Wednesday, January 08, 2014

جانوران آزاد نيازی به منشور حقوق جانور ندارند

جانوران آزاد نيازی به منشور حقوق جانور ندارند

مـردو آنـاهيــد


در دين‌های ابراهيمی، انسان مخلوق ِ خالقی قهار است. اين مخلوق ِ "باخرد" عقيده دارد که انسان بنده و نادان زاييده شده است و بدون اوامر خالق به گمراهی کشيده می‌شود. مخلوق هيچ حقی بر خالق ِ خود ندارد. مسلمانان همه عَبدِ الله هستند و خود را با عبدالله نامگزاری می‌کنند.

*****

گاهی بازيگرانی شوخکار در تماشاخانه رفتاری را بازی می‌کنند، که مانندی از رفتار ِ خود ِ ما است، و ما بيشتر از ديگران بر آن بازی می‌خنديم، شايد ما می‌خواهيم ديگران ندانند که آن بازی آيينه‌ای از رفتار ماست. بدتر از اين هنگامی است که ما به اندک کاستی در رفتارِ ديگران خُرده می‌گيريم؛ ولی کاستی‌ها يا ناهنجاری‌های درشت را در رفتار و کردار خود نمی‌بينيم. برای نشان دادن اين پوزخندهای شوم به چند بند از منشور ِ جهانی‌ی حقوق جانور، که با منشور جهانی حقوق بشر همسان است، اشاره می‌کنم. اين منشور برآيند ِ سدها سال رنج و کوشش بزرگترين خرپروران ِ حقشناس است. آنها اين سبزنامه را برای پايان بخشيدن به دوران ِ سرگردانی‌ی جانوران ِ نااهل (آزاد) و پشتيبانی از حقوق ِ جانوران ِ اهلی (رام شده) آفريده‌اند. اين منشور از سوی همه‌ی چارپايان توانمند، چارپايان پشم آور و گوشت‌-پيکر، از سوی همه‌ی مرغان جشن آرا و ماهيان ِ درياهای بی‌کران ستايش و پذيرفته شده است. فرازنامه‌ی اين منشور، حقوقی را، به جانوران می‌بخشد که آنها بتوانند ويژگی‌های برخاسته از سرشت و يا دريافته از آموزش را در راه ِ پيشرفت و به سود ِ جهانيان به ارزندگی به کار ببندند.

اکنون تنها به چند بند از منشورِ حقوق چارپايان اشاره می‌کنم: جانوران ِ توانمند همه بی دست زاييده می‌شوند، همه در پهنه‌ی دشت‌ها از چهار پا و از دو چشم و دو گوش برخوردارند. همه‌ی چارپايانِ توانمند به نيروی دوندگی و کَشندگی ورزنده هستند و بايد با بُردباری و به آرامی با يکديگر همگام باشند. اين جانوران با هر نژاد، رنگ، موی پوست، سُم و دندان، گوشت و شير، شاخ و پنجه‌ای که دارند، در سامان ِ جانوری دارای حقوقی برابر هستند و همه‌ی آنها حق دارند، به زورمندی، ارجمند شمرده بشوند. همه‌ی چارپايان حق دارند که از کارآموزی در رشته‌هايی، که همساز با خريت ِ جانور باشد، برخوردار بشوند. اين جانوران چه اسب، چه استر، چه گاو و چه شتر، همه حق دارند که به خريت ِ جانور ايمان بياورند و عاقلانه، به اندازه‌ی برابر، افسارِ خريت را به گردن نهند.

همه‌ی چارپايان حق دارند که نيروی خود را با زنجيرهای گران يا بندهای سترگ به چرخهای کارگر پيوند دهند. همه‌ی چارپايان حق دارند، با شيوه‌های پزشکی، بدون ِ جفت گيری آبستن بشوند. آنها حق دارند که از آموزش و کار ِ رايگان برخوردار باشند. همه‌ی چارپايان حق دارند، در پناه ِ خريت ِ جانوری، مانند ِ خر بلند آواز باشند. چارپايان ِ توانمند، با هر خوی و سرشتی که زاده شده‌اند ، حق ِ زورآوری‌ی رايگان در کارهای گران دارند و پس از فرسودگی حق دارند که خود را رايگان از بُرج الحمار به جنت الجماع به زير اندازند. چارپايان حق دارند که همه با يک چوب رانده بشوند. (چوب ِ شبانی از سوی اَلخرورُالعُظما سَيدالانعام برگزيده می‌شود) همه چارپايان ِ پشم آور و گوشت‌-پيکر سودآور زاييده شده‌اند و حق دارند که در دشت‌های سر سبز بچرند و هر اندازه که بخواهند بر پشم و گوشت خود بيافزايند.

پشم آوران حق دارند که پشم خود را در تابستان بريزند و در زمستان برويانند. همه‌ی اين جانوران حق دارند که در هر کجا و در هر زمان به هر اندازه که خود می‌دانند، با زبان ِ مادری، بَع بَع يا مانند بُز پهههر پهههر کنند، آنها حق دارند از هر بُز يا گوسفند يا از هر گاو و از هر خری، که ولايت ِ خروری دارد، پيروی کنند. چارپايان ِ پشم آور و گوشتزا از هر نژاد، رنگ، نوا، چربی و پشم با هم برابر هستند و حق دارند که، در جاويد سرايی يکسان (کُشتارگاهی يکسان) سر بسپارند. اين جانوران همه گوسپند شمرده می‌شوند و نبايد با نام-های نژادپرستانه‌ای، مانند بُز، ميش، بُزغاله و بره، بر آنها ستم وارد آيد.
سر سپردن حق ِ مسلم گوسپنداناست.

جانوران چه رام شده و چه آزاد ( به زبانی چه اهلی و چه نا اهل) حق ِ داشتن ِ افسار، گردن بند، پوزه بند و بندهای ديگر دارند و نيز حق دارند، جدا از سرشت-شان، هر انگيزه و خويی را بپذيرند. اين حق در برگيرنده فراگرفتن، به کار بردن و رد کردن ِ انگيزه‌های بارکشی، جنگآوری، جانفشانی و درندگی هم می‌باشد. همچنين آزاد هستند که انگيزه‌های دريافتی را به تنهايی (خرس وار) يا گروهی (کفتار وار) در نخجيرگاه، در کشتزار، در کوهستان، در دشتستان به کار ببرند.

بايد اشاره کنم گرچه اين منشور بر پايه‌ی خريت جانوری نوشته شده است ولی، به گفته‌ی سوسک ِ نوبل نشان و کبرا پونز گزند، با منشور حقوق بشر هيچ گونه ناسازگاری ندارد. زيرا درونمايه‌ی آن از منشور جهانی حقوق بشر برداشت شده است. از آنجا که برخی از آدمهای خُردجيب از هر شاخی، که در جيبشان بگذارند، خشنود می‌شوند و خود را بزرگ می‌پندارند. اين است که آنها، از بندهای سُست و بی‌‌مايه‌ی منشور جهانی حقوق بشر، بر خود می‌بالند و در پيوند با اين منشور، در برده منشی و با کوتاهنگری، خود را آزاد و خردمند می‌شمارند و بار ِ سنگين ِ بردگی را می‌پذيرند. بی گمان بيشترين کسان، به ويژه آنانکه سزای آخوندها را به امام زمان واگذار کرده‌اند، آنها همسان بودن ِ منشور حقوق جانور را با منشور حقوق بشر باور نمی‌کنند. پس ناچارم که اندکی به برخی از بندهای شيرين ِ منشور جهانی حقوق بشر اشاره کنم. ماده ۱ از منشور جهانی حقوق بشر (برگردان از آلمانی)

« همه‌ی آدمها آزاد و به ارجمندی با حقوق یکسان زاییده شده‌اند. همه به خرد و وجدان آراسته هستند و بایست با منشی برادرانه با یکدیگر برخورد کنند.»

اين ماده بهترين و زيباترين بندی از اين منشور است که به جز شيره‌ای تلخ، در درون ِ پوسته‌ای شيرين، ندارد. اين حقوقدانان، پس از چند هزارسال پيروی از دين‌های برده ساز و دستکم پس از 200 سال بهره کشی از آدمهای دزديده شده، در آمريکا، دريافتند که بشر آزاد زاييده شده است. مگر گوسپند و گاو و خر با افسار زاييده می‌شوند؟

آنها با اين همه چشم و گوش هنوز نديده يا نشنيده‌اند، که در دين‌های ابراهيمی، انسان مخلوق ِ خالقی قهار است. اين مخلوق ِ "باخرد" عقيده دارد که انسان بنده و نادان زاييده شده است و بدون اوامر خالق به گمراهی کشيده می‌شود. مخلوق هيچ حقی بر خالق ِ خود ندارد. مسلمانان همه عَبدِ الله هستند و خود را با عبدالله نامگزاری می‌کنند.

منشور بنويس‌ها نمی‌دانند که بيش از دو ميليارد بودايی باور دارند که آنها پست و ناچيز، برای رنج بردن زاييده شده‌اند و تنها با گدايی و خواری می‌توانند، در ناچيزی و پوچی، به ارجمندی برسند. افزون بر اين که لُردزاده‌ها، آقا زاده‌ها، شاهزاده‌ها، اربابزاده‌ها و نيز فرزندان بالا نشين‌ها هم از حقوقی برابر برخوردار نيستند، آزمندان جهاندار برده داران ِ عرب را بر گورهای نفتی و خاکهای زرين حاکم ساخته‌اند. نفت آشامان، سران ِ عرب را به دارامندی، به برده سازی و به برده داری می‌ستايند تا بيشتر و آسانتر بتوانند از حاکميت ِ توانگران بر ناتوانان سود ببرند.

درست است که، به سخن، هر آمريکايی می‌تواند به سرکردگی برسد. ولی آن کس به اين جايگاه گمارده می‌شود که جهانداران او را، با ده‌ها ميليارد دولار چرب کنند که در ناآگاهبود ِ مردم فرو برود. مردمی، که به رسانه‌های زورمندان بند هستند، نه آزادی دارند و نه آگاهی.

مگر گوسپندان می‌دانند که آنها برای گوشت و پشم پرورده می‌شوند؟

از نابخردی است که بيشترين شمار از مردمان از دروغوندانی خردستيز پيروی می‌کنند. هر کودکی که اندکی از خردش به زهر شريعت‌های گوناگون آلوده نشده باشد هرگز ياوه گويی‌های زهرفروشان ِ روحانی را نمی‌پذيرد. ولی می‌بينيم که دانشخوانده‌هايی گوسپندوار به دور سنگ سياهی می‌چرخند، يا کفتاروار مردمان را می‌کُشند و خانه‌های آنها را ويران می‌کنند.

افزون بر اين می‌بينيم: بردگانی پست، در سرزمين داريوش، هزارسال پس از مرگ ِ آدمکُشی عرب، خوکوار خودزنی می‌کنند و در لجن می‌لوند.
با اين وجود کورانديشانی وجود دارند که، از نابخردی، اين بند از منشور حقوق بشر را باور می‌کنند که بشر آزاد است و به خرد آراسته شده است.!!!
.آيا تاکنون کسی، جانوری را به اين نادانی ديده است؟


آيا زورمندان ِ جهاندار با اين همه جنگ ابزارهای که می‌فروشند و به زور برای مردمانی از خودبيگانه کشور و هويتی دروغين يا جايگاهی ننگين می‌سازند به وجدان آراسته هستند؟ آيا جهانداران برای آرامش وجدان زخم ديده‌ی خود برای مردمانی ربيع العرب برپا می‌کنند تا گماشتگانی جهادگر به حکومت برسند.

آيا از داشتن ِ وجدانی پاک است که جهانداران پسمانده ترين زنان ِ اسلامزده را به نشان ِ نوبل مفت‌خر می‌سازند؟
آيا يک "بن لادن"، را با هياهو کُشتن و از هزاران کودک، "بنلادن"، ساختن کرداری است که از وجدان بشر برخاسته است؟

از ويژگی‌های آدميان چيزی برجای نمانده است که آن به زهر دروغ و انسان ستيزی آلوده نشده باشد. از شوربختی خرد و وجدان از ويژگی‌هايی هستند که در تاريکخانه‌ی شرّ يت (يا خريت‌های ديگر) سوخته يا به گروگان گرفته شده‌اند. اين است که خوشباوران ِ خوابزده از زهر ِ شيرينی که از منشور حقوق بشر می‌نوشند و از پاداش‌های واژگونی که در يافت می‌کنند خشنود و سرفراز می‌شوند.

تا کنون در هيچ کشوری هيچ يک از بندهای اين منشور به راستی و درستی پياده نشده است. منشور جهانی حقوق بشر از سوی کشورهای اسلامی رد شده است. زيرا؛ مفتی‌ها عقيده دارند که مخلوق در برابر خالق تنها وظيفه دارد و بردگان ِ الله به جز بردگی هيچ حقی ندارند. افزون براين در اين منشور که، از زشتی و انسان ستيزی‌ی دين‌های برده ساز و خردسوز، هيچ گونه سخنی رانده نشده است، در بند ِ 18 از اين منشور حق ِ خردسوزی و برده سازی و برده منشی به بشر داده شده است.

با اين وجود، که اين منشور تنها يک خيک ِ باد است، سودش ناچيز و زيانش جهانسوز است. زيرا مسلمانان، که درونمايه‌ی منشور را نپذيرفته‌اند، بر اجرای بخشی از ماده‌ی 18ی اين منشور پافشاری دارند. زيرا، در کشورهايی که مسلمانان هنوز پُرشمار نيستند، می‌توانند از تکيه بر اين حقوق، احکام جهاد، امر به معروف، نهی از منکر را پياده کنند. از سويی مسلمانان خواستار آن هستند که بر پايه‌ی ماده‌ی 18 از حقوق بشر از احکام بردگی، که1400 سال کهنه هستند، پيروی کنند و آيين‌های سربريدن، تازيانه زدن، سنگسار کردن را دستکم برای مسلمانان به کار ببندند. اين است که منشور حقوق بشر، در بند ِ 18، دگرسو با بند ِ يک، بشر را نيازمند به چوبداران ِ خرپرور دانسته است. از اين روی به او حق ِ بندگی و حق ِپيروی کردن از اوامر پيشوايان ِ خردسوز داده است. در اين ماده حق برده شدن، حق ندانستن، حق کورانديش بودن، حق انسان ستيزی و کينه ورزی، که بُنمايه‌ی هر عقيده‌ای هستند، به بشر داده شده‌اند. اين است که مسلمانان برای گرفتن و داشتن اين پسماندگی‌ها می‌خروشند و به همراه ِ خردستيزان در اجرای احکام شريعت اسلام پافشاری دارند. آنها تا کنون بسياری از اين حقوق را با پول‌های نفت آورده از آزمندان جهاندار خريده‌اند.

شگفتی در اين است که سرداران ِ آمريکا اين منشور را گواهی نکرده‌اند. با اين وجود آنها، حُسينک وار، درونمايه‌ی بند ِ 18 را برای مسلمانان، که به کشورهای پيشرفته واريز شده‌اند، درخواست می‌کنند. از اين که به راستی، بخشی از بند ِ 18 هم با اسلام سازگار نيست، وجدان آزمندان ِ خردستيز نمی‌رنجد. در بند ِ 18 آمده: پيروان حق دارند از مذهبی بيرون و به مذهب ِ ديگری وارد شوند. يعنی برده بودن که حق بشر است، بشر حق دارد، از يک برده دار بگريزد و به برده دار ِ ديگری پناه ببرد. دگرسو با اين حق: در اسلام سزای مرتد، سزای هر مسلمانی که اندکی به پسماندگی‌های اسلام پی ببرد، مرگ است.

ماده‌ی ۱۸ از منشور جهانی حقوق بشر( برگردان فارسی از زبان آلمانی):
« هر کس حق داشتن آزادی در انديشه، وجدان و مذهب را دارد، این حق در برگيرنده‌ی آزادی در پذیرفتن هر مذهب یا بينش دیگری هم می ‌باشد، همچنين آزاد است که، مذهب يا بينش خود را، به تنهايی يا همراه با ديگران، همگانی يا تنهایی، از راه آموزش، کردار، عبادت و انجام آئين‌های مذهبی بنماياند».

در اين بند تا آن اندازه ستم پذيری، ستم-ورزی و ناسازگاری وجود دارد که درونمايه‌ی منشور سُست و بی مايه شده است. اگر واژگان دوپهلو و آرايشی را از اين بند ِ منشور بيرون بريزيم به سادگی روشن می‌شود که منشور نويسان حق نادان بودن به انسان داده‌اند. انسان حق دارد که به دروغ‌ها يا به پندارهای پسماندگان ِ چند هزار سال پيش ايمان بياورد. پس کسانی حق دارند، پندارهای پوسيده‌ای را، به نام آزادی در داشتن ِ عقيده و مذهب، به مردم فرو و به ويژه کودکان را به برده منشی بپرورانند. هيچ مذهبی نمی‌تواند، بدون خشم و گسترش ِ ترس، نگرش ِ مردمی را به سوی پستی، زشتی و تبهکاری برگرداند. هيچ مذهبی وجود ندارد که از بروز و پرواز انديشه‌های آزاد پيشگيری نکند. پيروان ِ هر مذهب در کورانديشی و برای بردگی پرورده می‌شوند. آنها تنها از روزنه‌ی تنگ ِ آن مذهب به هستی می‌نگرند.

پس ماده‌ی 18 از منشور ِ حقوق بشر به مردمان حق می‌دهد که چشم، گوش و هوش خود را در مرزهای يک عقيده، هر اندازه هم که تنگ و تاريک باشد، مرزبندی کنند و هيچ کس نبايد به زهر ِ پسماندگی و گمراهی‌ی اين بيماران اشاره کند. اين منشور که در آغاز از خرد و وجدان سخن رانده است آن چنان مردمان را نادان می‌پندارد که به آنها حق می‌دهد به دلخواه خودشان افسار خردسوخته‌ای ابله را به گردن بنهند و وجدان خود را به او بسپارند. درست است که دينمداران، چندهزارسال است، از کوتاه خردی‌ی پُرشمارها به کژی بهره برداری کرده و آنها را به زهره عقيده‌‌ای بيمار ساخته‌اند. ولی تا پيش از اين منشور، هيچ سازمانی به آدمها، بدين روشنی، پروانه‌ی خر بودن نداده است. اينک سازمان جهانی حقوق بشر، که بشر را پيشاپيش گوسپند پنداشته، به بشر پروانه داده است که او بتواند با چوب ِ شبانی ابله رانده بشود. دينمداران حق دارند به زور و با ايجاد ترس بر هوش و خرد ِ مردمان حکم برانند.

به هر روی از نگاشتن اين منشور راهی به سوی آزادگی و حقوقی برای آدمها هموار نشده است ولی زهری زبانسوز از منشور حقوق بشر در جام ِ آزادگان ريخته شده است. در ماده‌ی 18، حق داشتن و بازگو کردن ِ عقيده و پندارهای پوسيده به زهر فروشان داده شده است. با دادن ِ اين حقوق به پسماندگان، حق برخورد به زهر ِ پسماندگی از آزادانديشان گرفته شده است.

جهادگران و کينه ورزان ِ مسلمان آن چنان ترسی را در جهان گسترده‌اند که کمتر رسانه‌ای زهره‌ی آن را دارد که از بيمار‌ی‌ی اسلامزدگی يا از فرومايگی‌ی اسلامفروشان سخن بگويد.

جهادگران ِاسلام، با بمب گذاری، سايه‌ی ترس را در همه جا گسترده‌اند. از سويی ديگر نفت فروشان و حکومت‌های نفت آشام، به کمک خودفروختگانی اسلامزده و انسان ستيز، بازاری را برای فروش ِاسلام و ويروس‌های خرد سوز باز کرده‌اند.

حُسينک اوباما با هياهوی بسيار يک "بن لادن"، و شماری جهادگر را می‌کُشد، در همين زمان و در همان سرزمين، با پشتيبانی‌ همان حُسينک هزاران "بنلادن"، می‌پرورانند. شمار ِاين پرورده شدگان ِ جهادگر که روزانه، از پاکستان، افغانستان، عربستان، عراق، اندونزی، مالزی، سنگاپور، سومالی، مصر، تونس، یمن و ديگر کشورهای جهادپرور، به نام پناهنده به اروپا واريز می‌شوند، يا از سوی جهادگرانی، که در اروپا می‌زيند، زاييده می‌شوند، افزون بر شماری است که بر نامسلمانان ِاروپا افزوده می‌شود. افزون بر اين همه‌ تخم‌های خشم-زا، که بر پايه‌ی حقوق ِبشر کاشته شده‌اند، بشرستيزان و آزادی ستيزان هم حق اسلام گستری و حق اسلام آموزی و حق اسلامفروشی دريافت کرده‌اند. از سويی ديگر خُرده گيری بر زشتی‌های شريعت ِ عرب‌-پرستان و نشان دادن ِزهرِ ِمردم آزاری را دشمنی با حقوق بشر و نژادپرستی دانسته‌اند.

ننگين‌‌ترين ستمی که، اين قانونگزاران، بر جهانيان وارد آورده‌اند اين است که، خرد و وجدان را از سرشت ِ آدم جدا ساخنه و آن را به نام حقوق بشر به پست‌ترين انسان ستيزان، يعنی به متوليان مذهبی و به دين‌فروشان، بخشيده‌اند. در اين ستمکاری ويژگی‌های سرشت انسان به زهر نادانی و برده منشی آلوده گشته و مردمانی سرفراز و خردمند به فرومايگانی کورانديش و خردسوخته دگرگون شده‌اند.



مـردو آنـاهيــد

ژانويه ۲۰۱۴

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , ,

1 Comments:

At 11:55 AM, January 08, 2014, Anonymous Anonymous said...

درود بر شما.
میخواستم بپرسم شما دوست گرامی که از دین اسلام خسته شده آید تمایلی به زردشتی شدن و بازگشت به دین. زیبای زردشت دارید?
دین زیبایی که تنها چیز لازم برای خوشبختی در دو جهان را پندار و گفتار و کردار نیک و راستی میداند
و نیایش و خدا و زندگی پس از مرگ و ... خیلی زیبا در آن معرفی شده اند.
ممنون میشم نظرتان رادرباره زردشتی شدن بنویسید.
اهورامزدا و فرشتگان یار و یاورتان باشند.

 

Post a Comment

<< Home