اخلاقی که ما از دين برداشت کرده-ايم
مـردو آنـاهيــد
مـردو آنـاهيــد
اخلاق دينی پنداری است که با پوششی دروغ و درون مايه-ای زهرآگين در بينش ِ مردمان فرو رفته است. در اين پندار، مذهب که پيروان را در نادانی میپروراند پايگاه ِ اخلاق، يعنی آموزنده-ی رفتار نيک، شمرده میشود. درون مايه-ی "اخلاق" بدان گونه دروغ است که مردم نيک خويی و مهرورزی را، برآمده از سخنان ِ فريبنده-ی پيشوايان ِ مذهبی، يعنی برآمده از سخنان ِ دروغوندان گمان میبرند. بازده-ی اين اخلاق از آن روی زهرآگين است که مردمان به پيروی از اوامر دينمداران به زشت-ترين کردار دست میبرند و زشتیهای کردار خود را نمیبينند. زيرا
اگر با چشم ِ جان، به کارکرد و احکام ِ هر دينی را که میشناسيم، بنگريم انسان ستيزی و زشتخويی را، در پوشش اخلاق، در آن دين خواهيم ديد. در اين نگرش به روشنی نمايان میشود که پيشوايان ِ هر دينی در هر زمانی، پيروان ِ خود را به کينه توزی و دشمنی با دگرانديشان برانگيخته-اند. پيروان به کردار از زهر ِ عقيده-ای، که بر خرد ِ آنها فرمانروايی دارد، خود را رستگار و برتر از ديگران میپندارند. از آنجا، که برتری-ی پيروان و بيزاری-ی آنها از دگرانديشان تنها به گمانی پوچ پيوند دارند، اين است که آنها در هنگامی، که به شمارِ زورمند باشند، با کشتار ديگران به عقيده-ی خود حقانيت میبخشند. خودخواهی، کينه توزی، ستم ورزی و آزردن ِ آزادگان در اخلاق هر دين و در باور ِ هر دينمداری آميخته هستند. پيروان به دينی ايمان آورده-اند که کارکرد ِ آن را نيک میپندارند. ولی آنها درون مايه-ی و بازده-ی کارکرد ِ آن دين را نمیشناسند. از اين روی آنها، از ترس يا از نادانی، زشتیها و پسماندگیهای دين را در اخلاق خود جايگزين میکنند.
پس از زمانی، در زير ِ فشار، پذيرفتن ِ نادانی و دروغ به جای خردمندی و شناخت در اخلاق پيروان نهادينه میشود و آنها هم کودکان را با همين اخلاق ِ شوم پرورش میدهند. بيزاری از دگرانديشان و انگيزه-ی انسان ستيزی تنها از ويژگیهای اخلاق در دينهای ابراهيمی نيستند وآنکه بسيار ديده شده است، اکنون هم میتوانيم ببينيم، که پيران بودايی نيز خويشان ِ خود را برای بزرگداشت ِ بودا قربانی کرده-اند يا به فرمان پيشوايی به دگرآزاری يا به خودسوزی دست برده-اند. در هر شاخه-ای از بودايیها، پستی و فرومايگی-ی پيروان ستايش میشوند تا آنها با ويژگیهای پست خشنود و سرفراز باشند. افزون بر اين میبينيم که پيروان ِ دالا لاما، نابخردانه به فرمان او، برای آرمانهای زورمندان ِ جهان جانفشانی و جان آزاری میکنند و کردار خود را مهربانی و انساندوستی میپندارند. به زبانی ساده: سخنان ِ اخلاقی، در هر دينی، پوستههای زيبايی هستند که زشتیهای کردار و رفتار ِ پيروان را واژگون میسرايند. پيروان، که خودباختگان دينی به شمار میآيند، نمیتوانند با خرد ِ خود ارزشهای فرهنگی را بررسی کنند. پيروان از سرشت ِ خود زشتخو و انسان ستيز نيستند وآنکه آنها با زشتیها خو گرفته-اند. آنها عقيده-ی خود را معيار راستی و درستی میدانند، از اين روی پيروان هر زشتی و ستمکاری، که در ايمان ِ آنها بگنجد، آن را میپذيرند. زيرا آنها بر اين باورند که انسان از کوتاه خردی نمیتواند به ژرفای اوامر الهی پی ببرد. انسان ِ خردمند شادزيستن را در پيوند با شادمانی-ی ديگران میداند و از سرشت ِ خود از آزردن ِ هر جانی پرهيز میکند. عقيده بر خرد و بر وجدان پيروان حاکم میشود و آنها را به جان آزاری وادار میکند. اين است که در هر عقيده-ای، در زير پوشش اخلاق، پيروان به ابزاری ترس آور و خشمآور دگرگون میشوند. پيروان در هر زمان و در هر سرزمينی، که عقيده-ی آنها گسترده شده است، از جان آزاری و از کشتار ِ دگرانديشان پرهيز نکرده-اند. پديده-ی اخلاق، که به نادرستی نيک منشی پنداشته میشود، در تاريکخانهی هر دينی، به ويژه در شريعت اسلام به بد منشی و زشتخويی برمیگردد. پيروان ِ دينهای ابراهيمی نمیتوانند، در ديدگاه ِ تاريک ِ خود، اين زشتیها را ببينند. در عقيده-ی مسلمانان هر ستمی، که بر دگرانديشان (کافران) وارد شود، زشت نيست. زيرا آنها کافران را سزاوار ِ رنج و شکنجه میدانند. آنها در اخلاق ِ عدل الهی هيچ گونه ناسازگاری نمیبينند و الله را جبار، مکار، قهار، غفار، ستار و رحمان میدانند. الله مالک جهنم هم هست و در محکمهی عدل ِ او هر دگرانديشی ، پيشاپيش، به سوختن در آتش ِ جهنم محکوم شده است. بدمنشی و زشتخويی در هر عقيده-ی دينی آميخته شده-اند. در اين جستار تنها به زيربنای اخلاق در شريعت اسلام اشاره میکنم. زيرا ما ايرانيان با زهری، که از اين شريعت برداشت کرده-ايم، خود را "خوش اخلاق" میپنداريم. نخستين تخم کينه توزی در عقيده-ی مسلمانان با ايمان داشتن به " لا اله الا الله" (يعنی نيست الهی به جز الله) کاشته میشود. با همين "اخلاق" اسلامی، مسلمانان با همه-ی خدايان ِ ديگر و پيروان ِ آن خدايان دشمنی و کينه میورزند. در عقيده-ی مسلمانان: کسی که توحيد را نپذيرد او دشمن الله است. برای مسلمانان کشتن ِ دشمنان ِ الله عبادت شمرده میشود. افزون بر اين که، در کشتار ِ نامسلمانان، دارايی آنها هم از آن ِ جهادگران میشود، آدمکشان ِ مسلمان پس از مرگ هم از الله پاداش میگيرند. اخلاق ِ مسلمانان به اين گونه زهرهایِ انسان ستيز آلوده هستند. در اخلاق ِ مسلمانان، درون مايه-ی ناپاکی و پاکی، به کژی نگاشته شده-اند. در اين اخلاق، نامسلمانان همه کافر و همه"نجس" يعنی ناپاک هستند. پس برای مسلمانان، کشتن يا دستکم آزار دادن ِ دگرانديشان، ستمکاری نيست. ناپاکی و پاکی به عقيده-ی کسان بستگی دارند نه به پاکيزگی و بهداشت. در احکام مسلمانان شاش ِ شتر، آب ِ کُر، آب ِ روان و گرد و غبار، با هر آلودگی که داشته باشند، پاک و پاک کننده هستند. (چشمه-ی اخلاق ِ مسلمانان را میتوان از اوامری، که در قرآن برای کشتار ِ کافران آمده است، برداشت کرد) مسلمانان بر اين باورند که محمد رسول الله است و احکام الهی بر او نازل شده-اند. الله خالق و حاکم است و مردمان مخلوق و محکوم به پذيرفتن ِ اوامر الله هستند. هر آنچه که در قرآن آمده است بدون کم و کاست، احکامی هستند که، برای هميشه، به بندگان ِ الله امر شده-اند. بندگان نه هوش، نه توان و نه اجازه-ای را دارند که بتوانند، به درستی يا به نادرستی-ی اوامر ِ خالق ِ خود، پی ببرند. سرپيچی، گستاخی يا شک-ورزی در برابر احکام شريعت سزاوار سخت ترين رنج و شکنجه میباشند. الله پس از مرگ هم گستاخان و سُست باوران را در سوختن میآزارد. مسلمانان کينه توزی، خشم ِ الله و جهنم ِ او، که برای آزار ِ دگرانديشان و مسلمانان ِ گستاخ فراهم شده-اند، نشانی از عدالت ِ الله میدانند. از اين روی مسلمانان چنين ويژگیهايی را هم در اخلاق و رفتار خود میآميزند. (نشانههای اين اخلاق به کردار در رفتار ِ مُحتسبان ِ حکومت ِ اسلامی در زندان ِ کهريزک آشگار شده-اند) زشتیهای اين اخلاق ِ شوم به روشنی در احکام، رفتار، انديشه، گفتار و اندرزهای واليان اسلام ديده میشوند. افزون بر اين که ، اخلاق ِ هر مسلمانی برآيندی از رفتار و اوامر ِ الله و کردار ِ نمايندگان الله هستند، بينش ِ عارفان ايرانی هم، که از مهرورزی سخن میگويند، در همين زهرآب ِ اخلاقی آلوده شده است. مسلمانان با شور و شادی به تماشای اجرای احکام قصاص میروند و در هنگام گردن زدن، دست و پا بريدن، تازيانه زدن و سنگسار کردن، با فرياد الله اکبر، پيوند ِ اخلاقی-ی خود را به اسلام رحمانی نمايان میکنند. قاضی، مُحتسب و جلاد، که اين نمايشهای اخلاقی را به انجام میرسانند، بيشتر از هر کس شادمان میشوند. زيرا آنها، در اجرای اين احکام، الله را خشنود میسازند. مسلمانان در هنگام ِ عبادتهای روزانه پيوسته نشان میدهند که آنها به نادان بودن، به خاکسار بودن، به ناتوان بودن و به برده بودن ِ خود ايمان دارند. اين زشتخويی و برده منشی، اخلاقی است که نه تنها مسلمانان را، در برابر سرکردگان و زورمندان، چاپلوس و پست ساخته است وآنکه آنها را در برابر مردگان و گورهای هزارساله خاکسار کرده است.
در اين نزديکی، الله از ستم و آزاری که آنها به خودخواهی بر مسلمانان وارد کرده-اند میگذرد. بدين سان که الله گناهان حاجيان را با رنج بردن و خرج کردن، در زيارت حج، فراموش میکند. از گردش ِ بيهود به دور ِ حجرالاسود و از کشتار ِ گوسپندان، برای خشنودی-ی الله، نابخردی و دلسختی هم به زشتخويی-ی مسلمانان افزوده میشوند.
به هرروی اخلاق ِ مسلمانان، در هر کجای جهان، با دروغ و نيرنگ، با پستی و خواری، با ترس و نااميدی، با رشوه پردازی و خودفريبی آميخته هستند. مسلمانی، که آگاهانه به خود و به نامسلمانان دروغ نگويد، هنوز در جهان زاييده نشده است. زيرا مسلمانان به ناموجودی ناديدنی ايمان دارند که او را، در پندار ِ خود، موجود و ديدنی نگاشته-اند. از اين روی آنها به نامسلمانان دروغ میگوينــد و پسماندگیهای اسلام را با دروغ میپوشانند تا از کژپنداری-ی خود شرمسار نباشنــــد. در امر به معروف و نهی از منکر از مسلمانان جاسوسهايی نادان، پروده میشوند. آنها، با اين اخلاق، آزادی را از يکديگر میگيرند و انگيزه-های خود را با دروغ و رياکاری پنهان میکنند. معروف يا منکر کردار ِ پسنديده يا ناپسندی نيستند وآنکه اوامر خشمآورانی هستند که برای راهزنی و سروری بر قبيلههای عرب به کار میرفته-اند. جهاد حکمی است که به کشتار و غارت ِ دگرانديشان مشروعيت میبخشد. کشتار کافران و دزديدن ِ دارايی آنها برای همه-ی مسلمانان کرداریست پسنديده. اکنون چه آنهايی که انگيزه-ی جهادگری دارند و چه آنان که، در اين زمان، جهاد را سودبخش نمیدانند، همه-ی آنها به کردار برای پايداری و گسترش اسلام دروغ میگويند. همه-ی مسلمانان از غزوات محمد و اصحابش، که آنها برای راهزنی و کشتار بر قبيلههای ديگر يورش میبرده-اند، با افتخار ياد میکنند. آنها از ستمی، که به خواست ِ رسول الله بر کافران وارد میآمده است، شادمان میشوند. بالاترين آرزوی بيشترين ِ مسلمانان اين است که آنها هم بتوانند خشمی را، به مانند خشم رسول الله و اصحابش، بر دگرانديشان فرود آورند.
در هر کشور اسلامی، به همراه ِ سرکوب ِ جنبشهای مردمی، به روشنی ديده میشود که مسلمانان به خشونت و جان آزردن خو گرفته-اند. آنها به کردار نه تنها زمين را با خون دگرانديشان رنگين ساخته-اند وآنکه از ريختن ِ خون جوانان ِ همکيش خود هم پرهيز نکرده-اند. آنچه که در سرشت و انگيزه-های جانوران، به ويژه در انگيزه-های آدم، ريشه دارد کِشِش و پيوند جفتهای نر و ماده است. اين پيوند ِ شادی بخش هم در شريعت اسلام به پليدی آلوده شده است. افزون بر اين که در اين شريعت، انسان عبد ِ الله است، دختران و زنان هم به مردان واگذار شده-اند.
شوهر سرور ِ زنانش است و زنان بايد از او تمکين کنند، يعنی هميشه برای همخوابگی، که مزدش پرداخت شده است، آماده باشند. زنان ايران اين، ننگ ِ تن فروشی، را پنهان میکنند. آنها مَهريه را پيشاپيش دريافت نمیکنند و از خودفريبی و شرمندگی مزد يا اجرت(يعنی مَهريه) را مِهر میخوانند. مجازات زنان ِ عقد شده که با مردی ديگر، چه خواسته و چه ناخواسته، آميزش کنند دستکم مرگ است. اين حکم ِ ناجوانمردانه و انسان ستيز، که با سرشت و انگيزه-های انسان هم سازگار نيست، در اخلاق بيشترين مسلمانان ريشه دوانده است. برخی از مسلمانان به گمانی، هرچند که نادرست هم باشد، زن ِ خود را میکُشند و به اين اخلاق هم میبالند. مسلمانان میتوانند دختران ِ خود را برای يک بدگمانی بکُشنـــد و نيز میتوانند با خشنودی دختران ِ خود را برای کامگيری به اجاره بدهد و پول ِ فرسودگی-ی دختران را دريافت کنند. تنفروشی در اخلاق ِ مسلمانان تا آن اندازه آميخته شده است که واليان شيعه از دختران و زنان میخواهند که دستکم در دوران ِ جوانی به تنفروشی (صيغه) بپردازند. افزون بر اين پدران و مادران دخترانشان را تنها با مَهر (Mahr) داد و ستد میکنند. برخی از زنان روشنفکر هم بدون ِ عقد ِ نکاح( يعنی پيمان همخوابگی) و گواهی-ی مَهر (مُزد ِ همخوابگی) شوهر نمیکنند.
خودباختگان ِ ايرانی، از آغاز يورش ِ جهادگران به ايران تا کنون، با همين اخلاق در نمادهای گوناگون بر زور و ستم واليان اسلام افزوده و از توان و اميد ِ آزادگان کاسته-اند. عارفان ِ خوشباور شايد دروغ پردازانی بدانديش نبوده-اند که هنوز از سخنان ِ آنها، نياز گريز از دامگه ِ اسلام در دل ِ شکورزان سُست میشود. ولی آنها به کردار به مسلمانان و به نامسلمانان دروغ گفته-اند و انديشه-ی آزادگی را در درون ِ آنها خاموش کرده-اند. همچنين آنها عرفان ايرانی را به رنگ و بوی گندآب ِ اسلام آلوده ساخته-اند. عارفانی بسان مولوی و عطار با خوی خوشباوری و خودفريبی مردم را به پذيرفتن ِ خشونت و انسان ستيزی سرگرم کرده-اند. آنها، با قصه پردازی و نادان پروری، دلسختی و خشم ِ الله و پيشوايان اسلام را وارانه، در پوشش ِ مهربانی و عدل ِ الهی، نشان داده-اند. آنها خرد ِ اسلامزدگان را، در نينديشيدن، در هيچ بودن و در هيچ شدن، خشکانيده-اند.
زورمندان ِ جهان، با همين زشتخويی، مسلمانان ِ با ايمان را، بدان اميد، با نامهای تندرو، اسلاميست، سلفيست، جهاديست، بن لادنی، طالبانی نشان میزنند که گماشتگان آنها بتوانند با الله و اسلام بزک شده-ای مسلمانان را خوش اخلاق کنند.
مـردو آنـاهيــد
بيست و چهارم ژوئن ۲۰۱۲
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: اسلاميست, الله, بن لادن, جهاديست, سلفيست, شريعت, طالبان, مـردو آنـاهيــد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home