الله، به مردان مسلمان امر میکند نه به کشتزار آنها
مـردو آنـاهيــد
برخی میپندارند چيزی که حقيقت نيست نبايد واقعيت داشته باشد يا چيزی که واقعيت دارد پس بايد حقيقت باشد. در حاليکه میبينيم که بسياری از واقعيت-ها حقيقت نيستند و بسياری از حقيقت-ها به واقعيت نمیپيوندند. بسان عيسی يا "امام مهدی" که وجود آنها از ديدگاه تاريخ حقيقت ندارد، يعنی هرگز چنين موجودی ديده نشده است، ولی آنها در واقعيت، به خواست متوليان خود، زنده-اند. اين جاودان-ها دام-هايی هستند انديشه-سوز که خرد انسان در آنها میخشکد. بيشترانسان-هايی که در اين دام-ها زاده شده-اند حتا به فکر گريز از اين دام-ها نيستند چون آنها با واقعيت روبرو هستند. برخی از کسانی که حقيقت را میشناسند نمیخواهند اين واقعيت-ها را بررسی کنند حتا اگر با چند ميليارد مسيحی و چندين ميليون شيعه در برخورد باشند.
تا هنگامی که به دام افتادگان با دانه-های درون اين دام-ها سرخوشند شناسايی بند-های گرفتار کننده-ی آنها پنهان میماند. بسان اروپايی-ها که، مسيحی هستند، تا اندازه-ای هم از حقوق انسانی برخوردارند. چون مسيحيت بر آنها حکومت نمیکند نيازی هم به شناسايی قيد و بند کليسا ندارند.
برای شکار انديشه-ی مردم بايد دانه-هايی را در دام نهاد که آن مردم خواهان و جويای آنها باشند. برای نمونه: حکومت اسلامی از عدالت، آزادی و برابری سخن میگويد تا بتواند به کمک پيروانش بیدادگری، ستمکاری و ناتوانی را در مردم ايجاد کند. به کار بردن واژه-ی "مهر-ورزی" از سوی سرکرده-ی حکومت اسلامی همان دانه-ای است که مردم جويای آن هستند و در دام نهاده میشود. از سويی هم او برای پرورش دادن مهر-ورزان اسلامی جنايت نازی-ها را ستايش میکند زيرا خشم آوردن بر کافران مهر ورزيدن به "الله" است. يک مجاهد هم بايد نخست به "الله"، اسلام و بهشت مهر بورزد تا بتواند به کشتار دگر-انديشان دست ببرد.
يعنی به آنگونه از دوران پيش از اسلام سخن گفته-اند که مسلمانان میپندارند پيش محمد مردم عربستان وحشی (جاهل) بوده-اند. گمان دارند که محمد نه تنها دين تازه-ای را منتشر کرده است بلکه ناگهانی کلمه-های عربی و ارزش-های قبيله-ای را خلق کرده است. درست است که عرب-ها زندگی قبيله-ای داشتند و اندکی هم خشن بوده-اند ولی آنها از ارزش-های اجتماعی و فرهنگی آن دوران برخوردار بوده-اند.
از بينش خوب آنها میتوان نمونه-هايی را نام برد: اينکه در ماه-هايی دست به شمشير نمیبُردند و اين سُنت آرام-بخش، پيشرفت محمد را، در راه سرکوبی قبيله-های عرب، کُـند میکرد. بیصبری محمد در اين ماه-ها برای جهاد کردن در سوره-ی توبه، آيه-ی 5، نمايان است. يا اينکه مزگد = مسجدالحرام پناهگاه هر گريزنده بوده است و محمد در سوره-ی البقره، آيه-ی 191، دستور کشتار دگر-انديشان را، که در مسجد پناه میجستند، صادر میکند.
حتا کلمه-های «سلام، سلم، سالم، سلمان، سليم، تسليم و مُسلِم» در ميان آن مردم، پيش از محمد، ارزنده و گرامی بوده-اند که محمد از آنها به عنوان دانه-پاشی، در دامی که گسترده بود، استفاده میکند تا مردم مهربان را به دور خود گرد آورد پس از گرفتار آمدن آنها در دام اسلام آنها را در راه جهاد به کار میبندد. ديگر اينکه در سوره-ی الحج، آيه-ی 39، کُـشتن انسان(نامسلمان) را برای مسلمان مجاز میکند، اجازه داريد بکُـشيد، هرکه را که به شما ستم کرده است، "الله" پشتيبان شماست. پيش از اين عرب-ها از کُـشتن هر کس ترس داشتند.
ويروسی که اسلام-فروشان با دروغ پردازی در ذهن مسلمانان فرو کرده-اند اين است که محمد با اسلامش زندگی زنان را بهتر و آسان-تر ساخته است. برای فروش دروغ خود میگويند که پيش از اسلام دختران را زنده به گور میکردند و محمد آن مردم را از اين کار منع کرده است. برداشت اين ادعا تنها از نوشته-ای از خود مدعی يعنی در قرآن است که در سوره-ی النحل، آيه-ی 57 تا 59 در اين باره سخن گفته شده است. گهگاهی محمد برای شکايت-ها يا تنش-های روزمره هم آيه نازل میکرده و به فکر اينکه هزار سال ديگر مردم را سرگردان میکند نبوده است. شايد هم کسی يا کسانی، که از دختر داشتن بیزار بوده-اند، گاهی اين کار را کرده-اند ولی هيچگاه در عربستان هم چنين رسمی نبوده است. نشانه-های اينکه زنان در زمان پيش از اسلام آزادی بيشتری داشته-اند در داستان-های خديجه، زن محمد نمايان است. يکی اينکه خديجه کارفرمای محمد بوده و محمد مرد سومی بوده است که خديجه او را به وصلت خود میگمارد و در دورانی که محمد در وصلت او بوده است چهار دختر میزايد. محمد تا خديجه زنده بود آن گستاخی را نداشت که زن ديگری بگيرد، پس از او زن-های بسياری را صاحب میشود، با وجود اينکه بيشترين آنها جوان-تر از خديجه بوده-اند ولی هيچ يک ازآنها حتا آبستن هم نشده است. ديگر اينکه خدايان آن مردم (عزّه، لات، هاروت، ماروت، زهره، شامس، مز) که در مگه، پرستش میشدند همه زن بوده-اند. در فرهنک آن مردم که با فرهنگ ايران اندکی آميخته بوده است خدايان با زاييدن از زهدان خود پديده-ای را میآفريدند، واژه-ی زاييدن با آفريدن همانی دارد. اين بود که محمد بر اين پافشاری داشته که "الله" نه زاييده شده و نه میزايد. در سوره-ی توحيد با "لم يلد ولم يولد" محمد ارزش، آفرين و ستايش زايندگی را از زنان جدا میکند. اسلام با پديده-های ذهنی و پوچ، که بر نادانی انسان تکيه دارند، تصورات تجربی و مادی مردم را، که بر بنياد جويندگی و دانش-پژوهی ساختار داشته-اند، جایگزين میکند.
متوليان مذهبی به آنگونه خرد انسان را میخشکانند تا انسانِ با ايمان، بدون انديشه سخن آنها را باور کند.
اگر به خواهيم ارزش زن را در اسلام بررسی کنيم بايد به کردار محمد و مسلمانان به ژرفی بنگريم نه به ارزش-هايی که مردم آن سرزمين دوست داشته-اند و در قرآن هم برای گول زدن همان مردم به کار برده شده است.
درست است که محمد برای زنان احکام و وظيفه-های بسياری نازل کرده است وحتا به زنان فرمانبردار و با ايمان پاداش بزرگی وعده داده است ولی من در قرآن آيه-ای را نيافتم که، روی سخن "الله" با زنان باشد، "الله" زنان را امر يا نهی کند. يا اينکه "الله" به مردان مسلمان امر میکند که بايد زنان آنها چگونه کرداری داشته باشند يا وظيفه-های زنان را در احکام میشمارد. شايد گمان کنيم که زنان از شنوندگان يا شکوه کنندگان "الله" نبوده-اند ولی اين پندار درست نيست بلکه "الله" يا محمد سخن گفتن با زن را شايسته-ی بزرگی خود نمیدانسته-اند.
مسلمانان با افتخار گزارش داده-اند: هنگامی که محمد با همراهانش وارد يثرب (مدينه) میشوند، ياران يثربی زنانی را برای هم-خوابی تسليم آنها میکنند. چون کسی يا کسانی از همراهان محمد از راهی بر زنان وارد میشود که برای زنان دردآور بوده است پس فردای آنروز برخی از آن زنان شِکوِه خود را به محمد میبرند. پس از آن اين آيه نازل میشود.
سوره-ی البقره(آيه-ی 223):
"زنان شما کشتزار شما هستند، پس وارد شويد بر آنها هرآنگاه که خواهيد و با هر روشی که خواهيد".
با اينکه در اين مورد زنان بودند که شکايت داشتند ولی "الله" به زنان امر نمیکند: که شما زنها کشتزار مردان هستيد بلکه روی سخن "الله" با مردان است.
البته اگر کسی هم در شيوه-ی پرورش يا شکار اسب نوشتاری را گردآوری کند، روی سخن او با پرورش دهنده يا شکارچی است نه با اسب. بديهی است از ديدگاهی که زنان کشتزار مردان هستند نمیتوان به کشتزار هم امر کرد. مردان هستند که بايد کشتزار را به دلخواه خود برگردانند.
اين ننگ بر هر انسان خردمند میماند که در جامعه-ی آنها بانوان کارکرد يک پيکر چند دالان را دارند و مردان میتواند در آن شکاف-ها کاوش کند.
(از بازگو کردن اين آيه-ها شرمگين هستم و به ويژه از بانوان گرامی پوزش میخواهم)
سوره-ی البقره(آيه-ی 228):
"آن زنانی که طلاق داده شده-اند وظيفه دارند که صبر کنند تا سه بار "ماه خستی[*]" ببينند، اگر در اين زمان آبستن شدند، سزاوار است که شوهران، آنها را به پناه خود بازآورند و بر زنان همان رونده مرسوم را رعايت کنند. و هست مردان را بلندی و فرمانروايی، که "الله" غالب و دانا ست.
[*] "ماه خستی": هر ماه يک تخم از تخمدان زن به سوی زهدان میجهد، در آميزش با مرد، اگر آن تخم باردار نشود با جدار زهدان، که خون لخته است، خارج میشود، اگر تخم بادار شود بچه پرورش میيابد و تا هنگام زادن بچه اين خون پرورنده است و به بيرون روان نمیشود.
در قرآن به آنگونه و فراوان بر وظيفه-های زن و سرور بودن مرد بر او پافشاری شده است که، انسان برداشت میکند، زنان تنها برای پرستش مردان وجود دارند و خود زن بدون مرد سزاوار حقوق اجتماعی نيست. در قرآن از حقوق زنان هميشه در پيوند با پديده-ی ديگری، بسان شوهر يا ارث، سخن رانده میشود نه به آنگونه که حقوق بشر حق بنيادی زنان است. يعنی اگر از وظيفه يا حقی برای بشر يا انسان گفته شده و از زن نام برده نشده است روی سخن با مردان است.
نمونه: "الله" امر میکند که مومنين بايد جهاد کنند و بکُـشند کسانی را که ايمان نياوردهاند، روی سخن تنها با مسلمين است نــه با مسلمات. "الله" آنگاه به همه-ی مردم، الناس، روی دارد که آنها را به اطاعت بی چون و چرا امر میکند و البته هميشه اطاعت از "الله" يعنی اطاعت از اوامر محمد است. نگرش زن-ستيز در اسلام را بايد از لابلای احکام شريعت برخواند.
ببينيم که چگونه مردی را مجازات میکند که او زنش را سه بار طلاق گفته است.
سوره-ی البقره(آيه-ی 229):
"پس از طلاق دادن (بار سوم) ديگر اين مرد را با اين زن اجازه نکاح نيست مگر اينکه اين زن به نکاح مرد ديگری درآيد، پس اگر اين شوهر او را طلاق داد، ديگر برآنها گناهی نيست که آن زن به نکاح مرد(پيشين) درآيد، اگر بتوانند احکام "الله" را رعايت کنند، اين حدود را "الله" بيان میکند، حدود "الله" برای مردمی که او میداند.
میبينيم از اين ديدگاه زن دارای هيچ گونه خواسته و احساسی نيست. مردی دو بار زنش را از خود دور کرده و باز به تصرف درآورده است برای اينکه دودلی او در بار سوم مجازات بشود بايد کسی با زنی که او را بازمیخواند هم-خوابگی کند تا آن مرد آزرده شود(اين است آزادی انسان و عدالت اسلامی).
در قرآن نوشته نشده است که زن به جنت نمیرود ولی به روشنی هم گفته نشده که زن به جنت میرود. روشن است مردانی که از، تصور آشگار شدن زن خود در برابر ديدگاه مردان بر خود میلرزند، با گمان برخوردی، زن خود را میکُـشند، رسول "الله" آنها آيه-های جبری نازل میکند تا کسی پس مرگش به زن-های او نزديک نشود، چگونه بايد بپذيرند که زنان آنها در جنت با مردانی گردن کلفت، حوری-نما، که تنها برای سکس برنامه-ريزی شده-اند، گروه گروه با زنان آنها هم-آغوش میشوند.
بايد گفت که؛
پس از زبان زنده-ياد «پرويز خانلری»، میتوان گفت:
من نيم در خور اين مهمانی
گنـد و مُردار تُـرا ارزانی
اين گونه وعده-ها که در اسلام به مردان داده میشود برای کسانی شگفت-آور است که هرگز مزه-ی آميزش را در مهرورزی با بانوان شادی-آفرين نچشيده-اند. اگر مردان بانوان را در تنگنای خرافات و ارزش-های درون تهی زندانی نکنند همه-ی زنان، آفرين-سرشت و شادی-آفرين هستند.
گر بهشت است، رخ توست نگارا که در آن
میتوان کرد به هر لحظه تماشای دگر
(عماد خراسانی)
اگر به ژرفی به آيه-ی زير بنگريم برداشت میکنيم که پيش از اسلام، دستکم در دور و بر محمد، زن-ها بسان مانکن-های اروپا پيکر خود را آرايش میداده-اند و زينت میبستند تا زيبايی تن خود را بهتر نشان دهند ولی محمد از کار آنها خشمگين میشده است و آيه-ای نازل میکند که امروزه به خود-پرستی برخی از مردان میافزايد.
سوره-ی النور، آيه-ی 31
"و بگو به زنان مسلمان، که چشم خود را فرو نگرند، فرج[*] و زينت-های خود را نشان ندهند مگر آنچه آشگار است. پارچه-ای بر گريبان تا روی پستان-های خود بگذارند. رينت-های خود را بر کسی نه نمايانند به جز بر شوهران خود، پدران خود، پسران خود يا پسران شوهران خود، برادران خود يا پسران برادران خود، پسران خواهران خود يا زنان خود يا کسانی که مالک آنها شده-اند، (غلامان) يا مردان اخته و کودکانی که هنوز با عورات[*] زن-ها آشنايی ندارند. ديگر اينکه پای بر زمين نکوبند تا از زيور پنهان آنها چيزی آشگار شود، پس ای همه-ی مسلمانان بر گرديد بسوی "الله" که رستگار شويد.
[*] برگردان "فرج" يا "عورت"، به شرمگاه ستمکاری بر انسان است، چون هيچ بخشی از پيکر انسان شرم آور نيست. نام اين بخش از تن زن-ها در فارسی بسيار ستوده و زيبا است که امروز زشت پنداشته میشود.
در فرهنگ ايران سخن از همسر شدن، از دوگانگی به يگانگی پيوستن، از مهرورزی خدايان، از آفريندگی انسان است. در فرهنگ ايران مهردخت (عروس) و پورمهر (داماد) برای شادباش بر يکديگر گوهرافشانی میکنند و مهمانان با دست آورد-های زيبايی پيوند آنها را آفرين میگويند. اين است که ايرانيان هنوز مفهوم ازدواج را در قاموس اسلامی درک نکرده-اند. در احکام ازدواج اسلامی اجرت زن، بهای تصرف و نفقه يا صدقه او بر عهده-ی مرد است. در عقد اسلامی هنوز هم آخوند به وکالت از سوی زن اعلام میکند که اين ضعيفه(عروس) آماده شده است با اين مبلغ معلوم برای اين مدت معلوم (يا هميشه) خود را در تصرف اين مرد (شوهر) بگذارد. اين احکام هم-سان با عقد اجاره، رهن يا خريد ساختمانی هستند که در عقد ازدواج آن پديده انسانی است ستمکش که به تصرف مردی در میآيد. آيه-های زير ارزش زن را در اسلام روشن میکند.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 4:
"با ميل مهريه-ی[*] زنان را بپردازيد، اگر زنان بخشی از مهريه[*] را ببخشند، آن بخش را با خوشی نوش جان کنيد.
[*] مهر = Mahr با واژه-ی Mehr در فرهنگ ايران پيوندی ندارد، در قرآن چيزی همسنگ با اجرت يا صدقه آمده است.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 15:
"آنانيکه از زنان شما زنا کنند، پس بخوانيد چهار مرد از خودی-ها، اگر گواهی دادند پس محبوس کنيد اين زنان را تا زمان مرگ يا "الله" برای ايشان راهی[*] مقرر کند".
[*] شايد اين آيه برای يک زن ويژه-ای(عايشه) بوده است چون "الله" هم میخواهد فکر کند که در آينده راهی ديگری را پيدا کند.
در آيه-ی پسين میبينيم که حکم زنا برای خودی-ها يا خويشان آسان-تر شده است.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 16:
"و آن دو کس که از شما زنا میکنند، پس ايشان را آزار دهيد و اگر توبه کردند و خود را اصلاح کنند، پس از آزار دادن آنها بگذريد که "الله" توبه-پذير و رحيم است.
خوشبختانه آيه-ی زير هميشه برای ايرانيان بی معنی بوده است ولی اين آيه نشان میدهد که زن هم بسان چيز-های ديگر به وارث میرسيده است که گاهی وارث او را به گروگان میگرفته و نمیخواسته آن زن را رها کند.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 19:
ای مومنان بر شما حلال نيست که زنان را، برخلاف ميلشان، به ارث ببريد و رها نکنيد تا آنچه را که داده-ايد به دست آوريد، مگر آنکه آشگارا دچار گناه شوند، با زنان به نيکی رفتار کنيد، اگر از آنها چيزی ناپسند است، شايد "الله" در آن چيز بسياری خوبی پيدا کند.
میبينيم که نقش اين احکام نشان دهنده-ی حقوق بشر نيستند بلکه مبلغ، اندازه و صاحب چيزی را تعيين میکنند. در آيه-ی پسين بسان آيه-های پيشين کرداری نکوهش نمیشود بلکه از بهای پرداخت کرداری سخن رانده میشود.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 20:
و اگر بخواهيد زنی را به جای زنی ديگر تبديل کنيد، پس چيزيکه پيشتر به او داده-ايد، با دروغ و ستم باز نستانيد.
زنانی که در غزوه و جهاد به اسارت در میافتادند، برده، کالايی برای خريد و فروش به حساب میآمده-اند. در زبان فارسی واژه-ای برای اين کسان وجود ندارد. کنيا = زن و واژه-ی کنيز=زنی که با خانواده-ای که اکنون درآنجاست خويشاوندی روشنی ندارد ولی ارزنده و گرامی است. فردوسی دختران شاهزاده و سرکردگان کشور را که در جشنی گردهم آمده باشند کنيز مینامد. بنابراين به کار بردن واژه-ی کنيز برای زنانی که مسلمانان مالک آنها میشدند نادرست و ستمکاری به فرهنگ ايران است.
سوره-ی النسآء، آيه-ی 24:
بر شما حرام شدند زنان شوهر دار مگر آنانکه مالک آنها شده-ايد...
بيشترين آيه-هايی که در مورد زنان در قرآن آمده-اند همسان همين آيه-هايی هستند که در بالا آورده شد و گردآوردن همه-ی آنها در اين نوشتار ملال-آور است. ولی اينکه زنان در احکام اسلامی ارزش انسانی ندارند نه تنها برای بانوان گرامی رنج آور است بلکه برای هر خردمند ايرانی ننگ-بار میباشد. چگونه میتواند يک خردمند بپذيرد کسانش، خويشانش، همسرش به خواست آخوندی در خريد و فروش انسان-هايی برای کامجويی همکاری میکنند.
متوليان مذهبی فريب-کارند و تجربه-ی چند هزارساله دارند. انسان-ها شيفته و دلباخته-ی نيکويی-های فرهنگ خود هستند ولی همه ژرف-نگر و دور-انديش نيستند. بيشترين مردمی که موسی يا عيسی را ستايش میکنند از مهربانی آنها میخوانند که گوسپند گم شده-ای را به گله باز میگردانند ولی کمترين دوستداران مهر از سرنوشت گوسپند و بيچارگی گرگ سراغ میگيرند و فريفته-ی عيسی يا موسی میشوند.
در کتاب-های مسلمانان پيوسته از زنا و زناکار و مجازات آنها نوشته شده است و هر کدام از ما بارها با اين نوشتار-ها برخورد کرده-ايم ولی کمتر به تجاوز کاری و ستمکاری معيار-های درون خودمان انديشه کرده-ايم. بيشترين مادران و خواهران ما را با عقد اسلامی در تصرف مردی قرار داده-اند که به درستی او را نديده بوده است. آيا هيچگاه توانسته-ايم ترسی که مادران نوجوان ما، در شب زفاف، در برابر شوهر ناشناخته-ی خود داشته-اند تصور کنيم. نيازی هم نبوده که انسان به اين برخورد-های زناشويی فکر کند چون پيوسته اجرا شده است، عقد اسلامی را قانونی میپنداريم، ولی آيا قانونی که زن را به تصرف مردی میگذارد انسانی هم هست؟. در ذهن ما هنوز هم اينگونه تجاوز-ها قانونی و حقيقت است ولی مهرورزی يک بانوی آزاده با مردی که او با تمام وجودش دوست دارد زناکاری، زشت، پليد و در خور مجازات است. گويی که خود ما نيز با قانون "الله" زاده شده-ايم نه با سرشت انسانيت.
جای بسی شوربختی است،
مـردو آنـاهيــد
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: destruction Of Iran, Iran Islamic republic, الله به مردان مسلمان امر میکند نه به کشتزار آنها، مـردو آنـاهيــد، Mardu Anahid
3 Comments:
شما با ساده ترین اصول اسلام آشنا نیستید مثلا شما نمیدانید که زنده به گور کردن دختران قتل نفس در قرآن شناخته شده و قتل نفس مجازاتش مشخص است
ودر سایر مطالب هم همینطور .... پیشنهاد میکنم با دید آزادتر و بدون خشم سوالهایتان را از دیگرانی که واقعا بلد هستند و برای افراد نکته سنج و فعالی مثل شما پاسخهای روشن و واضح را با پژوهش در وسعت زیاد اسلام یافتند بپرسید البته تعدادشان کمتر است اما بگردید تا پاسخ بگیرید نه اینکه اگر گفتند بلد نیستند بگویید پس جوابی نیست لطفا صبر کنید و فعال باشید برای یافتن پاسخهایتان
با نظر دوستم کاملا موافق هستم زیرا اسلام دین تفکر و تعقل است و این مورد در آیات قرآن کاملا مشهود است البته اگر بدون غرض شخصی قرآن را مطالعه کنید.ولی مسیحیت برعکس...
ای کاش قلم گیرایتان کمی واقعیت داشت. زیرا کهبا کوتاه تاملی می توانید دریابید که انسان های امروز به متا فیزیک (خداوند) روی آورده اند. در حالی که چهارده قرن پیش حضرت محمد آنرا به جهانیان شناساند.
تفکر در دین اسلام یک اصل است.
اما شما آن را مغرضانه تفسیر کردید. و به اصطلاح مغلطه نمودید
قضاوت با خوانندگان
Post a Comment
<< Home