ناله-ی گرگ از پشيمانی نيست
مردو آناهيد
مردو آناهيد
در اين جستار بر آن نيستم که ايرانيان ِ مسلمان شده را شناسايی و نشانه گذاری کنم. زيرا انگيزه-ی ميهن پروری در درون آنها هنوز نخشکيده است. برای نمونه: آنها هنوز از هنر و نشانههای ايرانی، که در ساختن مسجدها به کار رفته-اند، بر خود میبالند. پس سخن از شناسايی-ی ويژگی و نشانهای مسلمانان ِ ايرانی است که زيان بخش-ترين آنها اسلامزدگان به ويژه اسلامفروشان ِ ايرانی هستند.
واليان اسلام، که گردانندگان ِ شريعت هستند، آنها اسلامفروشان ِ آشگار و با ايمانی هستند که در پياده کردن ِ احکام شريعت هم میکوشند و از اين راه سود میبرند. آيت الله-ها، مفتیها، بن لادنها، حزب الهیها و به کردار جهادگران ِ با ايمان نماينده-ی فروش ِ کالای سرگشاده-یِ اسلام هستند. اين کسان درونمايه-ی اسلام را کمتر پنهان میکنند.
همه-ی ريزههای وجود اين فرومايگان با زهر اسلام آلوده شده-اند و در پيکر آنها ديگر جايی برای انساندوستی نمانده است. از آن جا که در شريعت اسلام هر خُدعه، يعنی هر گونه دروغ و نيرنگی، در راه ِ گسترش و نجات اسلام جايز، يعنی آزاد، است. اين است که اين خودفروختگان، برای نجات يا بزرگداشت ِ اسلام، از هيچ گونه انسان ستيزی روی گردان نيستند. حکومت اسلامی با کردار ِ زشت ِ خود درونمايه-ی احکام اسلام را به روشنی نشان داده است. از سنگينی و سختی-یِ ستمی، که بر مردمان ايران فرود آمده است، بيشتر ِ مسلمانان ايرانی هم از اين همه بيدادگری و انسان ستيزی ناخشنود و برخی از آنها هم خشمگين شده-اند. شايد برخی از مسلمانانی، که آنها را هم ايرانی میخوانند، به کژی از اين بيدادگری سود برده-اند يا اين که برخی از نادانی ستم پذير شده-اند. از اين روی حکومت اسلامی و زورمندان ِ اسلام پناه، نياز به جارچيان و آرايشگرانی دارند، که آنها اسلامی را به دروغ زيبا بنگارند و در زَربرگهای فريبنده نشان بدهند. تا مسلمانان از زندان ِ ايمان نگريزند و مردمان ِ اروپا هم جهادگران و مسلمانی را، که به سرزمين آنها واريز میشوند، بپذيرند. اين اسلامفروشان، در چهرههای گوناگون، بر ايرانيان ستم وارد میآروند و آنها را در تاريکخانه-ی نادانی و بردگی به زنجيرهای دروغ بند میکنند. اين زهر فروشان: چه آنان که در مکتبهای اسلامی عالم ِ اسلام شناس شده-اند، چه آنها که در زندان حکومتی آموزش ِ اسلامفروشی ديده-اند، چه آنان که خود را جداگانه هم به بيگانگان فروخته-اند و چه آنها چندان خريداری برای نادان پروردن نيافته-اند. همه-ی اين شيادن ِ دروغوند دارای يک نشان ِ ويژه-ای هستند که از ديدگاه آزادانديشان پنهان نمیماند. گرچه اين نشان به چشم اسلامزدگان و از خودبيگانگان نمیآيد. نشانی را که، همه-ی اين جارچيان ِ خودفروخته، نمیتوانند پنهان کنند اين است: آنها از ديدگاهی سخن میگويند که معيار زيستن برای انسان؛ "دين"، به ويژه معيار ِ زيستن در ايران، اسلام است. از آنجا که حکومت اسلامی به کردار سيمای ترسناک ِ اسلام را بر همگان آشگار ساخته است، پس کار ِ اين دروغوندان اين است که پسماندگی و زشتیهای احکام اسلامی را به آخوندها پيوند بزنند تا پليدیهای شريعت ِ اسلام ديده نشوند.
انگيزهی اين نوشتار بيشتر نمايش فيلم کوتاهی از يک مسلمان بوده است که او برای نجات ِ ته مانده-ی (تَتَمه) اسلام از کشتار و دروغ و فريب، در حکومت ِ اسلامی، مینالد. آنچه که من از مويههای اين مُنجی ته مانده برداشت کرده-ام، به زبان ساده چنين است او در آغاز ِ حکومت ِ اسلامی اميد بر اين داشته است که ولايت فقيه عدالت اسلامی و کرامت انسانی را بر اُمت مسلمان ِ ايران شايد هم بر مسلمانان جهان فرود بياورد. از آنجا که ميزان ِ سن ِ دختران ِ تن فروش به 12 سال رسيده، او به اين برآيند دست يافته است که روحانيان هم، اگر به قدرت برسند، میتوانند دروغ بگويند، ستمکار بشوند و با خوشیهای دنيوی همآغوش گردند.
آيا روحانيانی که به حکومت نرسيده-اند راستکار و مهربان هستند؟.)
به هر روی اکنون که، روحانيان در ايران بر مردم ِ مسلمان اين همه ستم وارد آورده-اند، سيمای اسلام به زشتی آشگار و از گرايشهای دينی-ی مردم کاسته شده است. پس حکومت اسلامی مردود شده، تا دير نشده است، بايد برای نجات ِ ته مانده-ی اسلام چاره-ای را جويا شد و گرنه نجات اسلام نا ممکن میشود. اين عزادار چنين مويه سر میدهد که: ما مردود شديم، ما دروغ گفتيم، ما غارت کرديم، ما شکست خوريم، ما آدم کشتيم. پس ما اشتباه کرديم و در اين اشتباه به اسلام زيان وارد آورده-ايم. پيشنهاد او اين است: برای حفظ ته مانده-ی اسلام همان فضای فراخی را که برای خودمان میخواهيم، طبق همان آموزههای دين خودمان، برای گرايشهای و اعتقادهای دينی ديگر هم بخواهيم. او نام میبرد: برای سُنی مذهبها، برای بهايیان، برای کومونيستها.
(اشاره: آموزه-ی دين او شريعت اسلام است. ولی روشن نيست طبق اين شريعت، که او آن را به دروغ آموزه مینامد، کومونيسم هم از گرايشها و اعتقادهای دينی شمرده میشود يا نه؟)
از اين که او کشتار ِ آدمها را، در حکومت اسلامی، يادآور میشود و میگويد ما دروغ گفتيم، ما غارت کرديم، ما ستم کرديم، ما آدم کشتيم، برخی کسان از اين يادآوریها، که تا کنون بر همگان روشن و آشگار بوده-اند، به شگفت آمده و لب به ستايش و آفرين بر منجی-ی ته مانده-ی اسلام گشوده-اند. اگر اين يادآوری نشان ِ دلاوريست، پس خمينی، به بزرگی-ی عزراييل، دلاور است. زيرا او از انبوه ِ کشتارهایِ رسول الله و امامان شيعه يادآوری کرده و بر همين برابری هم به کشتار ِ دگرانديشان آشگارا امر کرده است. اين مويه-سرا کُشتار ِ 1400 ساله-ی اسلام را عدالت و کرامت انسانی میپندار و او، جدا از شريعت اسلام، تنها 33 سال ستمکاریهای حکومت اسلامی را برای بقای اسلام زيان بخش میداند.
در اين جا پرسشهايی بر میآيند: مگر سنیها در اين 1400 سال آدمها را کشتار نکرده-اند؟ مگر در سرزمينیهايی، که سنیها زورمند شده-اند، کم آدم کشته-اند؟ (هان يادم آمد: در عدالت اسلامی و کرامت انسانی تنها کافران، مُشرکين، آتش پرستان، زنديقيان، مُحارب و مُرتدها را گردن میزنند. زيرا که "الله"، اين کسان را برای کشتن و عذاب دادن خلق کرده است.) مگر کومونيستها، در شوروی، برای رسيدن به حکومت کشتار نکرده-اند؟ {شايد بايد اين 30 و40 ميليون آدم را، که کومونيستها کشته-اند، بخشيد و فراموش کرد. پيشتاز اين بابا هم اُن يارو پونسی بوده که میگفت جنايات اسلامی را بايد بخشيد ولی فراموش نکرد. (تا همه يادشان باشد و در اطاعت و عبادت کوتاهی نکنند)}.
اگر هم اين ته مانده مُنجی، تا پيش از شورش 57 از آدمکشی در اسلام نشنيده بوده است دستکم پس از آشگار شدن ِ کرامت ِ آيات عظما، در آتش زدن سينما رکس آبادان، بايستی به عدالت و کرامت اسلام پی برده باشد. شايد هم او، در آن زمان، روزنامههای حکومت اسلامی را نخوانده است. آيا وجدان ِ اين خودباخته از کشتارهايی که قضات شرع ِ مقدس اسلام، در نخستين سالهای حکومت، بر اساس احکام ِ شرع انجام داده-اند، آزرده نشده است؟ اين اسلامداران در آن زمان برای نجات اسلام آدم کشته-اند و در اين زمان میخواهند برای نجات ِ ته مانده-ی اسلام ايران و ايرانی را به جمع ِ دينمداران بسپارند. (برنامه-ای که در عراق و افغانستان پياده شده است) اين است که ايشان ناگهان، پس از 33 سال خون ريزی، فهميده است که آنها ضرر کردند، آنها شکست خوردند، آنها مردود شدند. چون مردمان تا اين اندازه هم نادان نبودند که آخوندها بتوانند زهر ِ عدالت ِ اسلامی را به جهانيان بخورانند. آنچه را که او، در اين نمايش، بازگو میکند چيزهای تازه-ای نيستند که کسی آنها را نشنيده و به آنها آگاهی نداشته باشد.
پرسش: آيا کسی در ايران وجود دارد که از آدمکشیهای حکومت اسلامی آگاهی نيافته باشد؟ پاسخ: همهی مردم ايران میدانند که حکومت اسلامی هزاران جوان را کشتار کرده است و هنوز هم در هر زمانی که خشمگين بشود آدم میکُشد.
اسلام از دروغ سرشته شده است. فريب، دروغ، غارت و ايجاد ترس هم از ويژگیهايی هستند که اسلام از آنها پا گرفته است.
مسلمانان با ايمان و عالِم به شريعت میدانند که کردار ِ حکومت بر پايه-ی شرع مقدس اسلام است. رسول الله و امامان ِ شيعه هم برای کشتارهايی که کرده-اند، از سوی مسلمانان، ستايش میشوند و از سوی اسلامزدگان هم نکوهش نمیشوند. مسلمانان ايرانی هم، که اين ستمها بر آنها وارد آمده-اند، بر اين پندارند که کشتار ِ برخی از اين جوانان شرعی نبوده و آخوندها به نا حق خون آنها را ريخته-اند.
( مگر نه، زمين را از خون ِ کافران رنگين ساختن حکمی قرآنی است؟)
هيچ کدام، از اين مسلمانان، کشتار ِ اسلامی را محکوم نکرده-اند و هرگز هم از کشتار ِ نامسلمانان (کافران) شرمند نشده-اند. از آن روی برخی از اين مسلمانان از کشتار ِ حکومت اسلامی رنجيده-اند که آنها اين دگرانديشان را کافر نمیدانند. گرنه مسلمانان کشتن کافران را وظيفه-ی خود می دانند و با فرياد "الله اکبر" سر مُیبرند. اين عزادار، که هنوز ايران را غنيمت اسلام میپندارد، پيشنهاد میکند که بايد بخشی از اين طعمه را به سنیها و بهايیها و کومونيستها واگذار کنند. اين خودباخته هنوز معيار زيستن و معيار کشورداری را در عقيده-های پوسيده میپندارد. او زشتیها و پسماندگیهای شريعت را به حکومت اسلامی بند میکند و آنها را از اسلام جدا میسازد. او مردمان ايران را، با گرايشهای اعتقادی، از يکديگر جدا میکند. او انسان ِ آزاده و آزادانديشی را در انسان نمیشناسد و بنا براين خواهان است که ايرانيان، بند شده به عقيده-هايشان، به دينمداران ِ آن عقيده-ها واگذار بشوند.
مگر ايرانيان گوسپند و گاو يا شتر هستند که بايد هر بخشی را به شبانی سپرد که آنها سزاوار هستند؟
او که، اشک تمساح میريزد، به اين انديشه راه نيافته که؛
مـردو آنـاهيــد
هشتم می ۲۰۱۲
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: دروغ، دروغوندان، اسلامزدگان، آزادانديش، مکتب اسلام، مُنجی،, مردو آناهيد, نالهی گرگ از پشيمانی نيست
0 Comments:
Post a Comment
<< Home