Tuesday, February 02, 2010


محکمه ی شریعت کشتارگاه انسان است


مردو آناهید


سخت ترین بی داد، دروغ‌هایی هستند که پیوسته از دهان اسلام فروشان بر مردم اسلامزده فرود می‌ آیند.


حکومت اسلامی، در ایران، بر پایه-های فقه و احکام شریعت اسلام استوار است. شریعت اسلام هم با سخنان دروغ و فریبنده-ی اسلامفروشان به مردم بدبخت و از خودبیگانه فرو می‌ رود. این است که اکنون اسلامفروشان، از سوی کشورهای فرمانروا، پشتیبانی و به جلو رانده می‌ شوند. پُر زور ترین نیرویی، که می‌ تواند از بروز هر آذرخشی در اندیشه-ی مردم پیشگیری کند، اسلامفروشان هستند. (این شیوه، 1400سال، آزمون شده است).
مردمی که بیش از هزار سال در تاریکخانه-ی اسلام به نادانی پرورده شده-اند، آنها به آسانی دروغ‌های اسلامفروشان را باور می‌ کنند و در بندهای ایمان گرفتار می‌ مانند.

بهمـن، سـال نــدای آزادی
بخشی از مردم آرزوها و ایدآل هایی دارند که راه رسیدن به آن آرمان ها را نمی‌ دانند. شاید بیشتر آنها نمی‌ خواهند آن راه را جستجو یا دستکم در پیرامون یافتن آن راه اندیشه کنند. زیرا آنها به آن چه که دارند بیشتر دل بسته-اند و از دگرگون شدن آن ناچیزهایی، که در زندگی-ی آنها هستند، می‌ ترسند. برخی از این گونه کسان، تنها گفته-های دیگران را بازگو می‌ کنند، خودشان ساختار و پی آیند این آرزوها و ایدآل ها را نمی‌ شناسند.
شماری از روشنفکران ایرانی که خیلی هم خود را، در برابر حکومت اسلامی، گستاخ یا سرکش نشان می‌ دهند به همین خمیر مایه-ی زهرآگین آلوده شده-اند. این کسان یا کوتاه اندیش یا دستکم خودفریب هستند.
هیاهوی برخی از آنها به ناآرامی-ی مرغ هایی ماند که یکباره شغالی را در آن نزدیکی گمان ببرند و برای دور ساختن آن شغال فریادرسی را فرا بخوانند.
درست است، من هم از کشتار جوانان دگراندیش، به امر شریعت اسلام، بسیار اندوگین هستم. ولی بیزاری-ی من از شریعت اسلام است، که در احکام آن شریعت: دگراندیشان را گردن می‌ زنند تا فریاد آنها خاموش بشود. محکمه-ی این شریعت و قاضی-ی شرع، تنها ابزاری هستند که با آنها، حقانیت دروغین اسلام را، بر مردم حاکم می‌ سازند.
گفتار من، از کردار این گونه روشنفکران، به خشونت می‌ گراید. زیرا آنها بیزاری خود را تنها از جلادان، یعنی از ابزارهای کشتار، نشان می‌ دهند و از پروردگاران جلادها، که در ایمان آنها پنهان شده-اند، سخن نمی‌ گویند. آنها از آشگار شدن سرشت انسان ستیزی و کاوش در یافتن ریشه-های ستم پرهیز می‌ کنند، افزون بر این، آنها آگاهانه، پسماندگی‌-ها و زشتی-های شریعت را با دروغ می‌ پوشانند.
این گونه دروغوندی، آزاد بودن در داشتن عقیده نیست، بیشتر آزاد بودن در سرکوب کردن راستی و سوختن خرد انسان است.
بی پروایی در گفتار من از، بی شرمی نیست، از دردهای کهنه-ایست که، بیش از هزارسال، گلوی ایرانیان را فشرده و چشم و گوش مردمان را، از دیدن و شنیدن راستی، برگردانده است.
ویژگی‌ های این کسان، که در کردار و رفتارشان پدیدار می‌ شوند، گمراه کننده-ی جنبش آزادیخواهی در ایران است.
آنها زشتی را در ماهیت"حکومت ولایت فقیه، می‌ پوشانند و اشاره به کاستی‌-های یک فقیه می‌ کنند. آنها انسان ستیزی را در احکام شریعت پنهان می‌ دارند و اشاره به کردار حکمرانان می‌ کنند. آنها قانون اساسی-ی حکومت و قضاوت شرع را به داوری می‌ پذیرند. ولی، گه گاهی، از اجرای آن قوانین و قضاوت قاضی ایراد می‌ گیرند. آنها مرگ را سزاوار دگراندیشی می‌ دانند، ولی اتهام دگراندیش بودن متهم را رد می‌ کنند.


مگر شهروندان کرُد، که پی در پی جانشان گرفته می‌ شود، اتهامی به جز دگراندیشی داشته-اند؟
مگر کسانی، که در برابر چشم مردمان گلوله باران شده-اند، گناهکار بوده-اند؟
مگر گناه کسانی، که در زندان‌های اسلامی جان می‌ سپارند، گستاخی در برابر شریعت اسلام نبوده است؟
مگر در ایران، دلاوری می‌ تواند اندیشه-ای را، برون از احکام اسلامی، بازگو کند و آسوده به زندگی بپردازد؟
مگر شریعت اسلام، برای کشتن دگراندیشان، به دادگاه و دادستان نیاز دارد؟ که برخی ندانسته از کژی و کاستی-ی در دادگاه و داوری سخن می‌ رانند.

اگر کسی نمی‌ تواند ریشه-ی این انسان ستیزی را، که در شریعت اسلام گذارده شده است، شناسایی کند؛ او از کشتار انسان‌ها بیزار نیست بلکه او تنها آخوندهایی را می‌ بیند که آنها ابزار الله یا "ید الله" هستند، او نمی‌ تواند به ژرفی بنگرد و بازوی دراز الله را بر گلوی مردمان ببیند، او نمی‌ خواهد زیربنای این جانسانی‌های فرو کش کند، پس چنین کسی تاریک اندیش است نه روشن فکر.
سخن بی پروای من از جانستانی های تازه-ای حکومت اسلامی است، که البته " تازه بودنش" درست نیست، زیرا در همه-ی دوران اسلام، مانند این حکومت، به کشتار دگراندیشان دست درازی شده و هیچ گاه تیغ ذوالفقار این مسلمانان از خون ریزی باز نمانده است.
شاید در دیدگاه خوشباوران، هرکس آزاد است به هر چه که در گوشش فرو کرده-اند ایمان داشته باشد، هر کس آزاد است که در تاریکخانه-ی ایمانش از امام زمان کمک بگیرد، هر کس آزاد است که با ناجوانمردی سود خود از راه خردسوزی برداشت کند، هرکس آزاد است که برای نجات اسلام عزیزش ایران و ایرانی را به بیگانگان واگذار کند. ولی در این پندار هم، او باید به پذیرد که همه کس خودفروخته، نادان پرور، بی بُن، بی مهر و انسان ستیز نیستند که بتوانند آشگارا بر بنیاد ستمکاری در جهان، که شریعت اسلام پست ترین آنهاست، سرپوش بگذارند.
روشنفکران اسلامزده که برخی از آنها اسلامفروش هم هستند، در تاریکخانه-ی ایمان، از آن مرغ های نامبرده هم کوته بین ترند. آنها نه تنها خودشان از نقد پسماندگی ها و انسان ستیزی های اسلام پرهیز دارند بلکه با همه-ی توان خود از آشگار شدن بررسی های دیگران هم پیشگیری می‌ کنند.
آنها نقد عقیده-های پوسیده و خردسوز را توهین به فریب خوردگان مسلمان جلوه می‌ دهند تا خود و بافته-های دروغ خود را در پشت پرده-هایی مانند "حقوق بشر"، که یک بند آن را هم نمی‌ پذیرند، پنهان کنند.
این آدمها با حکومت اسلامی همخواب و همیار هستند.

آنان که ولایت فقیه را، با دروغ، به خورد ایرانیان داده-اند، امروز، از راه نیرنگ و کژی، بندگی-ی خود را به ولایت فقیه پنهان می‌ دارند، برای نجات اسلام خامنه-ای را سرزنش می‌ کنند و از شرعی نبودن این ولایت "مطلقه-ی فقیه" سخن می‌ گویند.

آنها از نادانی پسوند "مطلقه" را به این پدیده زشت نمی‌ چسپانند بلکه آگاهان برآنند که همه-ی زشتی های ولایت فقیه را در پسوند "مطلقه" وانمود کنند تا بتوانند ولایت فقیه-ی دیگر را دوبار بدون این پسوند به مردم فرو کنند.


مگر این اسلامفروشان از الله، که غاضب، مکار و مالک جهنم است، پشتیبانی نمی کنند.
مگر آنها احکام اسلامی را، که پایه-های حکومت بی داد بر آنها نهاده شده-اند، فراموش کرده-اند؟
مگر هیچگاه در اسلام داد وجود داشته است؟ که اسلامفروشان ناگهان از بی داد، در حکومت اسلامی، سخن می‌ رانند.
مگر نباید کافران، بر اساس اوامر الله و فرمایشات محمد، کشتار بشوند؟
مگر مرتدها، کسانی که خفت و ننگ اسلامی نپذیرند، کسانی به مشروعیت رهبر جلادان شک کند و هر کس که آزادانه ورای نادانی و طامات اسلامی اندیشه-ای داشته باشد، کافر شمرده نمی‌ شود و کشتن او شرعی نیست؟

مگر این کسان تا کنون خواب بوده-اند که یکباره، از خروش جان کندن آزادیخوان، دل آزرده شده-اند.
کسانی که به ریشه-ی این کشتارها، که احکام اسلامی هستند، برخورد نمی‌ کند و تنها خامنه-ای را به نقد می‌ کشد یا نیروهای حکومت اسلامی را سزاوار سرزنش می‌ دانند؛ این کسان خودشان با دروغ خو گرفته-اند، خودشان هم به کردار مردمفریب وهمیار جهادپروران هستند. یعنی آنها خواهان این هستند که دگراندیشان، تنها به دست و قضاوت جلادانی دیگر، کشتار بشوند.
اسلامفروشان از ستمی که بر مردم ایران وارد می‌ آیند هیچ آزرده نمی شوند، افزون براین می‌ خواهند تیغ این ستمکاری، با پشتیبانی-ی نادان پرورانی دیگر، در دست خود آنها باشد. هیچ یک از این اسلامفروشان راستین تا کنون، حتا به سخن، از زشت بودن یکی از احکام اسلامی یاد نکرده است. آنها زشتی-ی کردار اسلامی را نکوهش نمی‌ کنند بلکه زشت کاری‌های، 1400 ساله-ی، اسلام را برآیند کژ فهمی-های، محمد از اوامر الله، وانمود می‌ کنند.
نمونه: با این همه سنگسار، که به حکم شریعت انجام شده است، آنها به دروغ می‌ گویند سنگسار در اسلام نیست. هیچگاه نگفته-اند سنگسار کردن کرداری زشت و انسان ستیز است. آنها نمی‌ گویند جهاد حکمی است برای کشتار و غارت دیگران بلکه می‌ گویند: اکنون، در این زمان، جهاد جایز نیست. یعنی این کسان ماهیت زشتی را، که در این احکام است، نکوهش نمی کنند بلکه آنها می‌ خواهند سوی بیزاری-ی مردم را از اسلام برگردانند.

مردمان ایران در آزادی می‌ توانند، بر پایه-ی خرد همگان، کشور خود را سامان دهند. گوسپندان و گوسپند پروران به ولایت از سوی گرگی خونخوار نیاز دارند نه ایرانیان. نمایندگان ایران کسانی نیستند که آنها گوسپندوار برخاک پای امامان آدم کش بوسه می‌ زنند.

نشان فرهنگ ایران حافظ است که می‌ گوید:
بده ساقی آن آب اندیشه سوز
که گر شیر نوشد شود بیشه سوز
بده تا روم بر فلک شیر گیر
به هم بر زنم دام این گرگ پیـر

سخت ترین بی داد، دروغ‌هایی هستند که پیوسته از دهان اسلام فروشان بر مردم اسلامزده فرود می‌ آیند.

حکومت اسلامی، در ایران، بر پایه-های فقه و احکام شریعت اسلام استوار است. شریعت اسلام هم با سخنان دروغ و فریبنده-ی اسلامفروشان به مردم بدبخت و از خودبیگانه فرو می‌ رود. این است که اکنون اسلامفروشان، از سوی کشورهای فرمانروا، پشتیبانی و به جلو رانده می‌ شوند. پُر زور ترین نیرویی، که می‌ تواند از بروز هر آذرخشی در اندیشه-ی مردم پیشگیری کند، اسلامفروشان هستند. (این شیوه، 1400سال، آزمون شده است).


مردمی که بیش از هزار سال در تاریکخانه-ی اسلام به نادانی پرورده شده-اند، آنها به آسانی دروغ‌های اسلامفروشان را باور می‌ کنند و در بندهای ایمان گرفتار می‌ مانند.

کشورهای بیگانه که سدها سال از نادانی-ی جهادگران سود برده و بر پیشوایان مسلمانان فرمانروایی داشته-اند، برآنند: ماری را که در خود پرورده-اند و اکنون اَژدها شده است، با کمک اسلام سازان مهار کنند تا به خود این کشورها گزندی نرسد.
تاریخ اسلام گستران بر دریای خون نوشته شده است. هنوز از سرنیزه های غزنویان و سلجوقیان خون می‌ چکد، هنوز از بارگاه صفویان بوی خون بلند است، هنوز خون دست‌های قاچاریان نخشکیده است که اسلامفروشان بتوانند، با خون آزایخواهان، پنجه های خونین مجاهدین اسلام را بشویند.
کشورهای اسلام دوست، مانند همیشه، نیاز به کارکشته-هایی دارند که از اسلام شهید پرور، برای کشورهای اروپا اسلام زاهدپرور بسازند. همه-ی کوشش کشورهایی، که اکنون اندکی از زهر اسلام مزه می‌ کنند، در این است که جهادگران خشم خود را بر مردم کشورهای نامسلمان وارد نکنند.
برای انگلستان زمانی غضب الله و حکم جهاد در خور ستایش است و آنها را با جنگ افزار پشتیبانی می‌ کند که بر ضد دگراندیشان آزادیخواه باشند یا بر ضد مردمانی باشند که سود آنها با سود انگلستان همسو نیست.

( اگر کسی به تاریخ سیاسی-ی کشورهای هند، پاکستان، بنگلادژ، اندونزی، عراق، سوریه، عربستان، مصر، اردون، اسرائیل، تونس، مراکش، الجزیره، ترکیه، ایران، یا به کشورهای ساخت انگلیس مانند کویت، بحرین، دوبی و امارات عربی نگاه کند به آسانی دریافت می‌ کند که حکومت انگلستان، پس از ترکان عثمانی، بهترین یار و گسترش دهنده-ی اسلام در جهان بوده است)

بهترین کسانی که می‌ توانند اسلام "صلح جویی" را، که اهرمن چهرگان از آن سخن می‌ گویند، به جهانیان نشان دهند کسانی هستند که در دامن شریعت اسلام پرورش یافته و به اسلامزدگی آزموده شده-اند. این ویژگی‌ ها در کسانی است که آنها، برای سود خود و فریب مردم، در برابر حکومت اسلامی ایران گستاخی نشان می‌ دهند. این کسان از دشمنان ایرانیان پاداش و جایزه-ی "قهرمانی" دریافت می‌ کنند.
فرمانروایان جهان از این بردگان قهرمانان ملّی می‌ سازند تا در زمانی، که زمینه-ی دگرگونی در ایران آماده باشد، آنها را به دست و به خواسته-ی مردم فریب خورده بر مردم ایران حکمران کنند. روشن است که در آن زمان هم، این قهرمانان دشمنان خود را می‌ کشند. سخت ترین دشمن، این خودباختگان، راستکاران و آزایخواهان هستند.
از شوربختی، در ذهن این کسان تنها و تنها یک معیار وجود دارد و آن هم اسلام است، گستاخی ی آنها با حکومت اسلامی از آن روی است که این حکومت، سیمای زشت اسلام را بر جهانیان آشگار می‌ کند. آنها می‌ پندارند: با شناختی که مردم از چهره-ی خشمناک الله برداشت خواهند کرد، شاید روزی، شراره-ای در اندیشه-ی آن مردم بدرخشد و از برآیند آن اندیشه، آن مردم در برابر زور حاکمیت الله به سرکشی برخیزند. این است که آنان مانند تابلوهای سیرک، به نام اپوزیتسون، به دور جهان می‌ چرخند تا برای اسلام بزک شده-ی خود خریدار پیدا کنند.
در وجود این کسان هیچ نشانی از مهر به ایران یا حتا به انسان وجود ندارد زیرا همه-ی وجود این کسان از ایمان پُر شده است و درون آنها به بشکه-ای مانند که در آن به جز الله و اسلام چیزی یافت نمی‌ شود. اسلامفروشان، که برای جانباختگان راه آزادی، اشک تمساح می‌ ریزند، خواهان سرنگونی خامنه-ای هستند تا اسلام عزیز زنده بماند.
جان دگراندیشان در محکمه-ی شریعت اسلام گرفته می‌ شود، احکام این محکمه جانستانی هستند، هر حاکمی در این محکمه جانستانی می‌ کند، این تنها به خامنه-ای یا آخوندهای عراقی، قضات شرع، بستگی ندارد.
ولایت فقیه، محکمه-ی شریعت، ابزارهای الله برای برانداختن دگراندیشان است.
احکام شریعت در قرآن و در رساله های خمینی‌ ها و منتظری ها نوشته شده-اند. به گفته-ی شریعتمداران: "مشروعیت رهبری مشروعیت الهی است".
(کسانی که، محکمه-ی آدمکشان را "دادگاه" حتا " بی دادگاه" می‌ نامند، آنها ندانسته گوهرهای فرهنگ ایران را به ستم آلوده می‌ سازند)
آیا 1400 سال آزمون های بی بر، در راه خشم زدایی از شریعت اسلام، برای روشنفکران ارزش آن را ندارد که، به برآیند این خوشباوری ها و ساده انگاری های پیشین، اندیشه کنند و از آدم ستیزی و آدم پرستی دست بردارند.
حکومت اسلامی تنها حکومتی است که مشروعیت دارد. زیرا این حکومت است، که به امر شریعت اسلام، دگراندیشان را کشتار می‌ کند. ولی شریعت اسلام هیچ حقانیت‌ی ندارند که بر مردم ایران حاکم باشند.

کشورهای پول پرست و سرمایدار دوستداران و پروردگاران آیت الله-ها و ولایت فقیه هستند. آنها برای برجای ماندن این انسان ستیزان سرمایه گذاری کرده و می‌ کنند. زیرا آخوندها سازمانی را می‌ گردانند که کار آن جدا ساختن پیوند خرد با اندیشه-ی مردمانست.

والیان اسلام در همه-ی شهرها و دهات ایران مسجد و آخوندهای نادان پرور دارند. در مسجدها ایمان به اسلام را جایگزین خرد پیروان می کنند. یعنی مردم را، با بینش زهرآلود و مهار شده، به انسان ستیزی می‌ گمارند. از این روی آخوندهای حاکم در هر زمانی که بخواهند، به آسانی، می‌ توانند پیروان در بند کشیده-ی خود را، به هر سویی، که نیاز پروردگارشان باشد، برانند.
در سامانی که مردم قانون گذار باشند سود مردم آن کشور بر خواسته-های بیگانگان برتری خواهد داشت. سود هر مردمی با سود بازار داران جهان همسو نیست. از این روی فرمانروایان پول پرست، نیازهای دلخواه خود را، به دست حکمرانان بی ریشه، در مردم ایجاد می‌ کنند تا مردم، ناخواسته، کالایی را بخرند که برای سرمایداران سودآور باشد.
آخوند خودش هم عبد الله است. او، بدون پیوند با پیروان کوتاه خرد، ویروسی است نازا. شمار پیروان نیروبخش توان و کان زرجوش او هستند. او مردم و کشور را برای بهبود و گسترش اسلام می‌ خواهد نه اسلام را برای آسایش مردم و سود کشور.


سود انگلستان همیشه با سود الله همسو بوده است. این است که انگلستان انباز و پشتیبان الله است. از هر کشوری هم که انگلستان، به سخن، بیرون رانده شده، باز او، با ماسک اسلام و آیت الله به آن کشور وارد شده است.
اسلامفروشان آگاهانه یا از نادانی خدمتگزاران ارزان و خودکار انگلستان هستند. دشمنی آنها با ایران و ایرانی در سخنان آنها آشگار است. آنها ایران را برای پیشبرد اسلام می‌ خواهند، هیچ گاه آنها از ایران و ایرانی بدون اسلام سخن نگفته-اند و پس از این هم نخواهند گفت. برای آنها آنگاه سرزمینی یا مردمی دوست‌داشتنی است که الله بر آنها حاکم باشد. آنها با مردمی دشمنی می‌ ورزند که آنها بندهای ایمان خود را پاره کنند و بخواهند بر خود فرمانروا باشند. دوستی و دشمنی-ی کشور انگلستان هم درست به همین ویژگی ها پیوند دارند.

مـردو آناهید
فـوريـه 2010
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان [+]


Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home