Tuesday, May 01, 2012

نيرويی که به کژی بهره برداری می‌ شود

مردو آناهيد



شايد برخی از روشنفکران خواهان ِ سرنگونی‌-ی حکومت اسلامی هستند. ولی آنها در انديشه‌-ی سامانی نيستند که در آن جان و خرد ِ مردمان گزندناپذير باشد.
به راستی آرمان ِ اين روشنفکران سالار شدن بر مردم نه سالار بودن ِ مردم است.

درست است، که دگرگون شدن ِ سامان هر کشوری در جهان، با خشونت به نيروی پُرتوان بيشترين شمار از مردم، يعنی با نيروی پُرشمارها به انجام رسيده است. ولی در جنبش‌هايی که سامان کشوری، برای جايگزين کردن ِ سامانی ديگر، در هم شکسته‌ شده است، هميشه اندک شماری برانگيزنده‌-ی پُرشمارها بوده‌-اند. در روند ِ دگرگونی‌ها، پُرشمارها، يعنی نيروی جنبنده، در تنگی و از نياز، آرزوهای آشفته‌-ی خود را، با خواسته‌های فريبندگانی چند، برابر انگاشته و برای پيکار برانگيخته شده‌-اند. ولی

پُرشمارها، يعنی اکثريت، هيچگاه دانسته، خردمندانه، ژرف بين و دورانديش نبوده‌-اند. آنها در هر جنبشی آرمان ِ اندک شماری سياست پيشه را دنبال کرده‌-اند.

بيشترين شمار از مردم، يعنی اکثريت يا پُرشمارها، کمتر خودآموز هستند، آنها آموزش پذيرند. پُرشمارها آفرينندگان ِ انديشه‌های تازه نيستند. آنها کاربران ِ انديشه‌ها هستند. پُرشمارها کمتر هنرجو و هنرمند هستند، آنها شيفتگان ِ هنر و هنرآموزی هستند. پُرشمارها نيرو و توانی، سامان نيافته، در خود نهفته دارند که آن نيرو می‌تواند، در هنگام ِ ويژه‌-ای، پُر توان و خروشنده آشگار بشود. ولی هميشه سامان دهنده و برانگيزنده‌-ی خروش ِ همگانی کم شمارها هستند. کم شمارها بيشتر سياست پيشه هستند و از ويژگی‌های فريبکاری و دروغوندی برخوردارند. آنها تراوش انديشه‌های خردمندان را بر سخنان ِ خود می‌پوشانند و آنها را در دورنمای آرمان ِ آزادگی جلوه گر می‌سازند. فريبندگان، با همين پوسته‌های ميان تهی، پُرشمارها را برمی‌انگيزند و از نيروی آنها به سود خود و به کژی بهره‌مند می‌شوند. کم شمارترين مردم آزادانديش هستند. آنها تنها در هنگامی، که تنور ِ دروغوندان سرد شده باشد، می‌توانند به کمک روشن انديشان و آزادگان، نگرش مردم را به سوی راستی و آزادگی بر گردانند. پيروزی‌-ی انديشه‌های آزاد هميشه زودگذر است. با اين وجود، انديشه‌های نوينی، که پيروزمند باشند، می‌توانند سرآغاز ِ راه ِ نوينی را، برای پيشرفت ِ جامعه و برای نگرشی تازه، نشان بدهند. در رويدادهای زمان بيشتر آزمندان و کژپنداران بوده‌-اند، نه آزادانديشان و آزادگان، که نيروی همگان را، در راه کينه توزی، به کژی و به زشتی به کار گرفته‌ و برآيند ِ اين مردم ستيزی را واژگون نگاشته و نشان داده‌-اند. از اين روی مويه‌-ی سرکوب شدگان، که پيوسته در سراسر تاريخ بلند است، گوش زورمندان و پُرشمارها را نمی آزارد. هر سامانی، در جهان، که به خواست ِ جهانداران و به نيروی مردم، در هم شکسته و دگرگون شده است، حکمرانان ِ تازه، سامان شکست خورده را، نفرين کرده‌، دگرگونی را به نام خود و به خواست ِ مردم يادداشت کرده‌-اند تا خود را پيشوا و مردم را پشتيبان ِ خود نشان بدهند. جنبش‌های ناکام در ايران يا جنبش ِ مشروطه و شورش ِ اسلامزدگان، در سال ِ 57، گواه بر اين گفتار هستند. دگرگونی‌هايی که در هندوستان، در کشورهای شمال يا جنوب آفريکا انجام شده‌-اند، همه پيشتازانی دارند، که آنها ساخته و پرورده شده‌-ی زورمندان ِ بيگانه بوده‌-اند. اين پيشتازان کسانی هستند که، رسانه‌های زورمندان، از آنها قهرمان ساخته‌-اند تا خروش مردمان را مهار شده به سويی برگردانند که برای جهانداران سودبخش باشد. نمونه‌ی کُهن تر: دوهزارسال پيش، در روم شماری چند، نخست از راه ِ انساندوستی، گردهم آمده، از بينش ِ ميترايسم و يهودی عقيده‌-ی تازه‌-ای را به هم بافته و پُرشمارها را، که در سختی بوده‌-اند، برای رهايی از بدبختی، به پيروی از دستورهايی به نام مسيح فراخوانده‌-اند. هنگامی که زور ِ پيروان مسيحی، به پشتيبانی‌-ی روشنفکرانی چند، از توان ِ دگرباوران فزونی يافت، پاپ خليفه‌-ی مسيحيت، پيروان را برای گسترش حاکميت ِ پدرآسمانی، بسيج می‌کند، تا خروشان بر همسايگان ِ روم بتازند و آنها را باجگزار و هم پيمان ِ مسيحيت سازند. جهاد ِ مسيحيان، که از روم فرماندهی می‌شده است، هزارسال به درازا می‌کشد. تا سرانجام جهادگران ِ مسيحی توانسته‌-اند همه‌-ی مردمان ِ سرزمين‌های اروپا را، در نادانی و در زير ِ فشار، در بندگی برای پاپ، به پيروی از کليسا درآورند. فرآورد ِ اين انسان ستيزی نه آن است که مردم يک به يک به مسيح ايمان آورده‌-اند وآنکه هر سرکرده‌-ای که در جنگ شکست می‌خورده يا در زير فشار سرفرود می‌آورده است، مردمان آن سرزمين، يا مردم آن شهر ِ شکست خورده، به بندگی از پيروزمندان ِ مسيحی وادار می‌شده‌-اند. بينش ِ انديشمندان اروپايی هم، در 2000 سال پيش ، پسمانده‌-تر از مسيحيت نبوده است. ولی انبوه ِ مردم ِ اروپا، مانند بيشترين مردمان جهان، انديشه‌-ای از خود نداشته‌-اند که در چشمه‌-ی خرد ِ آنها پروده شده باشد. آنها پيروان آن عقيده‌-ای بوده‌-اند که فرمانروايان ِ آنها می‌خواسته و ستايش می‌کرده‌-اند. اين است که

برانگيزنده‌-ی عقيده‌-ی مسيحيت هم در آغاز ، مانند ِ شريعت اسلام، پندار ِ کم شماری از آزمندان بوده که اندک اندک، آن هم با خشم، بر همگان فرود آمده است.

500 سال پس از سرکوب ِ اروپاييان، جهادگران ِ بيابانگرد از يزرب (مدينه) برای کشتار و تاراج ِ دستآوردهای ديگران بر مردمان ِ برتر و پيشرفته‌تر تاخته، با خشم و درنده خويی، آنها را کشتار و سرکوب کرده‌-اند. پُرشمارها چه در مسيحيت و چه در اسلام، پس از سرکوب شدن، به نيروی خشمآوران در آمده و راه گسترش انسان ستيزی را بر خود و بر مردمان ديگر هموار ساخته‌-اند. سرگذشت ِ رويدادهای زمان، که آنها را به نام تاريخ به خورد ِ مردم می‌ دهند، بيشتر دروغ و بی بُن هستند. زيرا دروغوندان هر يک پس از ديگری، که تازيانه‌-ی حکومت را در دست گرفته‌-اند، با فريب و دروغ از پشتيبانی‌-ی پُرشمارها زورمند شده‌-اند؛ از اين روی آنها نمی‌خواهند مردم را به کژپنداری و کژروی سرزنش کنند. دروغوندان ِ تاريخ خود را، پيشتاز و رهايی بخش، خوانده‌-اند تا فرومايگی و ستمکاری‌-ی آنها، در عقيده‌های تاريک ِ مردمان، واژگون ارزيابی بشوند. حکمرانان نخست عقيده‌-ای را در پندار ِ سُست ِ پُرشمارها فرو می‌کنند و سپس خواسته‌ها و کردار ِ خود را، همساز و همرنگ، با پندار ِ انبوه ِ مردم به نمايش می‌گذارند. پُرشمارها بيشتر، ندانسته، به دنبال ِ انگيزه‌های سرشت ِ انسان هستند. ولی انگيزه‌های آنها از سوی حکمرانان به کژی برگردانده می‌شوند. از اين روی حکومت بر مردمان ِ با ايمان و کورانديش آسان‌-تر است. اين است که جهانداران در هر زمانی می‌کوشند که مذهبی را بر گردن ِ همگان بياويزند تا نگرش مردمان به پستی بگرايد. پُرشمارها در هيچ زمانی و در هيچ کجا زاينده‌-ی انديشه‌های تازه نبوده‌-اند. ولی کم شمارها، از آزمندی و خودپرستی، در ويژگی‌هايی، توانسته‌-اند که خواسته‌های خود را به نام مردم بر مردم فرو ريزند. مردمان ِ جهان، که بيشتر دروغزدگان تاريخ هستند، هزاران بار از برگها و گفتارهای تاريخی دروغ شنيده و برداشت کرده‌-اند، باز هم هر نوشته‌-ای را، که به نام تاريخ بخوانند، آن دروغ را، بی درنگ، به انبار آگاهی‌های بی بار و سُست ِ خود می‌افزايند. يک اشاره: در دادگاه‌های مردمان ِ دموکرات، گواهی‌-ی کسی را، که يکبار دروغش آشگار شده باشد، نمی‌پذيرند. هر چند که آن کس، در آن دادگاه، به راستی و درستی گواهی دهد.

پُرشمارها خودفريب و خوشباورند، آنها هزار بار، به اسم الله، فريب می‌خورند و هميشه به دنبال فريبی و دروغی تازه می‌گردند تا بتوانند نادانی و بدبختی‌-ی خود را به خواست ِ الله بنگارند
.
به دروغ گفته می‌شود: زمانی که مسيحست به اروپا وارد شده است، مردم اروپا که در پستی و در سختی زندگی داشته‌-اند، آنها با شگفتی به مسيحيت روی آورده‌-اند. اين هم از دروغ‌های بزرگ ِ تاريخی است که زورآوران و شکست‌خوردگان آن را دوست می‌دارند و هر دو دسته نمی‌خواهند که اين رويدادها را، از پنجره‌-ی راستی، ببينند. انبوه ِ مردمان ِ اروپا، بسان مردمان ديگر، در هر زمان، به همان عقيده‌-ای بند شده‌-اند که حکمرانان بر آنان می‌سروده‌-اند. در آغاز ِ جهاد ِ مسيحيت، سرکردگان، يکی پس از ديگری، به زور، از ترس، از ناچاری يا از آزمندی باجگزار و سرسپرده‌-ی پاپ شده‌-اند، اين سرسپردگان مردم را به ساختن کليسا و به پيروی از کشيش‌ها فرمان داده‌-اند. پس از سدها سال برخی از سرکردگان ِ مسيحی شده، با سرکشی و در جنگ، بندهای بردگی‌-ی خود را، در پيوند با پاپ، پاره کرده‌-اند. ولی آنها خرد و وجدان ِ مردم را، که مسيحی شده بودند، در کليسای ديگری به ميخ کشيده‌-اند. پُرشمارها، يعنی انبوه ِ مردمان اروپا، با وجودی که آنها به کليسا می‌روند، در آن نامگذاری و ازدواج می‌کنند، هنوز هم درونمايه‌-ی مسيحيت را به درستی نمی‌شناسند. بسان ِ انبوه مسلمانان، که زاينده‌-ی نيروی خشمآور ِ اسلام هستند، هرگز به درون مايه‌-ی اسلام پی نبرده‌-اند و در پيرامون زشتی‌ها و کاستی‌های آن انديشه‌-ای نکرده‌-اند. برخی از انديشمندان در اروپا، پس از بررسی در پيرامون آزادی، به اين برآيند دست يافته‌-اند که هيچگاه با مسيحيت به آزادی نخواهند رسيد. زيرا کليسای مسيحی از گسترش ِ انديشه‌های آزاد و پيشرفت ِ دانش پيشگيری می‌‌کند. از اين روی انديشمندان و سرمايداران، از نياز ِ جامعه به دانش و پيشرفت، توانسته‌-اند پُرشمارها را، برای مبارزه با حکومت ِ ستمکاران ِ مسيحی، برانگيزند. اين مبارزه چند سد سال به درازا می‌کشد تا اين که، کم شمارها توانسته‌-اند، به نام ِ مردم، حکومت را از کليسای مسيحی جدا سازند و فرماندهی بر مردم را به نام دموکراسی در دست بگيرند. اگر اندکی به ژرفی به دگرگونی‌های سامان ِ کشورهای جهان بنگريم، می‌توانيم به آسانی ببينيم که مردمان ِ فرانسه، روسيه، چين برانگيزنده‌-ی دگرگون شدن ِ روند ِ کشوداری نبوده‌-اند وآنکه در ويژگی‌هايی، تنها چند شماری از انديشمندان و سپس روشنفکران، توانسته‌اند خشم انبوه مردمان را برانگيزند تا سامان ِ کهنه‌-ی اين کشورها را درهم بشکنند. اين کم شمارها بوده‌-اند که، پس از فرو ريختن ِ سامان ِ کهنه‌، خود را در جايگاه ِ سران ِ کشور جايگزين کرده و مردم را به دلخواه ِ خود در بندهای تازه‌-ای گرفتار کرده‌-اند. روند ِ روزگار نشان داده است که انبوه ِ مردمان عقيده‌-ای از خود ندارند که هميشه به آن پايبند باشند وآنکه هميشه عقيده‌-ی حاکم در جامعه بر کردار آنها فرمانروايی می‌کند. پُرشمارها با فراهم شدن ِ ويژگی‌هايی در آزادی، در آنجا که پادزهر ِ عقيده‌ها کارايی داشته باشد، به انگيزه‌های سرشت ِ انسان باز می‌گردند. اين بازگشت نشان آن نيست که همگان آزادانديش می‌شوند وآنکه، در هنگام ِ ويژه‌-ای، باز خودپرستانی می‌توانند به آسانی عقيده‌-ای را بر خرد همگان فرمانروا سازند. نمونه: سياهان آفريکايی، که بدست مسلمانان ِ شمال آفريکا شکار و به بازرگانان ِ انگليسی فروخته می‌شدند، آنها ناگهان از آزادگی به بردگی فرو می‌رفتند. آنها، بيش از سد سال، هيچ گونه آمادگی نداشتند که برای مبارزه با برده داری سازمانی را برپا کنند. برده شدگان پس از آن، که از سوی کمترين شمار از آزاديخواهان برانگيخته و در سازمان‌هايی سامان داده می‌شوند، از پيوند آنها نيروی خروشانی بر می‌آيد که زنجيرهای بردگی‌-ی آنها را پاره می‌کند.

انبوه سياهان بر بردگی پيروز می‌شوند ولی به آزادگی نمی‌رسند! زيرا بيشترين بردگان ِ آزاد شده به همان عقيده‌هايی ايمان می‌آورند که ساليان دراز آنها را در بردگی به بيگاری کشانده بودند. يعنی سياهان ديگر برده‌-ی سفيدپوستان نيستند وآنکه مانند ِ پُرشمارهای سفيدپوست بندگان ايمانی شده‌-اند که در آن عقيده به زنجيرهای سخت‌-تری بند هستند.

برآينده اين گفتار چيست؟ انبوه ِ مردم ِ ايران، پُرشمارها، يا به زبان ِ حاکم اکثريت، در ويژگی‌های کنونی پيروان ِ خلافت شده‌-اند. آنها مانند ِ پيروان عقيده‌های ديگر هيچگاه نه نياز آن را داشته‌-اند که درون مايه‌-ی شريعت اسلام را شناسايی کنند و نه توان آن را که به بررسی کردن ِ زشتی‌ها و پسماندگی‌های احکام شريعت بپردازند. اين است هنگامی، که اندک شماری از آزادانديشان بتوانند فرهنگ ايران را در سامان کشورآرايی بازشناسی کنند، پُرشمارها به ارزش‌های فرهنگی می‌گرايند، چنانچه روشنفکران اندکی از خودپرستی، به سود ميهن‌پروری، چشم بپوشند. رنج و اندوه ِ آزادگان تنها زهری نيست که، بينش انبوه ِ مردم ايران را آلوده کرده است وآنکه درد آزادگان اين است که کم شمارها، يعنی روشنفکران، در انديشه‌-ی بازآفرينی فرهنگ ِ ايران و آزادگی در سامان کشورآرايی نيستند. افزون بر اين بيشتر آنها برآنند که بندهای فريبنده‌-ی خود را به همين عقيده‌های پسمانده بند کنند تا بتوانند آسانتر و زودتر بر پُرشمارها حکم برانند.

شايد برخی از روشنفکران خواهان ِ سرنگونی‌-ی حکومت اسلامی هستند. ولی آنها در انديشه‌-ی سامانی نيستند که در آن جان و خرد ِ مردمان گزندناپذير باشد.
به راستی آرمان ِ اين روشنفکران سالار شدن بر مردم نه سالار بودن ِ مردم است.



مـردو آنـاهيــد
می ۲۰۱۲
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]


Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home