومت اسلامی، که به زنجير بسته شده-اند، آزادند چون انديشه-ی آنها را نمیتواند زندانی کرد. چه بسياری کسان، که در حکومت اسلامی حکمرانی میکنند، برده و گرفتار عقيده-ی اسلام خود هستند.
آزادانديشی و دانايی مرز و کرانهای ندارند ولی، ای دانايان ايرانی! بفرماييد؛
مرز نادانی کجاست؟
آيا باور نداريد که سفره ابوالفضل دادن، درخواست از امام زمان، خودآزاری برای مردگان هزارساله و... خرافات و نادانی است؟ اگر باور داريد، پس چرا فراموش میکنيد که همين مردم با همين اساس و معيار سرکرده-ی حکومت اسلامی يا مجاهدين حماس را انتخاب میکنند، پس چرا در نقد کردن پسماندگی فرهنگی اين مسلمانان کوتاهی میکنيد؟
مـردو آنـاهيــد
فـوريــه 2006
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
1 Comments:
میخواهند آزاد باشند در تحمیل بندگی به دیگران !
Post a Comment
<< Home