Tuesday, June 05, 2012



«فقیهان کافرخوار» و «کافران مسلمان‌خوار» دو روی یک سکه-‌اند


[+] عبدالکریم سروش

حاج سیــد فرج الله دباغ، در نامه‌-ای سرگشاده، فقیهان تکفیر کننده و نیز دشنام دهندگان به دین را مورد خطاب خویش قرار داده است

من نمی‌دانم اگر فردا و پس فردا رعدی بخروشد و برقی بدرخشد و راه بازگشت آوارگان به وطن هموار شود، این ناسزا گویان چگونه می توانند بی‌ خفّت و بی‌ خجلت، چشم در چشم مردان و زنان و دختران و پسران بی‌ شماری بدوزند که عقدشان را در محضر قرآن بسته-اند و به آیین محمدی بر یکدگر حلال شده‌-اند و باذن خدا از یکدیگر کام گرفته-اند، فرزندانشان را محمد و فاطمه نام نهاده-اند و الگوی مروّت و شجاعت را در علی‌ دیده-اند؟ نام محمد را بی‌ صلوات بر زبان نمی‌‌آورند و قرآن را بی‌ بوسیدن به دست نمی گیرند و آب خنک را بی‌ یاد تشنگی حسین نمی‌‌نوشند و غبار تُـربتش را بر دیدگان می سایند.


*****

صف آرایئ حیرت انگیزی است

.[+]تمسخر کردن و نام بزرگان را بزشتی بُردن، رذیلت است ولو آزادانه انجام شود

فقیهان به عمد و اصرار می‌کوشند تا نشان دهند که اگر بیش از این قدرت یابند، سری را بر گردن مرتدی و جانی را در کالبد کافری به جا نخواهند نهاد. کافر کیشان نیز به صد زبان با هم میهنان خود می‌گویند که اگر از چنبر استبداد بجهند، بی‌‌تردید و بی‌ دریغ، آزادی بدست آمده را صرف تمسخر و تخفیف آموزگاران دین و آموزه-‌های آنان خواهند کرد و پیش از آن که به صنعت و اقتصاد و سیاست برسند، به حساب دین‌داران خواهند رسید و با آنان و عقاید‌شان تصفیه حساب خواهند کرد و ناظران به درستی‌ در یافته‌-اند که آینده را نه به دست فقیهان کافرخوار می‌توانند بسپارند و نه به دست کافران مسلمان‌خوار که رویه-‌های زشت یک سکه منحوس‌-اند: اسلام کشی یا کفرکشی

*****

بازتابِ دیدگاهِ خواننــدگان

پاسخ دهیـــد

این مطلب به چه زبانی نوشته شده!؟
tak - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

مردان متجاوز به زنان و زنان تجاوز شده نیز دو ری یک سکه-اند این مغالطات بدرد همون بیسوادهایی می خوره که در اول انقلاب، با دهانهای گشاد و مغزهای تهی می نشستند پای منابر امثال شما که از دایره چهارگوش بگویید و آب و برق مجانی با عطر اسلام
bal - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

وقتی که جیک جیکت بود فکر زمستونت بود؟! اینا برمیگرده به اون زمانی که به امر امام راحله فرزانگان را از دانشگاه ها "پاکسازی" کردی و صحنه را برای خشک-مغزان آماده-تر تا بدون حریف بتازند و بتازند تا بشود اینی که هست و این هنوز عروسی است و عزای شماها در پیش است. بل بلی گوش
sad - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

خدای را شکر میگوئیم عز و جل، که جناب سروش دهان خود را تا آخر باز کرد و خیال ما را یکبار و برای همیشه راحت که این ترکیب نامانوس «روشنفکر اسلامی» درست همانقدر که نامانوس به نظر میرسد بی مفهوم و بی پایه هم هست. روشنفکر اسلامی تا زمانی که در قدرت نیست میتواند ادعای دمکرات بودن داشته باشد و گرنه در قدرت هیچ فعلی برای اینان زیباتر از ریختن خون مخالفشان نیست. به مصاحبه اخیر آقای دکتر خزعلی با صدای آمریکا و عکس خمینی در پشت سرش نگاه کنید. تمام رویای اینان بازگشت به آن دوران است. دوران کشتار دسته جمعی زندانیان دگر اندیش.
Damon Gholizadeh - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

همسنگ دانستن تمسخر با قتل تنها از فیلسوفی چون دکتر سروش بر می آید. بنیانگذار توهین به عقایدخرافی مذهبی حضرت ابراهیم (ع) بودند که با تبر به جان بُت-ها افتادند. به راستی اگر در دنیای امروز کسی با تبر به ضریح حضرت معصومه (س) آسیب وارد آورد و تبر را داخل ضریح حضرت شاه عبدالعظیم (س) بیندازد، و بگوید نگاه کنید این کار او بوده است. آیا کسی که شما شفای از بیماری از او می خواهید و شفا می گیرید، قدرت آنرا ندارد که با تبر به جایی آسیب بزند. آیا شما مسلمانان سیاسی کار به اندازه آن بت پرستان برای جان یک آدم زنده ارزش قائل هستید که از کشتنش صرفنظر کنید.
foz - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

توهم آقای سروش دیگر واقعن از حد گذشته! هزاران نفر در طول تاریخ با فتوای این فقیهان آدم‌خوار به‌قتل رسیده‌-اند! حال کدام مسلمانی تا کنون به‌دست و یا به‌فرمان به‌اصطلاح شما "کافران" کشته شده؟ در ذهنیت این فرد هنوز لغت "کافر" (که در اسلام نجس و قتلش واجب است) به‌جای بی‌دین و و بی‌خدا به‌کار می‌رود!
omid bundy - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

آقای سروش که زبان توهین و تمسخرشان در رابطه با کسانیکه در جهت موافق ایشان فکر نمی کنند و یا انتقادی نسبت به آنها دارند، و تفکرات و عقاید آنها شهره آفاق است (در رابطه با کسانی به مانند دولت آبادی، جواد طباطبایی، داوری و غیره)، حالا چگونه است چند اهتزا و توهینی که هر چند گاهی از گوشه-ای از کسانیکه ادعای متفکر بودن ندارند برمی خیزد، شاکی هستند؟ در ضمن اگر کفر (نامسلمان) به معنای کسی باشد که دگر اندیش را نجس نمی داند و نمی خواهد که عقیده خود را به او تحمیل کند او را فقط با حیوانات قیاس کند چرا این بار ارزشی دارد، بسیار هم دارد.
sab - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****


کافر کيشان, پيش از آن که به صنعت و اقتصاد و سياست برسند ، به حساب دينداران خواهند رسيد و با آنان و عقايد‌شان تصفيه حساب خواهند کرد

انسانی که از آزاده‌-جانی بهره-‌ای نبرده است، چه سود که بیندیشد؟ جز تباهی برنیاید از او. اندیشۀ آخوندی در ایران خطرناک-‌ترین گونه-ی تفکر مذهبی در جهان است چرا که قادر است بلاهت و خرفتی خود را در جوف فلسفه-ی غرب و در ادبیات مولوی و حافظ و سعدی چنان بپوشاند که هر نادانی‌-ای را به دانایی عرضه کند و در کار تحمیق خلق چندان بکوشد که آخوند سنتی از آن عاجز باشد. نویسنده-ی اسرائیلی آقای اسرائیل شاهاک، حق داشت که بگوید اصلاح طلبان مذهبی بسیار خطرناک-‌تر از روحانیون سنتی هستند چرا که ایشان بلاهت را به زبان امروزی به خورد مردم می‌دهند، و آن را اعتباری دوباره می‌بخشند. من اگر به جای این آقا می‌بودم، به فکر جمع‌آوری و محو کتاب‌هایی چند منی-‌ای می‌افتادم که سر بلاهت و لاکپشت‌ذهنی نگاشته‌ام که نه به درد تفکر می‌آیند و نه به در تحجر به معنای درست و حسابی آن؛ آقا ما را که از مولوی و حافظ و سعدی متنفر کردی، بالا غیرتاً دست از سر کانت و هگل و مارکس و فوئرباخ و امثالهم بردار تا ما را از این جماعت هم مشمئز نکرده‌-ای؛ به زبان ساده به اعمال و به بلاهات کرده-‌ات بیندیش که این نظام برساخته-ی تفکرات ابلهانی همچون توست، و اگر ما ناگزیر شده-‌ایم در غربت پناه بگیریم، جماعت سفیهی همچون تو که همچنان سنگ فقاهت پیران خرفت را به سینه می‌زنند و به شیوه-ی همیشگی شیعیان، کولی-بازی در می‌آورند، مسبب اصلی و ایده‌-پرداز آن بوده-‌اند. از شما تمنا می‌کنم که Halt deine Klappe و بگذار که ناگزیر به بازتولید وقاحت کسانی همچون تو نشویم.
Mohammad Djalali م.سحر - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

اقای سروش در این مطلب به شدت خشم-گینند. من تا آنجا که ایشان در منع جریحه دار کردن عواطف انسانهایی که اعتقادات مذهبی دارند سخن می گوید کاملا موافقم و فورا یاد آوری می کنم که این یک امر اخلاقی و یک وظیفه-ی انسانی در برابر همسایه ، هم میهن یا همنوع است . یک تعهد اخلاقی ست که آدمی را بر آن می دارد تا دل کسی را نشکند و صد البته این به هیچ وجه به معنای آن نیست که من نوعی نتوانم از تاریخ دین آنطور که واقعیت داشته است سخنی بگویم یا به دنبال کشف حقایقی باشم که متولیان دین ضمن تقدس آفرینی ها و افسانه پردازی ها و میت سازی های خود آن ها را در طول تاریخ از مردم پنهان داشته و همواره کوشیده-اند تا چشم آدمیان بر حقیقت ماجرای ادیان فروبسته بماند و البته این کار آنها هم کاملا منطقی و قابل فهم بوده است زیرا دین شغل آنها بوده است و افسانه پردازی و میت سازی همواره با هدف گسترش جامعه مؤمنان خاضع و خاشع و چشم و گوش بسته و تسلیم شده از سوی آنان صورت می گرفته است زیرا به اقتدار آنان می افزوده است و به بازار اهل دین رونق می داده است. همچنین خشم آنها که در برابر انسانهای کنجکاو و حقیقت طلب یا اهل دانش که آموزه-های دروغین و خرافی آنان را به پرسش می گرفته-اند و در میان مردمی که دل به سخنان آنان می دادند، تخم شک و تردید می کشته-اند و آدمیان را به گشودن چشمها و دیدن ناراستی ها و فریبکاری های اهل دین ترغیب می کرده-اند نیز برای من قابل درک است زیرا روشنگران و آزاد فکرانی که در میان اهل ایمان تردید می افکنند و باورهای رایج و رسمی و مورد تأیید متولیان دین را به پرسش می گیرند از نظر اهل دین خطاکارند زیرا نخست درحیطه-ی نفوذ و قدرت مادی و معنوی آنان دخالت کرده اند و و از این مهمتر قدرت و تسلط آنان را بر روح و وجدان و به ویژه جان و مال مردم را زیر سئوال برده-اند. ازین رو گناه آنان از نظر اهل دین (روحانیون) نابخشودنی ست و تهمت کافر همواره نخستین واکنش آنان و به پیرو آن برداشتن چماق تکفیر و مباح شمردن خون «خاطی کافر» دومین اقدام و بر انگیختن مردم نادان و مؤمنان تسلیم شده و در بیشتر مواقع اوباش فرصت طلب و هرزه و انگل جامعه اقدام دیگر آنان بوده و بدین طریق دست بخشی از جامعه را درخون کسان (غالبا اندیشمندان و آزادگان) فرو می برده-اند. البته با انقلاب اسلامیستی و چیره شدن خمینی-گری بر ایران ، دولت و حکومت هم از آن ِ صاحبان فتوا شده ا ست ارتش و سپاه و بسیج و پلیس سیاسی نیز در مقام مجریان فتاوی، بر امت همیشه درصحنه و عوامل هار حکومتی یعنی عناصر بی هویت (چه در در جامه لباس شخصی ها و چه در کسوت مداح و پامنبری خوان و غیره) بر آنها افزوده شده-اند . به هرحال از این اصطلاح «کافران» که آقای سروش به کار برده-اند اندکی شگفت زده شدم. متأسفانه خود ایشان با آن که از جایگاه یک آزاد-اندیش دینی سخن می گویند باز از همان اصطلاح زشت و زننده فقها و متولیان دین بهره می گیرند و مارک «کافر» را همچون حربه تهمتی بر علیه کسانی که به دین ایشان باورمند نیستند به کار می برند. متأسفانه اول مارک و اتهام می آید سپس حکم تکفیر و کارد و مسلسل پی آیند چنین تهمتی ست و درچنین مرحله-ای ست که اوباش و طلاب رذیل دست به کار می شوند و به قول دهخدا: کف چو از خون بیگنه شویند سپس این سگ چه کرده بُد گویند جناب سروش از شما که دعوی آزادگی دارید انتظار بیشتری می رود. نکات متعددی در این سخنان شما هست که جای بحث فراوان دارند اما فعلا به همین اکتفا می کنم .
م.سحر

*****

سلام بر محقق و عارف ورزیده دکتر سروش اینقدر این نقد به دلم نشست و اینقدر مودبانه و موقرانه سخن رانده بودید که حیفم آمد کلامی ننویسم. مرحبا بر شما که هم کلام ادب را حفظ کرده و هم نقد موقرانه نوشتید. انانی هم که در پی خرده گرفتن هستند و گذشته انسانهایی که حال دارند هزینه آن را پس می دهند سخن به بی ادبی می رانند کاش زبان را آب طهارت می زدند و بجای فحاشی و هتاکی محترمانه نقد می کردند. بدانید که با این فحاشی ها راه به جایی نخواهید برد جز آنکه مردم دینداری که در ایران زندگی می کنند را راضی به این کرده که با حکومت ظلم بسازند تا مبادا افرادی چون شما بخواهند هم ظلم کنند و هم دینشان را به تمسخر بگیرند. به کامنت گذارانی هستم که این نقد مودبانه را هم تحمل نکردند و متاسفانه پیغام منفی به مردم ایران میدهند که اگر ما آمدیم هیچ چیز برایتان نمی گذاریم.
manouchehr saleki ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

***** یکی نیست که بزبان ای اقا حرف بزند و ایشان را از خواب هزارساله بیدار کند .که پدر جان آن دوران گذشت ما در دمدمه های قرن بیستو یکیم بچه زبانی حرف میزنی؟؟؟ ۰۰۰اگر می خواهی که پیام تو را جوانان دریافت کنند به زبان آنها سخن بگو ۰۰۰ و اگر می خواهی با این نثر مسجع و مقفا از ما نسق بکشی. خوب همان جماله ی اول کافیست ۰دیگه چراخودتو در کنار اون دایناسور ها قرار میدی. جناب سروش چند نفر مذهبی (نه فقط مسلمان)، می توانید نام ببرید که توسط اندیشمندان و آزاد-اندیشان،علمای کافر، کشته شده باشند؟ در عوض چه تعداد اندیشمندان و آزاد-اندیشان، "علمای کافر" توسط مسلمانان کشته شده-اند؟ بقول بزرگی حتی یک نفرمذهبی توسط فیلسوفی کشته نشده ولی فیلسوفان زیادی توسط مذهبیون کشته شده-اند. برو بابام فکر یک شغل شریف دیگــه باش!
sja - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

*****

نقدی بر نثر سروش

بهداد اعتمادی

اگر قصد ایجاد دیالوگ با توده‌-ی عموما جوان مردم را دارید زبانی ساده و مختصر انتخاب کنید. نثر سنگین و طولانی‌ شاید به کار روشنفکرانی همچون خودتان بیاید اما توده‌-ی مردم با آن ارتباط بر قرار نمی‌کنند.
جناب آقای دکتر سروش امروز نامه‌-ی آخرین شما را خواندم. مثل همیشه نثری زیبا و دلنشین که باعث لذت خواننده می‌شود اما باید اعتراف کنم چیز زیادی از آن نفهمیدم. علت شاید از سواد کم من و افرادی مانند من باشد؛ اما خواستم ازین طریق به شما و دیگر اندیشمندان و روشنفکران نقدی را وارد کنم. گفتار روشنفکران زمانی‌ تاثیرگذار است که از جانب توده‌-ی مردم شنیده شود. به عمق فهم نه آنکه تنها گوش نواز باشد. به نظر من نوشتار شما همواره دو ایراد اساسی‌ دارد: ۱- نثری بسیار سنگین برای فهم توده دارد ۲- بسیار طولانی‌ است. برای مثال مخاطب نامه‌-ی اخیر شما نسل جوانیست که اکثرا نوشتارتان را از طریق اینترنت می‌خواند. این نسل حتا در موسیقی‌ نیز به اشعاری ساده روی می‌آورد. نثر سنگین شما با آنکه زیباست اما برای نسل جوان قابل فهم نیست اگر می‌خواهید با این نسل ارتباط بر قرار کنید و سخنتان شنیده شود باید زبان خود را ساده کنید از طرف دیگر دنیای اینترنت ایجاب می‌کند مختصر و مفید بنویسید. کم هستند افرادی که زمان زیادی صرف کنند برای خواندن متنی طویل. مختصر و مفید نوشتن مخاطب بیشتری را جذب می‌کند. یک بار دیگر از شما و سایر روشنفکران درخواست می‌کنم اگر قصد ایجاد دیالوگ با توده‌-ی عموما جوان مردم را دارید زبانی ساده و مختصر انتخاب کنید. نثر سنگین و طولانی‌ شاید به کار روشنفکرانی همچون خودتان بیاید اما توده‌-ی مردم با آن ارتباط بر قرار نمی‌کنند.
5,June,2012 خرداد/ ۱۳۹۱/۱۶

*****


چرا از اردوگاه "سکولار"-[های سبـــــــز] ندايی و صدايی برنمی‌خيزد


*****

بازتابِ دیدگاهِ خواننــدگان

پاسخ دهیـــد

با سلام دوست عزیز مثل اینکه شما هنوز این آقایان را نشناختید . اینها اینطوری می نویسند که هر کسی به افکار متحجر اینها پی نبرند. این آقای "سروش"، خودشان از جنایتکاران سال-های ۵۷ هستند و هنوز هم به حکومت اسلامی وفادار. اگر هرچه زودتر از این به استله[اصطلاح] اصلاح طلبان ولی در اصل جنایات کاران سابق عبور نکنیم هرگز به آزادی در ایران نخواهیم رسید.

*****

"باید اعتراف کنم چیز زیادی از آن نفهمیدم" اشکال از گیرنده نیست، مشکل از مغالطه و بی محتوایی فرستنده است." بل بلی گوش-

*****

به باور من ،طیف بسیار متکسری [بی شمار] که از دین بریده-اند، نیاز به خوانش ساده-نویسی ندارد، که دوست گرامی آقای اعتمادی، این لشکر بریده از دین را به توده ساده مردم تشبیه نموده است . "بنه لشکر کافران "از سربازان متمرد آقا ولی عصر، که روزانه هزران دروغ کوچک و بزرگ از دین فروشان سی چند ساله شنیده است و گاهن در این کارزار از فرماندهان صادق شکست خورده-ای هم بی نصیب نیست . مشکل اصلی که جناب آقای "سروش" کمتر به آن توجه دارد، جنایت امام راحل، و دیگر دست اندرکاران جمهوری[حکومت]اسلامی طی دهه نخستین آن است، که کافران و قربانیان دهه نخست از نجیب-ترین و شریف-ترین کسانی که سنگ زیرین آسیاب بودند، هرگز و تحت هیچ شرایطی، ادبیات غیر بهداشتی ضد قداستی بر نگزیدند. جناب آقای دکتر سروش و دیگر دینداران باید به مورد توجه کنند، که تنها تحت این واژه دینی ،چه بیگناهانی که خون-شان ریخته نشد . مفسد فی العرض، محاربه با خدا و رسول خدا!؟ حال از همه اینها بگذریم، محاربه با خدا چه صیغه-ای می باشد!!!؟؟؟ اگر ممکن است جناب آقای "سروش"، همین نکته را برای ما کافرانِ مُرتد روشن کند!!! حتمن داستان آن سرباز نگون بخت را در دادگاهای عدل محمدی گیلانی و موسوی تبریزی را به یاد داریم، که سرباز نگون-بخت می گفت، من تنها مبادرت به تیر هوای نموده ام، و غافل از آن بودم که گلوله به پاچه خدا اصابت نموده است-

*****

« روشنفکرانی همچون خودتان» آدم جدا دلش به حال ملت ایران می سوزد که وضع عقب افتادگی ذهنی و فرهنگی-شان به حدی رسیده که در نظرشان امثال "سروش" «روشنفکر» محسوب می شوند.

*****

اقای بهداد اعتمادی! شما هم لطفا از این پس بیشتر دقت کنید در نوشتن و از کسیه خلیفه نبخشید، اقای "حاج سیــد فرج دباق" روشنفکر نیست بلکه اسلامگرایی دو آتشه بود و هست که در گذاشته-ای نچندان دور باعث نابودی زندگی انسان-های زیادی در ایران شد. شاید بهتر باید گفت که دستش با جنایتکاران خمینی مدار در یک دست بوده و خون ایرانیان بسیاری را ریختند برای همین روزی باید در دادگاهی جوابگوی این جنایت-شان به مردم ایران باشند ایشان روشنفکر-ستیز هستند نه روشنفکر، دقت کن اقا

*****

سروش یکی از بزرگترین مغالطه کارانی است که من تا کنون دیده ام و یکی از شیوه های مغالطه اش پیچاند معاهیم غلط و مغلطه آمیز در حریر زیبای سخن تا حدی نغز و البته بسیار ثقیل است. یکی از حربه های او این است که به جای استدلال جمله یا شعری را که معروف خاص و عام است به جای استدلال به شنونده غالب می کند یا در این مقاله اخیرش کلمات و اصطلاحات معروف را به کار می برد و به این ترتیب زیرکانه شانه از زیر دلیل آورن برای نظریات خو طفره می رود. مثلاً: من نمی‌دانم اگر فردا و پس فردا رعدی بخروشد و برقی بدرخشد و راه بازگشت آوارگان به وطن هموار شود، این ناسزا گویان چگونه میتوانند بی‌ خفّت و بی‌ خجلت، چشم در چشم مردان و زنان و دختران و پسران بی‌ شماری بدوزند که عقدشان را در محضر قرآن بسته اند و به آیین محمدی بر یکدگر حلال شده اند و باذن خدا ازیکدیگرکام گرفته اند، فرزندانشان را محمد و فاطمه نام نهاده اند و الگوی مروّت و شجاعت را در علی‌ دیده اند ؟ نام محمد را بی‌ صلوات بر زبان نمی‌‌آورند و قرآن را بی‌ بوسیدن به دست نمیگیرند و آب خنک را بی‌ یاد تشنگی حسین نمی‌‌نوشند و غبار تربتش را بر دیدگان میسایند. او با این پارگراف بدون اینکه خواننده متوجه شود به او القا می کند که آنچه که او گفته و اندیشیده توهین آمیز بوده, و او این توهین را به بستگان و هموطنان خود کرده و غیر مستقیم بحث توهین ناموسی را پیش می کشد (به آیین محمدی بر یکدیگر حلال شده اند و به اذن خدا از یکدیگر کام گرفته اند)تا فرد را در محظوریت اخلاقی و شرمندگی توهین ناموسی به نزدیگان و بستگان خود کند! در حالیکه حتی نقد و رد کامل اسلام به هیچ وجه به توهین به مسلمانان به دلیل اینکه به آیین اسلام ازدواج می کنند نیست. گو اینکه شیعیان خود معتقدند چون سنی ها طواف نسا در حج به جا نمی آورند پس زنانشان بر آنها حرام مانده و فرزندان آنها حرام زاده (البته نه زنا زاده!) هستند!

*****

که دل به‌دست کمان‌ابرويست کافرکيش

عبدالکريم سروش



چرا از اردوگاه "سکولار" ندايی و صدايی برنمی‌خيزد و چرا از تاريخ مغرب زمين درس نمی‌گيرند و هم‌زبان با مؤمنان، بر قبيله طاعنان نمی‌شورند و به نصح ناقدانه ايشان دهان نمی‌گشايند؟

مگر نهی آنان فقط برعهده دين‌داران است؟ اين‌همه تلويزيون و اين‌همه سايت اينترنتی، روزان و شبان در کار توليد نفرت و فضيحت‌-اند و جدال کفر و دين را دامن می‌زنند و عقلای قوم نشسته‌-اند و تماشا می‌کنند و زبان از هدايت بسته‌-اند. سکولارها به داد سکولاريزم برسيد! اين نفرت‌-فروشی‌های تندروانه، چهره‌-ی دين‌ستيزانه به سکولاريزم خواهد بخشيد و در فردای موعود کار به‌دست همه خواهد داد

روی سخن با دين ستيزانی است که بنام نقد اهانت و نفرت می پراکنند و رقم مغلطه بر دفتر دانش می کشند و سر حق بر ورق شعبده ملحق مي کنند و نفس کافری را عين روشنفکری و ترقی می انگارند و چهره-ای کريه از آزادی می نگارند وپليدی ها و زشتی ها را به بهانه حق و آزادی مجاز و مطاع می شمارند و "نه آن در سر دارند که سر بکسی فرود آرند." مغالطه مهلکی که ذهن و ضمير اين طاعنان را تسخير کرده اين است که هرچه "آزاد است رواست." به قوت بايد گفت که اين سخن سخت نارواست.

صاحب اين قلم [سیـد فرج الله دباغ]، و همراهانش سال-هاست بر شيعيان بانگ مي زنند که خلفای پيامبر را سب و لعن نکنيد و دشنام و ناسزا نگوييد و تخم نفرت و کينه مپراکنيد و آتش دشمنی برنيفروزيد، حالا بيايند و ازين آزادی پروران! بشنوند که اهانت به مقدسات ديگران و دامان فضيلت-شان را به رذيلت آلودن شرط و لازمه آزادی است و کسی‌ را به خاطر آن نبايد نکوهش کرد! متنِ کامل دیدگاهِ "سیــد فرج دباغ"، را می توانیـد در اینجا[+] بخوانیــــــد

*****

جناب دکتر سروش؛ نگران کافران مسلمان‌خوار نباشيد

ف.م.سخن

آقای دکتر بهتر است به جای نگران شدن برای آينده‌-ی مؤمنان، فعلأ نگران کسانی باشند که در زندان‌-هايی که به نام علی و فاطمه و نقی، اداره می‌شود در حال پوسيدن‌-اند و مردمی که عمر و جوانی‌-شان در کشوری بيمار و عقب‌مانده به خاطر سوء مديريت آقايان مقدسان و آيات خداوندی در حال بر باد رفتن است. ايشان مطمئن باشند که با از بين رفتن علت، معلول نيز از بين خواهد رفت و يا از شدت آن کاسته خواهد شد. [+]ادامـــــــه

*****

آقایان "نواندیش دینی"، آزادی مد نظر شما تنها به درد خودتان می خورد

کاوه میهن پرست

پس از انتشار ترانه نقی از شاهین نجفی دستگاه آخوندیسم شیعه که تاریخش تروریست بودنش را نشان می دهد و البته این سنت را از پایه گزار اسلام به ارث برده-اند به مانند همیشه دستور ترور را صادر کرد. از سویی ایرانیان آزاده با هر دیدگاه سیاسی از آزادی بیان شاهین نجفی حمایت کردند و از سوی دیگر اسلامیست-های مخالف خامنه ای و آخوندهای کت و شلواری (که خودشان و دوستدارانشان آنها را روشنفکر و نواندیش دینی معرفی می کنند) ابتدا سکوت اختیار کردند ولی با گذشت چند روزی نامه-ای از سوی چهار تن از آنها که عبارت بودند از: عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، صدیقه وسمقی و حسن یوسفی اشکوری، خطاب به مُفتخواران عمامه به سر منتشر کردند. متن کامل نامه را می توانید در اینجا[+] بخوانیــد. چند نکته جالب در این نامه بود که خالی از لطف نیست اشاره-ای به آنها داشته باشم:[+] ادامـــه

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home