دموکراسی، سکولاريسم و حقوق بشر
مردو آناهيـد
«سکولاريسم»، از ديدگاه و بينش انسان سامان میيابد. ديدگاه يا بينش ِ کسانی، که 1400 سال در بردگی تاريک و آلوده شده است، نمیتوان آن را به آسانی روشن و از پليدیها پاک ساخت.
«حقوق بشر»، کسانی آزاد زاييده شده-اند و به خرد آراسته هستند که به عقيده-ای ايمان نداشته باشند. در اين ويژگی ديگر مردمان به دستور اين منشور هم نيازی ندارند.
ايرانيان با اين بازيگران ِ سخن، به نام روشنفکر، هيچگاه به آزادی نخواهند رسيد. زيرا شناسايی کردن ِ پسماندگیهای اسلام نخستين گام برای رسيدن به آزادی است.
در ايران ِ امروزه با واژگان هم به مانند ميوههای بی هسته رفتار میشود با اين تفاوت که شيره-ی ميوه را میتوان گواريد، چون بی هسته است نمیتوان آن را کشت داد و بارور ساخت. ولی از واژگان چيزی به جز پوسته-ی آنها به کار نمیروند، هسته يا شيره-ی آنها برای همگان ناشناخته است.
روشنفکران و سياست پيشگان ِ ايران هم، از واژگان ِ زيبا، چيزی به جز پوستههای ميان تهی را نمیجويند. آنها از شناسايی يا کاوش در درونمايه-ی واژگان پرهيز میکنند. اين است که آنها پيوسته همان پوستههای بی مايه را میخرند، آن چه را که خود دارند در آنها میگنجانند، رنگ میزنند و میفروشند.
اين گونه سخن بازیها، کم و بيش، در بيشتر ِ کشورهای جهان به کار برده میشوند و نگرش ِ همگان را به پردههای دروغ میگردانند. در کشورهای پيشرفته مردمان کمتر از دروغ رنج و روشنفکران کمتر از دروغ سود میبرند.
در اين نوشتار تنها به سخن بازیهای ايرانی برای فرمانروايی در ايران اشاره میشود.
پوسته-ی پديدههای دموکراسی، سکولاريسم و حقوق ِ بشر را، که برخی از روشنفکران آنها را از فرهنگ ِ بيگانگان برداشته و در بازار ِ سياست ِ ايران به فروش گذارده-اند، بسان پوستههايی هستند که پيش از اين با نام ِ مشروطه، ملی و توده-ای برای مردم نمايش میداده-اند.
روشنفکران ِ فروشنده و بيشترين خريداران، که در اين بازارها داد و ستد دارند، با درونمايه يا با شيره-ی اين واژگان بيگانه-اند. اين است که سياست پيشگان، در بازار ِ دروغ، هر کالای پوسيده-ای را، که داشته باشند، میتوانند آن را در پوسته-ی اين واژگان به خريداران فرو کنند.
گاهی هم برای گريز از رسوايی، خواستههای خود را، در يک پيشوند يا پسوند به پوستههايی خوشرنگ میافزايند تا خريداران، آرزوهای خود را در آن بستهها بپندارند و ندانسته در دام ِ بدبختی بند شوند.
از آن جا که روشنفکران ِ فروشنده و خوشباوران ِ خريدار هسته-ی اين واژگان را نمیشناسند، اين مردمفريبیها میتوانند بارها در نام-ها و پوستههای گوناگون به کار برده شوند.
در بازارهای دروغ فروشی، کمتر کسی بر اين سياهکاریها انگشت میگذارد.
زيرا، در اين بازار، همگی تنها دروغ در انبار دارند، همه به هم دروغ میگويند، خريداران هم، سدها بار فريب خورده-اند، چيزی به جز دروغ نمیشناسند، آنها باز هم برای خودفريبی به بازار میآيند.
در همين بازار،
زيرا ايرانيان برای فروش يا خريد تنها نام-های زيبا را جستجو میکنند نه زيبايی را.
يا برخی از آنها، که از فرار ِ مسلمانان ِ خواب پريده اندوهگين هستند، از اسلامهای راستين و رحمانی سخن میپرانند. هيچ مسلمانی هم نمیپرسد مگر اسلامی که محمد آورده دروغين بوده يا اين که محمد از اسلام زجرانی سخن گفته است.
اين بردگان، که هم به اسلام بند هستند و هم از پسماندگیهای اسلام ننگ دارند، میخواهند پس از هزارو چهارسد سال اسلام تازه-ای را با دروغهای تازه-ای ببافند. بسيار کسانی هم، که آرامش ِ خود را در خودفريبی میيابند، آن دروغها را میخرند.
وجود ِ اين ساده پنداران، تا آن اندازه به دروغ آميخته شده است که آنها، با وجود ِ ترس از جهنم ِ الله، میکوشند الله را هم با دروغ فريب بدهند.
برای اين که نگرش ِ کوتاه ِ برخی از آزاديخواهان را بسنجيم به چند نمونه از واژگانی میپردازيم که در پندارهای روشنفکری برای خودفريبی يا مردمفريبی به کار برده می شوند.
1 – دموکراسی:
دموکراسی پديده-ای شناخته شده نيست که درونمايه و ويژگانی روشن داشته باشد. هر روشنفکری برای دموکراسی سخنانی را بر زبان میراند و درون ِ اين سامان را با پندارهای خود پُر میکند. بيشترين اين کسان خودشان نمیتوانند ويژگیهای دموکراسی را بشمارند وآنکه آنها تنها به مانندهايی اشاره میکنند.
هر کدام از اين کسان گمان میبرند که شيره-ی اين پديده را نوشيده و آن را میشناسند. اين است که برای دموکراسی سامان ِ کشوری را مینامند. میگويند دموکراسی حکومتی است: مانند ِ هلند، مانند ِ آمريکا، مانند ِ سوئد، مانند ِ آلمان و مانندهای ديگر.
با اين وجود هيچ يک از اين خوشباوران به درستی نمیداند که مردمان ِ اين کشورها از چه ديدگاهی به جهان ِ هستی مینگرند و در چه زمانی، تا چه اندازه-ای، به اين سامان دست يافته-اند. بيشتر ِ آنها ساختار ِ سازمان-های اين کشورها را نمیشناسند، آنها تنها از برداشتیِ نادرست دموکراسی را در پندار ِ خود میبافند.
چيزی را که بيشتر ِ اين روشنفکران نديده میگيرند اين است که در کشورهای پيشرفته عقيده-های مذهبی در کشورداری فرمانروا نيستند. درست است که مردم ِ اروپا هم بيشترين مسيحی هستند. ولی کليسای مسيحی حاکم بر جامعه نيست. اين نشان آن است که خرد و انديشه-ی اين مردمان میتوانند جدا از عقيده-ی آنها کارايی داشته باشند.
مردمان ِ کشورهای آزاد، پيش از آن که انبوهی از مسلمانان به اين کشورها واريز بشوند، می توانستند بر پايه-ی آگاهیهای خود بينديشند و بدون ترس انديشه-ی خود را بازگو کنند. از اين روی، تا پيش از آلودگی-ی جامعه-ی اروپا به خشم اسلامی، میتوانست پذيرفت که در جامعه-ی دموکراسی، کشورآرايی تا اندازه-ای با خواست مردم سامان میگيرد.
در ويژگیهای اين گونه دموکراسی، همه چيز هم به خواست و برای نياز ِ همگان نيست وآنکه مردم تنها در سخن گفتن وانديشيدن آزاد هستند. از اين رو دراين کشورها رسانههای فرمانروا، که بيشتر در فرمان ِ سرمايداران ِ جهانی هستند، زمينه-ای را فراهم میکند که مردم آنگونه بگويند و بينديشند که فرمانروايان خواهان ِ آن هستند.
به زبانی ساده گردانه-ی پيشرفت، در کشورهای پيشرفته، آگاهانه بدآن گونه میچرخد که مردمان گرداننده-ی چرخهای سازنده در گردانه-ی جامعه هستند. ميزان و سوی آموزش، توليد و نيازهای مردم همه و همه پيشاپيش برنامه ريزی شده-اند.
هر برنامه-ای را با جادوی رسانهها، بدان گونه بر مردم فرو میريزند، که مردمان شيفته-ی روند ِ آن برنامه بشوند.
هميشه دو يا سه حزب، با پشتيبانی-ی جهانداران نيرومند میشوند، آنها خواستههای زورمندان ِ جهان را به نام و به رنگ نيازهای همگانی به مردم پيشنهاد میکنند. مردم، در هياهوی رسانههای پُر زور، پيشنهاد ِ حزبی را گرهگشای نيازهای خود میپندارند. از اين روی مردم "فريفته" و ندانسته آن حزب را، برای اجرای آن پيشنهاد، برمیگزينند.
با اين وجود، چنان چه مردم، از کارکرد ِ حزب يا فرمانروايان ِ کشور بيزار بشوند، میتوانند حزب يا کسان ديگری برای فرمانروايی برگزينند. ولی به هر روی سویِ کشورآرايی با روند ِ برنامههای جهانداران همدوش و همساز خواهد ماند.
اين گونه
در کشورهای مسلمان نشين:
هر کس، هر اندازه هم که ايمان داشته باشد، نمیتواند همه-ی انگيزههای خود را در مرزهای شريعت سرکوب کند. اين است که مسلمانان ِ با ايمان هميشه خود را گناهکار میپندارند و دگرانديشان در کشورهای اسلامی از کمبودِ آزادی رنج می برند.
شايد به سخن، در بيشترِ کشورهای اروپايی سامان ِ دموکراسی پايه گذاری شده باشد. ولی به کردار سامان کشورداری در همه-ی اين کشورها يکسان نيست. مردمان در هر کجا به آن اندازه از آزادی برخوردار هستند که آنها خود را آزاد میدانند. آزادی در هر کشوری به بينش مردم بستگی دارد نه به قانون اساسی که در دفتری نگاشته شده است.
مردمانِ کشورهای اروپای باختری، که از بندهای شوروی رهايی يافته-اند، آنها تنها به قوانين دموکراسی رسيده-اند نه به سامان دموکراسی. مسلمانان ِ واريز شده به کشورهای آزاد هم در همان پستی و فرومايگی-ی ايمان خود فرو مانده-اند و در پيروی از شريعتِ اسلام با آزادی و آزادگی جهاد میکنند.
2 – سکولاريسم:
بيشترين کسانی، که خواهان سامانی سکولار در کشور هستند، کمتر شناختی از درونمايه-ی اين پديده دارند. آنها خواهان آن هستند که مردمان، در تاريکخانه-ی ايمان خود گرفتار بمانند، تنها عقيده-ی خود را، برای حکمرانی در ايران، کنار بگذارند و با دگرانديشان گره-های دشوار را برای کشورداری بگشايند.
بيشتر ِ اين کسان در پيرامونِ ستردن و چگونگی-ی اين سامان در ايران انديشه-ای ندارند، آنها تنها به کشورهای نمونه-ای اشاره میکنند که بينش ِ مردمان و هنجار درون آن کشورها را هم نمیشناسند. شگفتی هم نيست، کسانی که نياز به بررسی و شناسايی بينش ِ مردمان ايران را نمیبينند، که خواهانِ دگرگونی در آن جامعه هستند، پس چگونه بايد آنها پيوندهای سامانِ کشورهای بيگانه را بررسی کنند.
اين کسان به سامانِ فرمانروايی در ايران هم مانند دستور ِ پُختن ِ يک کيک يا رونوشت از نقشه-ی يک ساختمان نگاه میکنند. زيرا آنها توانسته-اند به شايستگی مانندهايی از کيک يا مانندهايی از ساختمان-های بيگانگان را بسازند، پس بر اين گمان هستند که سامان ِ کشورداری را هم می توان از جايی رونوشت برداشت و بر مردم ايران فرود آورد.
آنها از کوتاه-نگری نمی بينند که پختن کيک با آرد و تخم مرغ، يا ساختن ساختمان با آهن و سنگ، پيوند دارد ولی
سخن از گشودن ِ دشواریهای کشور است. در کشوری که مردم آن در بند ِ ايمان، يا در بند ِ آخوندها، گرفتارند. چگونه بايد جدا از ايمان خود، يا جدا از فريب آخوندها، بينديشند؟ اين پندار به کردار چه روندی و چه درونمايه-ای را خواهد داشت؟
آيا مردم ِ اسلامزده تنها کسانی را برمیگزينند که آزادانديش باشند؟
آيا در جامعه-ی اسلامزده، انديشه-ای که آزاد باشد، میتواند بر زبان رانده شود؟
آيا از بينش ِ نمايندگان ِ مردم، پيش از کارکرد، دين زُدايی میشود؟
دشواریهای جامعه در کشور ايران کدامند که میتوان آنها را بدون برخورد به اسلام گشود؟
دشواری بزرگ ِ کشورداری در ايران همين شريعت اسلام است. واليان اسلام، که نگرش ِ مردم را مهار شده در دست دارند، آنها دگرانديشان را، نجس، ناپاک میدانند. پس چگونه بايد دگرانديشان با فرومايگانی که از کشتار دگرانديشان رويگردان نيستند هميار و همکار بشوند؟
در حکومت اسلامی، در جهان امروز، هنوز نامسلمانان نيمه انسان شمرده میشوند. با اين وجود نه تنها آزاديخواهان ايرانی، که بيشتر اسلامزده هستند، وآنکه پشتيبانان حقوق بشر هم اين نامردمی و انسان ستيزی را نديده میگيرند و با چشم و گوش ِ بسته از سکولاريسم سخن میرانند.
کسانی که میپندارند، با دفتر ِ قانون و نمايشِ انتخاباتی، سامانی سکولار به جامعه-ی ايران وارد میشود، آنها خوشباورانی هستند کوتاه-نگر و تنگ نگرش که عقيده-ی مردمان را از کارکرد ِ آنها جدا میپندارند. اين کژپنداری از آن روی در خواستههای اين کسان روييده است که ديدگاه و بينش آنها هم به اسلامزدگی آلوده هستند و آنها توان شناختِ اين پليدیها را ندارند.
اين کسان دانسته يا ندانسته برآوردن ِ آرزوهای خود را به الله يا موجودی ناموجود واگذار میکنند. آنها تنها خواهانِ پديده-ی سکولاريسم هستند ولی هيچ گونه شناختی از روند ِ جامعه-ی ايران و آلودگیهای فرهنگی، که نگرش ايرانيان را از راستی برگردنده-اند، ندارند.
اين آزاديخواهان دشواریهای کشور، که در همين عقيده-های پسمانده هستند، نمیشناسند و براين گمان که سامانی میتواند، بدون برخورد به عقيده-های حاکم بر خرد ِ مردم، مردم ايران را از منجلآب ِ پسماندگی برهانند.
3 – منشور ِ حقوق ِ بشر:
پديده-ی ديگری، که برای آزاديخواهان کشش دارد، منشور ِ جهانی-ی حقوق بشر است. شايد برخی آنها بندهايی از اين منشور را خوانده يا از کسی شنيده-اند ولی بیگمان آنها درون مايه-ی اين فرمان را بررسی نکرده-اند. زيرا آنها تنها سخنانیِ زيبا که آنها را ديگران، در آرزوهای خود، سروده-اند، بازگو میکنند.
بايد اشاره کنم
(«منشور جهانی حقوق بشر» که به فارسی بر گردانده شده است با بُنداده-ی آن همسنگ و برابر نيست. زيرا واژگانِ درون آن از ديدگاهی کژ و آلوده به اسلامزدگی و عربزدگی برگزيده شده-اند. از اين روی بندهايی، که در اين نوشتار آورده-ام، برگردانده-ی من از "منشور حقوق بشر" به زبان ِ آلمانی هستند)
در نخستین ماده، از منشور حقوق بشر، آزادی و شایستگی-ی انسان نگاشته شده است.
ماده ۱ از منشور جهانی حقوق بشر:
«همه-ی آدم-ها آزاد و به شایستگی با حقوق یکسان زاییده شده-اند. همه به خرد و وجدان آراسته هستند و بایست با مَنشی برادرانه با یکدیگر برخورد کنند.»
در اين بند از منشور ِ حقوق بشر، و در چندين بند ِ پیآيند ِ اين بند، از حقوقی سخن رانده شده است که با انسان زاييده شده-اند و نيازی نيست که سازمانی آنها را به انسان پيش کش کند. از شوربختی، جهانداران به ويژه حکمرانان ِ فرومايه، اين حقوق را از هر انسانی گرفته-اند.
از ديدگاه اسلام تنها مسلمانان هستند که ملت يا اُمت شمرده میشوند و آنها هم عبد يعنی برده-ی الله هستند. مخلوقِ الله هيچ حقی بر خالق ِ خود ندارد. اگر دينمداران ِ پسمانده بر اين باور بگروند، که انسان به خرد و وجدان آراسته است، ديگر پيروان مذهبی به دينمداران نيازی ندارند.
پيشوايان دينی انسان را نادان میشمارند. از اين روی آنها خرد و وجدان مردمان را، در زندانِ ايمان، بند میکنند تا بتوانند مردم را برده-وار در نادانی بپرورانند.
واليانِ دينی تا کنون به هر مردمی که دسترسی پيدا کرده-اند آنها را به عقيدههای پسمانده آلوده ساخته-اند. در جايی می توان از حقوق بشر سخن گفت که از عقيدههای دينی سخن گفته نشود. يعنی؛ کسانی آزاد زاييده شده-اند و به خرد آراسته هستند که به عقيده-ای ايمان نداشته باشند. در اين ويژگی ديگر مردمان به دستور اين منشور هم نيازی ندارند.
آنان که خود را به منشور حقوق بشر پيوند میدهند هوش خود را برای بررسی بند ِ 18 از اين منشور به کار نمیبندند. با وجود اين که مسلمانان ِ عرب بندهای منشور را با شريعت اسلام همساز کرده-اند. برای نمونه: به جای "حقوق ِ برابر" آنها در برگردان آن "وظيفه-ی برابر" نوشته-اند.
ولی دوستداران ِ حقوق ِ بشر هنوز نتوانسته-اند ببينند که در اين منشور به بشر حق برده شدن و به واليان ِ دينی حق برده پروردن داده شده است.
ماده-ی ۱۸ از منشور جهانی حقوق بشر:
«هر کس حق داشتن آزادی در انديشه، وجدان و مذهب را دارد، این حق در برگيرنده-ی آزادی در پذیرفتن هر مذهب یا بينش دیگری هم می باشد، همچنين آزاد است که، مذهب يا بينش خود را، به تنهايی يا همراه با ديگران، همگانی يا به تنهایی، از راه آموزش، کردار، عبادت و انجام آئينهای مذهبی بنماياند».
بی گمان بند ِ18 از اين منشور را هم حقوقدانان ِ خردمند نوشته-اند، آنها از خودپسندی نتوانسته-اند به آشفتگی و ناهنجاریهای همين بند پی ببرند.
اگر انسان در داشتن ِ انديشه و وجدان آزاد است؟ پس چگونه بايد، از عقيده-های پسمانده پيروی کند!؟ از عقيده-هايی که انديشه و وجدان انسان را سرکوب میکنند.
اگر هر کس به کردار آزاد است که آموزه و عبادتهای مذهبی را انجام دهد؟ پس چرا از جهادِ مسلمانان، که از احکام اسلام است، پيشگيری می کنند؟ جهاد، يعنی کشتار ِ دگرانديشان، آموزه و حکمی است که در قرآن به هر مسلمانی امر شده است.
به هر روی کدام دينمداری، به ويژه کدام مسلمان ِ با ايمانی، است که بتواند بدون تفسيرهای دروغ بند ِ 19 از اين منشور را بپذيرد.
ماده ۱۹ از منشور جهانی حقوق بشر:
هر کس حق دارد که از آزادی در داشتن ِ پندار و بازگو کردن آن برخوردار باشد؛ در گستره-ی اين حق آزاد است که به پندارهايی بپيوندد، همچنين از راه ِ هر گونه رسانه-ای، بدون ِ سخت گيری در مرزی، آگاهی و شناخت بجويد، دريافت کند و گسترش دهد و برای دريافت و گسترش آگاهی و برآيند ِ انديشه بجويد.
واليان همه-ی دينها بر اين باورند که تنها آنها هستند که حقيقت را دريافته-اند و هر پندار ديگری را رد میکنند. نه تنها در کشورهای اسلامی وآنکه در کشورهای اروپا هم از هر پنداری که پيروان دينی را، به ويژه پيروان مسلمان را، آزرده کند پيشگيری میشود.
همه-ی کسانی که حقيقت را در ايمان خود گمان میبرند از شنيدن راستی آزرده و خشمگين میشوند.
واکنش و آشوبی که مسلمانان، در پيوند با کاريکاتوری از محمد، بر پا کرده-اند، آن چنان ترسی در کشورهای آزاد گسترده-اند که هر رسانه-ای از بررسی و شناسايی پسماندگیهای اسلام پرهيز می کند.
ماده ۱۶ از منشور جهانی حقوق بشر:
(بخش 1)- هر زن و مرد همسرپذیر حق دارند بدون هیچ مرزی در زمینه-ی نژاد، ملیت یا مذهب، پیوند همسری ببندند و خانواده-ای را بنیان گذارند. آنها در پیوند و هنگام همسری یا گسستن از یکدیگر دارای حقوق برابر میباشند.
در اين نوشتار به بخش (2) و (3) از این ماده برخورد نمیشود.
بيشتر ِ ايرانيان، که خواهان ِ حقوق بشر هستند، آنها نه بر زمينه-ی بند ِ 16 از اين منشور همسر گرفته-اند و نه میدانند که پيوند ِ همسری-ی آنها دگرسو با درونمايه-ی اين منشور است.
از چند زن خريدن يا کرايه کردن، که در اسلام سُنت ِ رسول الله است، بگذريم.
آيا در کشورهای آزاد پيمانِ همسری تنها به دلخواه ِ هر زن و مرد ِ همسر پذير بسته میشود؟
اگر همسر داشتن و همسر پذيرفتن بايد آزادانه باشد، پس کليسا و کشيشها در اين ميان چه کار دارند؟
سخن در اين نوشتار اين است که اين واژگان برای بيشتر روشنفکران و آزاديخواهان بدون ِ درونمايه هستند. آنها اين پديدههای بی هسته را ندانسته به بازی میگيرند.
مـردو آنـاهيــد
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
0 Comments:
Post a Comment
<< Home