Sunday, November 10, 2013

آرمان جهانداران دگرسو با آزادگی است

مـردو آنـاهيــد



تفاوت ِ بردگان ِ پيشين با بردگانِ بی اربابِ امروز در اين است که بردگانِ پيشين گهگاهی در آرزوی رهايی از بندِ اربابان بوده‌اند، بردگانِ امروز، پيوسته در جستجوی اربابی تازه هستند تا در بندگی‌ی او بيشتر جان فشانی کنند که بتوانند بيشتر از بازارهای اَربابان بخرند.

*****


بينش يا جهان بينی از انديشه‌ی خردمندان و هنرِ ابزارسازی از آرمان ِ جهانداران سرچشمه می‌گيرند. بينش و دانشِ ابزارسازی دو پديده‌ی گوناگون هستند که می‌توانند در گرهگاهی با يکديگر برخورد داشته باشند ولی جدا از يکديگر پيشرفت می‌کنند. زيرا جهان بينی تنها در پندارِ انديشمندان و ابزار در دست ِ همگان دگرگون می‌شود.

به زبانی روشن: دانش از آزمون ِ پندارهای آزموده شده بر می‌آيد و بينش در پيوند با برآمده‌های دانش گسترش می‌يابد. آنگاه، که بينش ِ آزادگی از دانش ِ سازندگی جدا گردد، آزادگی به خشکيدن و سازندگی به شکوفايی می‌گرايد. بينشی، که از انديشه‌ی خردمندان تراوش بکند، فرهنگ ِ مردمان را ساختار می‌شود. چنين بينشی می‌تواند زمينه يا برانگيزنده‌ی پژوهندگان و يابندگان ِ دانش باشد. در انجمن ِ راستکاران و خودانديشان فرهنگ نيروی پيشرونده و باردار کننده‌ی خرد ِ زاينده است.

فرهنگ برآيند ِ پندارهای گوناگون در گذرگاه ِ هستی، برای گستردن ِ ديدگاه ِ همگان است. دگرسو با فرهنگ، پرورش و آموزش‌های نوين هستند که برای تنگ کردن و يکسو ساختن ِ ديدگاه ِ همگان، در راه ِ آرمان ِ جهانداران، برنامه ريزی شده‌اند. از شوربختی هزاره‌هاست که فرهنگ ِ مردمان به زهر ِ عقيده‌های گوناگون آلوده شده و از رويش و گسترش بازمانده است. عقيده‌های مذهبی، که زاييده‌ی پندار ِ آزمندان و مردم ستيزان هستند، جايگزين فرهنگ مردمان شده‌اند.


عقيده‌ها، گمانهای دروغوندانی هستند که، با ايجاد ِ ترس، در بينش مردمان فرو رفته و راه نگرش آنها را بسته‌اند. عقيده بازدارنده‌‌ی پيشرفت و سوزنده‌ی خرد ِ همگان است. آن کس که در تاريکخانه‌ی ايمان گرفتار است، او نه می‌تواند به راستی ببيند و نه می‌تواند به راستی بينديشد و نه می‌تواند به کژپنداری يا به بندهای بردگی‌ی خود پی ببرد.


جهانداران با زور ِ رسانه‌های گسترده‌ای، که به زير ِ فرمان دارند، عقيده‌های بيهوده را، در هستی‌ی مردمان می‌کارند، به بهانه‌ی پشتيبانی از حقوق ِ بشر، آبياری و از بروز ِ هر گونه راستی و آگاهی در ديدگاه ِ همگان پيشگری می‌کنند. آنچه که در زير ِ پوشش ِ دانش و بينايی در شبکه‌ی اينترنت گسترده شده است، بيشتر دانستنی‌ها و دانشی هستند که برای زيستن در سامان ِ جهانداران کاربُرد و خريدار دارند. هنر ِ ابزارسازی هم نه از انديشه وآنکه بازده‌ی آزمون‌هایِ اندک شمار کسانی است که آنها پرورده شده‌ی آرمان ِ جهاندارانند. ابزارهای توانا، برآيند ِ سامان ِ جهانداری هستند، نه برآمده از انديشه‌ی خردمندان. اين زورمندان، برای جهانداری، نياز به سرکوب کردن ِ خرد ِ جويندگان دارند. از اين روی آنها درونمايه‌ی ارزش‌های فرهنگی را هم به زهر ِ دروغ آلوده و واژگون شده به جويندگان ِ راستی نشان می‌دهند.

برای نمونه: در پيوند با پديده‌ی "حقوق ِ بشر،" که آن را با درونمايه‌ی دروغ به مردمان خورانيده‌اند، راه ِ دينفروشان و دينمداران را هموار ساخته‌اند تا آنها بتوانند از آدمهای آزاد، از آيندگان که هنوز زاييده نشده‌اند، بردگانی خردسوخته يا گوسپندانی تيزدندان، مانند جهادگران، بسازند.

دينمداران در هر کجای جهان آزاد هستند که آدميزاده را از کودکی در نادانی بپرورانند. برده پروردن و پيروی کردن از احکام ِ برده داری، آزادی‌های واژگونی هستند که، از منشور ِ جهانی حقوق بشر، در پندار ِ آدمهای نينديش فرو رفته‌اند.



به زبان زنجيربافان ِ جهانی: هر کس آزاد است که خرد، وجدان و آزادی‌ی خود را به نابخردان، به انسان ستيزان و به برده سازان بسپارد. هر زنی آزاد است که پستی، خواری و ستمکاری را بر خود بپذيرد. افزون بر اين هر نوجوان بانويی آزاد است که از 12 سالگی گرمی و زيبايی‌های پيکر ِ خود را به آبريزگاهی گرمابخش، برایِ مردان ِ مسلمان، دگرگون سازد.

در حقوق بشر يا پندارهای واژگون: برداشتن ِ ننگ ِ حجاب و آشگار ساختن ِ زيبايی و شکوه ِ زنانگی، از انديشه‌هايی هستند، که با حقوق ِ بشر ناسازگارند. بشر حق دارد که از ويژگی‌های سرشت ِ خودش شرمسار باشد ولی حق ندارد که زيبايی‌های پيکر ِ خود را به شادمانی نشان بدهد. بشر تا آنجا آزادی دارد که ويژگی‌های بشربودن را در خود بکُشد و گاوسان ارابه‌ی بشرسواران را به هر سويی، که تازيانه‌ی جهانداران بچرخد، بکشد.

برای نشان دادن ِ باده‌ی زهرآگينی، که در جامهای خوشنوش، به کامِ انبوهِ مردمان ريخته می‌شود، به کوتاهی اشاره شد. هر کس که از اندک خردی برخوردار باشد می‌تواند دريابد که؛
«آزادی‌ی آدمها، در منشور ِ حقوق بشر، به آزادی ستيزان سپرده شده است!؟». بافتن و پذيرفتن ِ بندهای بردگی تنها حقوقی است از اين منشور که جهانيان از آن برخوردار شده‌اند. (بند 18 از منشور جهانی حقوق بشر)

بيشتر ِ جانوران، بسان ِ خرگوش، آهو، شير، گرگ و .. از سرشت خود آزاد زاييده شده‌اند. آنها آزادانه سود و زيان ِ خودشان را شناسايی می‌کنند. انسان امروز به کردار پست‌تر، نادان‌تر و ستم پذيرتر از جانوران آزاد می‌زيد. الاهان به خواست ِ دروغوندان و آزمندان ِ جهان، برای آدميان، کژی و راستی، خوبی و بدی، زشتی و زيبايی را پيشنويس می‌کنند. افزون بر اين در شريعت ِ اسلام، بندهای سنگينی برای زيستن، پوشيدن، جفت گزيدن، خوردن و نوشيدن هم برای مسلمانان بافته‌ شده است.

به هر روی سخن در اين جستار بيشتر در پيرامون ِ ديدگاه و پندارهای واژگون شده‌ی بيشترين شمار از مردمان است. آنچه که در جهان ِ امروز پيشرفت کرده است دانش و هنری است که در راه ِ سازندگی و بهبود ِ ابزارهای کارساز و توانا به کار می‌روند. تندتر از اين پيشرفت، گسترش ِ نيازهای جهانيان، به کاربرد ِ اين ابزارهای ساخته شده هستند. ابزارهای تازه نه تنها سنگينی و سختی‌ی کارها را برای انسان سبک و آسان کرده‌اند‌ وآنکه رايانه‌های پيشانديش، رنج ِ انديشيدن و سنجيدن را، از توانايی‌ی آدمها گرفته‌اند.

درست است که بينش يا جهان بينی‌ی فرهنگی هم در جهان به ويژه در اروپا پيشرفت داشته است. از برآيند ِ اين نوانديشی است که فرمانروايی در کشورهای پيشرفته از فرمان ِ پيشوايان ِ مسيحی بيرون رفته و دستکم روند ِ کشورداری از مرزبندی‌های کليسا گذشته است. با اين وجود جهانداران پيشرفت ِ هر بينش ِ فرهنگی را هم به سود ِ خود دگرگون ساخته و در نگرش ِ مردمان واژگون نگاشته‌اند.

در اين جا نياز است که اندکی بی پرده به ژرفای سامان ِ مردمداری، در جهان ِ امروز، اشاره کنم. مردمان امروز، در سامان ِ اَربابان ِ برده پرور، زيست دارند. زمين و هرچه در اوست، افزون بر جانداران، بخشندگان ِ جان هم ، از آن ِ اربابان هستند. فرزندان اَربابان پيش از زادن دارامند و از آغاز ِ زندگی با انجمن ِ جهانداران در پيوند و هم آرمان می‌باشند. مردمان يا همگان بردگانی هستند بی ارباب که پيشاپيش برای توليد، برای بازار و برای پيشبردِ برنامه‌های اربابان زاييده می‌شوند و می‌زيند.

بيشترين مردمان، يا همگان، در پرورشگاه يا در بيمارستان‌های اربانان زاييده می‌شوند، در آموزشگاه‌های اربابان می‌آموزند، در سازمانهای اربابان کار می‌کنند، از بانکهای اربابان مزد می‌گيرند و از بازارهای اربابان خريد می‌کنند. اربابان راه ِ پيشرفت، شيوه‌های زيستن، ارزش‌های مردمی و درونمايه‌ی هر پديده‌ای را برای بردگان می‌نگارند. کمتر کسانی در سراسر ِ جهان وجود دارند که در چرخه‌ی اربابان گرفتار نباشند.

جانوران ِ آزاد و آزاد مردمی که دوردست از اين چرخه زيست دارند تماشاخانه‌ی گردشگرانی هستند که آنها در اين ديدار سر ريز ِ جيب خود را به بانکهای اربابان برمی‌گردانند. مردمانی، که هزاران سال به آزادگی در جنگل‌های دوردست زيست داشته‌اند، امروزه گرسنگانی هستند که چشم به دست ِ اربابان جهانی دوخته‌اند تا برای آنها خوراک و تخم ِ نيازمندی به همراه ِ رشته‌های بردگی بياورند. زيرا در گذشته خوراک ِ مردم ِ جنگل از جنگل، که به آنها جان بخشيده است، برداشت می‌شده، ولی امروز جنگل و جنگل نشينان بخشی از سرمايه‌ی دارامندان ِ جهانی شده است. نان و آب ِ آدمها در دست ِ اربابان ِ جهان هستند. کسی که برای اربابی کار نکند او در کره‌ی زمين جايی برای زيستن ندارد.



تفاوت ِ بردگان ِ پيشين با بردگان ِ بی ارباب ِ امروز در اين است که بردگان ِ پيشين گهگاهی در آرزوی رهايی از بند ِ اربابان بوده‌اند، بردگان ِ امروز، پيوسته در جستجوی اربابی تازه هستند تا در بندگی‌ی او بيشتر جان فشانی کنند که بتوانند بيشتر از بازارهای اَربابان بخرند.


بررسی و پژوهش در سامان ِ مردمان ِ امروز، نياز به کاوش و کوشش ِ بسيار دارد، نه تنها در اين اندک نمی‌گنجد وآنکه کمتر کسانی خواهان ِ شناختن ِ ريزه‌های اين سامان هستند. زيرا زمان تندتر از آن می‌گذرد که من بنويسم و کسانی بخوانند و بتوانند در اين پيرامون بينديشند. از اين روی تنها به يک پسماندگی اشاره می‌کنم که به کوشش ِ جهانداران در پشت ِ کاربردِ ابزارهای پيشرفته پنهان مانده است. سخن از بينش، يا بهتر بگويم از عقيده‌ی، بيشترين مردمان جهان است که دستکم 2000 سال پس مانده و کمترين پيشرفت را داشته است. جهانداران بر اين کوشنده هستند، اين ننگ را با پيشرفت شيوه‌ی ِ جهانداری، که برای ساختن و کاربرد ِ ابزارهای توانا به کار می‌رود، بپوشانند.

سخن از اين است که بيشترين مردمان جهان، شايد شش ميليارد، با اين ابزارهای توانا در برخورد هستند. زندگانی‌ی جهانيان با کاربردِ ابزارهای شگفت انگيز آميخته شده است و برخی هم در آرزو و برخی ديگر در تلاش ِ بدست آوردنِ اين ابزارهای جادويی هستند. سازندگان ِ اين ابزارها، که با زورمندان ِ جهان همانی دارند، با شناخت و توانايی، در هرکجای زمين، مردمان را به کاربردِ اين ابزارها نيازمند ساخته و پيوسته نيازمندتر می‌کنند.

همگان برای زيستن نياز به خوراک و پوشاک، در پی‌‌آيندِ آن نياز به پول، برای پول نياز به کار و در پيوند با کار نياز به آموزش دارند و در اين راه ناچار به آموختن و پذيرفتنِ فرمان‌های سامانِ مردمداری، يا حقوقِ مردم آزاری، در جهان امروز هستند. به زبانی ساده؛ جهانداران با ايجادِ نياز در جهانيان از همگان بردگانی بدون ارباب ساخته که تنها برای آرمان‌های اربابان می‌زيند، يعنی برای آنها می‌انديشند، می‌آموزند، می‌سازند، گسترش می‌دهند، می‌خرند و هم خرند. از اين روی اربابان ِ جهان می‌کوشند که جهانيان را به دروغ بفريبند و نگرش آنها را از ديدن ِ راستی برگردانند. آنها پيشرفت و کاربردِ ابزارهای توانا را به جای پيشرفت ِ بينش و دانش ِ مردمان به نمايش می‌گذارند و پسماندگی و انسان ستيزی، که در عقيده‌ی کاربندان ِ اين ابزارها نهفته هستند، واژگون نشان می‌دهند.

به راستی که "انگل ليسِ" نفت آشام، بر سرزمين‌های نفت‌خيز چنگ انداخته، برای شتربانانِ بيابنگرد کشور ساخته است. اين چادرنشينان، با بخشی از پول نفت، که "انگل ليس‌"ها به آنها می‌بخشد، ابزارهای پيشرفته و توانايی، که بردگان کافر ساخته‌اند، می‌خرند و کاربُردِ آنها را هم می‌آموزند. ابزارها و ساختماهای بلند نشانه‌هایِ، پيشرفت ِ دانش ِ کافرها، آميخته با سوداگری‌های نفتی هستتند. کاربردِ رايانه‌های توانا يا پيوندهای شبکه‌ی اينترنت نشان روشن انديشی با بيداری‌ی خفتگان هزارساله نيست. زيرا ديدگاهِ اين مردمان، که آنها بر فرآوردهای کافرها می‌بالند، هنوز در ژرفای پستی و پليدی تاريک مانده است.

انسان ستيزی، پستی و پليدی در ديدگاهِ اين مسلمانان به کردار آشگار هستند. اين مردمان هنوز به همراهِ آيات جانستانی، که از هر سوی ميدان پخش می‌شوند، با شمشير گردن ِ کسانی را می‌زنند که فراتر از مرزهای خردسوزِ اسلام نگريسته باشند. جانستانی در ولايت فقيه، به اندازه‌ی سُستی‌ی ايمان ِ شيعيان، پيشرفته‌ تر از شمشيرِ عربها است. آخوندهای ولايت، دگرانديشان را به دارابزارهای بلند (جرثقيل) می‌آويزند تا اُمت ِ تبهکار و خردسوخته بتواند جانکندن انسانِ را از راهِ دور تماشا کنند. رسانه‌های آزمندانِ جهان زشتی‌ها و پسماندگی‌هايی، که از مُرداب ِ شريعت اسلام می‌رويند، پنهان می‌کنند و کاربردِ ابزارهای توانا را به نام پيشرفت ِ کشورهای مسلمان به نمايش می‌گذارند. برای نمونه: ديده می‌شود که رسانه‌ها، با زيرکی، زورآزمايی‌ی ورزشکاران ِ مسلمان را، نشان همساز بودنِ اسلام با سرگرمی‌های مردم پسند نشان می‌دهند. ولی آدمکشی‌های جهادگران را به نامِ القاعده، که مانند ِ امام زمان ناپديد است، بند می‌کنند.

از اين راه، آدمهايی، به خواست واليانِ اسلام، در جلوی ديدگاهِ همگان، کشتار می‌شوند و کمتر کسی زشتی‌ی آدمکشی را در شريعت اسلام باز می‌يابد. رسانه‌های جهانی مسلمانان را با چهره‌ی کوشنده و پژوهنده نشان می‌دهند و پيوندِ آدمکشانِ جهادگر را با شريعتِ اسلام پنهان می‌دارند. نمونه‌ای ديگر، که آن را در بيشتر رسانه‌ها، با آب و تاب، درخشان کرده‌اند، پيشگيری از رانندگی‌ی زنان در عربستان است. در اين لرزش بيشترين مردان و زنان ِ حقوق ِ بشری، که آنها با ويژگی‌های حقوق و با ويژگی‌های بشر بيگانه هستند، از درخواست ِ زنان ِ تازه به دوران رسيده‌ی عربستان پشتيبانی کرده‌اند.

اين حقوق نشناسان، که کشتار دگرانديشان و برده سازی را بخشی از حقوقِ دينمداران می‌دانند، برای زنان درخواستِ آزادی و آزادگی نکرده‌اند، نخواسته‌اند که زنان، در عربستان، زيرانداز ِ مردان نباشند، نخواسته‌اند که زنان بخشی از دارايی مردان شمرده نشوند، آنها نگفته‌اند که مردان هم در عربستان حقِ بشر بودن ندارند، آنها نديده‌اند که کشتنِ زنان به دست سرورانشان بخشی از حقوق اسلامی است، اين کوتاهنگران تنها خواهان آن شده‌اند، که زنان ِ پوشيده در کفن‌های سياه، پروانه‌ی رانندگی داشته باشند. زيرا کارخانه‌های سازنده، گرانترين خودروها را برای شيخ‌ها، شيخک‌ها و شيخ‌زاده‌های نفت‌فروش می‌سازند. پس خاتونک‌های پشت ِ پرده، که پروانه‌ی اسب سواری و دوچرخه سوار ندارند، دستکم بايد بتوانند در خودروهای سيه شيشه برانند که نگاه ِ هيچ نرنده يا پرنده‌ای هم بر آنها نگذرد. روشن است که سازندگان پيشاپيش، خودروهای زنانه را، آماده کرده‌اند.

شيره‌ی سخن اين است که؛ بينشِ و نگرشِ انسان در پيرامونِ آفرينشِ هستی، دگرسو با پيشرفتِ هنرِ ابزارسازی، پس رفت کرده است. بست و بندِ اين پسماندگی، عقيده‌های مذهبی به ويژه حاکميت ِ شريعتمداران و فرومايگان بر خرد و وجدانِ آدمها است. اين پسرفت نشان می‌دهد که ابزارِ کار و شيوه‌ی توليد با بينشِ کاربندانِ آنها به درستی پيوندی ندارد. کارل مارکس به نادرستی از اين پيوند سخن رانده است و مارکسيست‌ها هم هنوز از کورانديشی بر اين پيوند پافشاری دارند.

مـردو آنـاهيــد

نوامبر ۲۰۱۳

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , ,

2 Comments:

At 5:21 AM, November 15, 2013, Blogger Unknown said...

hi
what swiss national languages do you speak?
I would like to spek with you Mazdak, unfortunately I am starting to learn farsi, so I need to speak with you in german french english or italian.

 
At 8:01 AM, November 19, 2013, Blogger مزدک said...

Dear Andrea! I am not moslem, I am Iranian & Speak Persian,
What do you like to talk about? and how?
Why "unfortunately" you are starting to learn [PERSIAN], not Farsi?

 

Post a Comment

<< Home