Tuesday, August 28, 2012

ايران ستيزی در پوشش جهان وطنی

مردو آناهيد


هر کس، که از اندکی خرد برخوردار باشد، می‌تواند دريافت کند که گماشتگان ِ رسانه‌های بی بی سی مزدورانی هستند که در راه آرمان‌های انگلستان گام می‌گذارند. اين کسان، که از شوربختی زادگاه ِ خود را ايران می‌دانند، به کردار ايران ستيزانی هستند بسيار نادان که سرزمين و آزادی‌ی مردم ايران را، به سود ِ آزمندانی انسان ستيز، به نابودی می‌کشانند.
آيا تاکنون دينمداران، به ويژه واليان اسلام، پيوسته از سوی حکومت انگل‌ليس‌ها نوازش نشده و شريعتمداران، برای پايداری‌ی اسلام، چرخهای کشور را به خواست و خواهش ِ انگلستان نگردانده‌اند؟

شگفتی نيست که انبوهی از مردمان ديدگاهی بسيار تنگ دارند و گمان می‌برند که جهان ِ هستی، به راستی و درستی، در تنگنای ديدگاه آنها نگاشته شده است. شگفتی هم نيست که دينمداران از کوتاهنگری‌ی مردم به سود ِ خود بهره برداری می‌کنند. يعنی جای شگفتی نيست که اندک شماری دروغوند، بر انبوهی فريبخورده، حکم می‌رانند. شگفتی در اين است که برخی، با داشتن ِ ديدگاهی بس تاريک و تنگ، خود را روشنفکر می‌پندارند. افزون بر اين آنها نابخردی و نادانی‌ی خود را می‌فروشند. يعنی جای شگفتی است، که نادان بودنِ اين کسان ابزار ِ مزدوری‌ی آنها شده است، آنها برای کورانديشی‌ی خود، از نادان پروران جهانی، مزد می‌گيرند.
همه‌ی اين کورانديشان از گذاری سنگبرداری می‌کنند که دشمنان ِ ايران، از اين راه، آسانتر می‌توانند ايرانيان را از ميهن و فرهنگ ِ ايرانی جدا سازند و آنها را به ارابه‌ی آرمان ِ خود ببندند. زيرا دشمنان ِ بيگانه نمی‌توانند، از راه رسانه‌هايی بسان ِ بی بی سی، آشگارا از ايرانيان، هر چند هم که مسلمان باشند، بخواهند که با سرزمين خودشان دشمنی بورزند. بيهوده نيست که ناسيوناليست‌های انگل‌ليس، آنان که برای ميهن ِ خودشان جانفشانی می‌کنند، پرورندگان و پشتيبانان ِ ميهن ستيزان، با روبند ِ جهان وطنی، شده‌اند. ناسيوناليست‌های جهانی، بخشی از رسانه‌های فريبنده‌ی خود را به خودفروختگانی می‌سپارند که آنها به ايدئولوژی‌ی ايران ستيزی، در پوشش ِ "جهان وطنی"، آلوده باشند. زيرا اين کسان، از نادانی، به ميهن ستيزی ايمان آورده‌اند. آنها بر اين باورند، که با کينه توزی به ميهن و با پشتيبانی از دشمنانِ ايران، پيوند ِ ايرانيان با زادگاهشان سُست و آنگاه ايران به جهانداران واگذار خواهند شد. آرمان اين کسان همبستگی‌ی جهانيان در بی وطنی است. سرانجام ِ اين آرمان زمانی است که همگان بی چيز و تهیدست بشوند، هيچ کس سرمايه‌ای نداشته باشد که به سازندگی بپردازد، هيچ کس هم کاری انجام ندهد که سرمايداران از او بهره کشی کنند.


اين کسان که بی بوته، بی ريشه و بی وطن هستند، يعنی آنها که با هيچ سرزمينی پيوندی ندارند، خود را "جهان وطنی" می‌نامند تا زشتی‌ی ديدگاه ِ خود را، در نگرش ِ مردمان، واژگون نشان بدهند.

برای آسان شدنِ اين جستار، بهتر است که اندکی روند و برآيند ِ کردار ِ اين خود ستيزان را مرور کنيم تا شايد به تاريک انديشی‌ی هر نمونه از اين کسان پی‌ببريم.
سخن از کردار ِ کسانی است که به ايدئولوژی‌ی سوسياليسم ايمان دارند. بسان ِ توده‌ای، فدايی، توفانی و از اين نمونه‌ پيروان که بيشترِ آنها با درون‌مايه‌ی سوسياليسم بيگانه‌اند ولی بنده وار نمازگذار ِ پيامبران سوسياليسم هستند. آنها، بدون ريسمان و بدونِ چوب ِ ساربانی هم، دانسته در سوی مردابی گام می‌گذارند که هنوز هم آن را نمی‌شناسند و ندانسته آن زهر را آب ِ زندگانی می‌پندارند. در گذشته‌ی نزديک ديده‌ايم که اينگونه پيروان در پندار و تنها به گفتار، برای رسيدن به آزادی، پيکار کرده و برخی هم ناخواسته و ندانسته در اين راه جان باخته‌اند. از آنجا که اين روشنفکران، با درون مايه‌ی آزادی بيگانه بوده‌اند، آنها دشمنان ِ آزادی را هم نمی‌شناخته‌اند. از اين روی آنها به گمانِ آزاديخواهی از راه بُرد ِ کشورهای سوسياليست پيروی می‌کرده‌اند، از کشورهايی مانند ِ شوروی و چين که آشگارا دشمنان ِ آزادی بوده‌اند. در اين جا بيشتر سخن از کردار ِ کسانی است که به يک ايدئولوژی آلوده و در بندهای آن گرفتار شده‌اند. اين ايدئولوژی است که بر خرد و بينش ِ اين کسان فرمانروايی می‌کند. کردار اين سوسياليست‌ها به دوران ِ سوسياليستی‌ی شوروی يا چين بستگی ندارد. اين کسان اکنون هم با روپوش ِ ديگری، اين ايدئولوژی را، دنبال می‌کنند. در اين جستار اندکی به بازده‌ی کردار ِ گذشته و کنونی‌ی اين سوسياليست‌ها برخورد می‌کنم. کرداری که در گماشتگی‌ی بيگانگان، در زير پوشش ِ جهان وطنی، يا به نام ِ مبارزه با آمپرياليسم ِ آمريکا، سازمان می‌يابد و به دشمنی با ايران و فرهنگ ايرانی می‌انجامد. شايد اين روشنفکران ِ سوسياليست، در زمانی، از کمبود آزادی رنج می‌برده‌اند، از اين کمبود، آنها خواهان حکومتی بر پايه‌ی ديکتاتوری به نام ديکتاتوری‌ی کارگری شده‌اند. پرسش اين است: آيا اين روشنفکران آزاديخواه بوده‌اند يا آزادی ستيز؟ اين روشنفکران خواهان آن بوده‌اند که کشور ايران، در زير احکام ديکتاتوری‌ی کارگری، بشکند و در سرزمين‌های سوسياليستی آميخته بشود. پرسش اين است: آيا آنها ميهن پرور بوده‌اند يا ايران ستيز؟ اين روشنفکران ِ سوسياليست خواهان آن بوده‌اند که دارايی، سرمايه و سرمايداری را براندازند و همه‌ی مردمان با کارگران، برده وار، يکسان بشوند. پرسش اين است: آيا آنها دوستدار ِ بيچارگان و درماندگان بوده‌اند يا دوستدار ِ بيچارگی و درماندگی؟ برای نمونه:

بالاترين آرمان حزب توده اين بوده است که کشور ايران به سرزمين ِ شوروی بپيوندد تا، در پناه آدمکشان ِ استالين، هيچ کارفرمايی، به جز اربابان ِ کارگری، نتواند از بازده‌ی کار ِ ايرانيان بهره‌مند شود و هيچ سرمايداری، به جز حزب کومونيست، نتواند به گنج‌خانه‌های ايران دستدرازی کند.

توده‌ای‌های توده ستيز، تاريک انديش، کوتاهنگر و بی دانش، از همه بدتر، آنها از خود و با خردِ انسان بيگانه بوده‌اند. از اين روی آنها، نمی‌توانسته‌اند به روشنی بينديشند، تنها خواهان آن بوده‌اند که روشنفکر جلوه کنند. (آنها هنوز هم دارای همان ويژگی‌های نامبرده هستند با اين تفاوت که به زيارت و دستبوس ِ آخوندها هم می‌روند.)
اربابان ِ سوسياليسم هم نشانه‌های روشنفکری را، با درونمايه‌ی کورانديشی، برای ساده پنداران بدين گونه نوشته‌اند: روشنفکر تنها به کارگران و بيچارگان مهر می‌ورزد، روشنفکر با سرمايداران و کارفرمايان دشمنی می‌ورزد، روشنفکر به سخنان ِ پيشوايان ِ سوسياليسم ايمان می‌آورد، روشنفکر با هر سامانی به جز سوسياليسم پيکار می‌کند، روشنفکر همه‌ی جهان را برای سوسياليسم می‌خواهد.
روشن است که سوسياليسم تنها و تنها در زير پرچم ديکتاتوری‌ی کارگری سامان پذير خواهد بود و تنها راه ِ آزادی‌ی جهانيان اين است که همه به زنجيرهایِ سوسياليسم بند بشوند. در نگرش اين سوسياليست‌ها: ميهن پروری نشان ِ گمراهی از راه سوسياليسم است. کارگران ِ همه‌ی جهان با يکديگر برابرند و برزگران هم، در سامان ِ سوسياليسم، سودآور هستند. ديگر کسان که به خوش زيستن دلبستگی دارند، همگی بورژوا (شهروند) و فرمانبر ِ آمپرياليسم، به سرکردگی‌ی آمريکا، هستند. نابود کردن ِ بورژوازی (سامان ِ شهروندی) نخستين پيروزی است که هر روشنفکر بايد برایِ رسيدن به اين ميعادگاه بکوشد. به سخنی کوتاه اين ايدئولوژی نمونه‌ی ديگری از جهادگری و احکام شريعت اسلام است؛ با اين تفاوت که جهادگران، در راه الله می‌کشند، از ديگران می‌دزدند و برای خود می‌اندوزند. ولی اين روشنفکران، در راه سوسياليسم، اندوخته‌ی خويشان را به دشمنان می‌بخشند. اين کسان منش ِ ايرانی را از سروری و از سرافرازی جدا و به بردگی و خواری بند می‌کنند. در مردم ِ اسلامزده‌ی ايران، پذيرفتن ِ احکام سوسياليسم، برای روشنفکران ِ توده، بسيار آسان بوده است. زيرا شيوه همان شيوه‌ای است که آنها در درازای 1400 سال از شريعت ِ اسلام می‌شناخته‌اند. از اين روی آنها توانسته‌اند، به آسانی، پيامبران ِ سوسياليسم و کومونيسم را هم در کنار الله و رسولش جايگزين کنند. می‌بينيم که، به همين سادگی، روشنفکرانی با ايمان، جدا از خويشتن و بريده از مهر به ميهن پروری آفريده شده‌اند.


همانگونه که در اسلام، ميهن پروری شرک است؛ در مکتب ِ سوسياليست‌های ايرانی هم، مهر ورزيدن به خوش زيستن و پرستاری از ميهن، دشمنی با "خلق‌های" ستمديده‌ی جهان شمرده می‌شود.

روشن است در هر گروهی، که دو سه تا سوسياليست پديدار بشوند، آن گروه يک خلق به شمار می‌آيد و همه‌ی خلق‌ها، به جز کسانی که برای کومونيست‌ها جان می‌سپارند، ستمديده شمرده می‌شوند. همانگونه که در اسلام، معيار همبستگی، تنها مسلمان بودن است، نه ارزش‌های فرهنگی. در اوامر اين روشنفکران هم، معيار ِ همبستگی، پسماندگی و نابخردی است، نه خوش زيستی و سازندگی.
در شريعتِ اسلام همه‌ی مردمان در عبد ِ الله بودن و در نادان بودن برابر و يکسان هستند. يعنی مردمان در هيچ بودن برابرند. از اين روی جهادگران در راه الله می‌کشند تا همه‌ی آزادگان در پستی و خواری با مسلمانان برابر بشوند.
در پندار ِ سوسياليست‌ها هم، مردمان همه در بی چيز بودن و در کارکردن برابر و يکسان هستند. يعنی مردمان در نداشتن ِ دارايی و در پذيرفتن ِ ننگ برابرند. از اين روی آنها با سازندگان و ميهن پروران پيکار می‌کنند که همه‌ی ايرانيان تهیدست بشوند و برای يک حزب جانفشانی کنند تا چشم ِ آمپرياليسم ِ آمريکا کور بشود.
مسلمانان خود را گوسپندان و فرمانبر ِ خليفه‌ی الله می‌دانند. آنها تا آن اندازه خود را پست می‌شمارند که يک ديوانه‌ی نادان را علامه می‌پندارند. آنها کشور و ميهنی که از آن ِ مردم باشد نمی‌پذيرند. زيرا آنها جهان را تنها و تنها برای بهره برداری به سود اسلام می‌خواهند.
روشنفکران ِ توده‌ای هم خود را هموند ِ حزب مقدس ِ کارگری می‌دانند و کورکورانه از اوامر سرکردگان ِ حزب پيروی می‌کنند. آنها کشوری را، که مردمش خودآگاه و سرفراز باشند، نمی‌پذيرند. زيرا آنها جهانيان را تنها و تنها برای کارکردن و بهره گيری در راه سوسياليسم می‌پندارند.
با اين همه همسويی و همخوانی که اين روشنفکران ِ جهان وطنی با مسلمانان دارند، چگونه می‌توانند به راستی اسلامزده نباشند يا به درستی برخوردی با زشتی‌های احکام اسلام داشته باشند. آنها ديوارهای سوسياليسم را بر ستونهای شريعت اسلام پای نهاده‌اند. اين است که انگلستان سوسياليست‌ها را بيشتر از آخوندها دوست دارد. زيرا آنها هم با ميهن پروری می‌ستيزند و هم آخوندها را برای جهاد با آمپرياليسم آمريکا برمی‌انگيزند.
درست است که سوسياليست‌ها گاهگاهی هم با مسلمانانی درگير شده‌اند يا درگير می‌شوند. ولی هميشه مسلمانان هستند که با آنها می‌جنگند نه سوسياليست‌ها با مسلمانان. سوسياليست‌ها بيشتر با مردمی دشمن هستند که آن مردم به زندگی دلبسته باشند و برآيند ِ کار ِ خودشان را در بازار ِ آزاد بفروشند. اين روشنفکران، با هر نام و هر شيوه‌ای که تا کنون برخاسته‌اند، برآيند ِ کردار ِ آنها هميشه دگرسو با ميهن پروری و هميشه دشمنی با کشور ايران بوده است. آنها هيچگاه از سربلندی‌ی ايران سخنی نگفته‌اند و برای سرافرازی ايران گامی برنداشته‌اند. ولی برای سرکوب کردن و خوار شمردن ِ ايران و فرهنگ ايران کتابها نوشته‌اند. افزون بر اين کينه‌ توزی‌ها، آنها برای زشت ساختن ِ مردمان و فرهنگ ايران، اسلام و يورش جهادگران را به ايران ستايش می‌کنند. آنها کشتار ايرانيان و ويران ساختن ِ ايران را نياز جامعه، در سوی دگرگونی و بهبود، می‌نگارند. با اين وجود اين روشنفکران، در برابر آدمهايی که به زادگاه ِ خود مهر می‌ورزند، اندکی از فرومايگی‌ی خود شرمنده می‌شوند. آنها ميهن ستيزی‌ی را با سخنانی خردسوز می‌پوشانند و خود را "جهان وطنی" می‌خوانند. هيچ مردمی، در هيچ کجای جهان، اين کسان را به هموندی و به شهروندی نمی‌پذيرد. افزون براين در کشورهايی، که در گذشته سوسياليست بوده‌اند يا در آنجا که آنها هم اکنون به مزدوری در کار هستند، اين خودفروختگان را تبهکارانی سودآور می‌شمارند. اين روشنفکران، از آن روی، سينه ِ چاک ِ فلسطينی‌ها شده‌اند، که نخست شوروی از آنها پشنيبانی کرده است، ديگر اين که فلسطينی‌ها از ديرباز دشمنان ِ ايرانيان بوده‌اند. ولی همين فلسطينی‌ها هم، که مسلمان، يعنی بی وطن، هستند، از اين کسان بهره برداری ولی آنها را نفرين می‌کنند. زيرا حزب الله و حماس هم بيشتر پذيرای کسانی هستند که برای آنها جهاد کنند نه آنچه را، که آنها از راه جهاد به چنگ آورده‌اند، به ديگران ببخشند.
اين کسان تا آن اندازه کورانديش هستند، هنگامی که نمی‌توانند با هيچ سرزمينی پيوندی داشته باشند، گمان می‌برند که جهان ميهن ِ آنها شده است.
در شورش ِ 57 به روشنی ديده‌ايم که اين روشنفکران از رسانه‌های انگليس به ويژه بی بی سی پشنيبانی شده‌اند. همين روشنفکران ِ توده ستيز، به اميد ِ کاسه ليسی، پسماندگی‌های شريعت اسلام را پنهان داشته يا آنها را برای مردم واژگون نشان داده‌--اند. برآيند ِ نادانی، اسلامزدگی و دروغوندی و بيگانه پرستی‌ی اين روشنفکران اين است که دوباره ايران و ايرانيان در چنگال ِ پست‌ترين انسان ستيزان گرفتار شده‌اند. برخی از اين روشنفکران، که زهدفروشان هم آنها را به گماشتگی نپذيرفته‌اند، از ايران رانده شده و در سايه‌ی دشمنان ايران پناه آورده‌اند. آنها پس از نشان دادن کينه‌‌توزی‌های خود با آزادی‌ی ايران، به گماشتگی‌ی انگل‌ليس‌ها درآمده‌اند. (شماری از آنها هم، در راه ِ بارک حُسينَک، اسلامفروشی می‌کنند.)

اين خودفروختگان، که آشگارا به مزدوری، برای دشمن ِ ديرينه‌ی ايرانيان، در کار هستند، چنين وانمود می‌کنند که آنها با حکومت آخوندها سازگاری ندارند. از آنجا که آخوندها با آزادگان در ستيز هستند پس اين برده منش‌ها خود را در کنار ِ آزادگان می‌نمايانند. آنها دگرسو با آرمان ِ آزادگان، ايران را برای بهره برداری‌ی انگلستان و ايرانيان را برای پيروی از انسان ستيزان، يعنی پيروی از واليان ِ اسلام، می‌پرورانند.

آيا تاکنون دينمداران، به ويژه واليان اسلام، پيوسته از سوی حکومت انگل‌ليس‌ها نوازش نشده و شريعتمداران، برای پايداری‌ی اسلام، چرخهای کشور را به خواست و خواهش ِ انگلستان نگردانده‌اند؟ آيا در هيچ زمانی سود مردم و کشور ايران با سود انگلستان همدوش و همسو بوده است؟ آيا هيچ زمانی رسانه‌های بی بی سی گزارشی، که به زيان ِ انگلستان باشد، پخش کرده است؟ آيا انگلستان که به اين روشنفکران مزد می‌دهد برای اين نيست که اين مزدوران، ندانسته، ديدگاه ِ ايرانيان در سوی آرمان‌های انگلستان بگردانند؟ آيا انگلستان که، در سراسر تاريخ، پيوسته نوازشگر و پشتيبان واليان اسلام بوده است، خواهان ِ حکمرانی‌ی چنين نادان پرورانی ستمگر نيست؟ آيا مردم ايران در چنگال ِ ستمگران ِ اهرمن نژاد، يعنی واليان اسلام گرفتار نيستند؟ آيا جهانداران براين کوشنده نيستند که در همه‌ی کشورهای مسلمان نشين حکومت اسلامی برگذار بشود؟

هر کس، که از اندکی خرد برخوردار باشد، می‌تواند دريافت کند که گماشتگان ِ رسانه‌های بی بی سی مزدورانی هستند که در راه آرمان‌های انگلستان گام می‌گذارند. اين کسان، که از شوربختی زادگاه ِ خود را ايران می‌دانند، به کردار ايران ستيزانی هستند بسيار نادان که سرزمين و آزادی‌ی مردم ايران را، به سود ِ آزمندانی انسان ستيز، به نابودی می‌کشانند.


مـردو آنـاهيــد
بيست و هشتم اوت ۲۰۱۲
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , , ,

2 Comments:

At 7:45 AM, August 29, 2012, Anonymous Anonymous said...

"The problem with socialism is that eventually you run out of other people's money [to spend]."

(Margaret Thatcher)

 
At 10:15 AM, September 03, 2012, Anonymous Anonymous said...

Shoma?????????????????????????///

 

Post a Comment

<< Home