Friday, May 21, 2010


گوهر شناسی


مــردو آنـاهيــد


آرمان یک میهن پرور پس گرفتن ایران، از چنگال ایران ستیزان، است، او با دریغ و اندوه از فرهنگ آلوده شده-ی ایران سخن می‌ راند تا شاید کسانی، که در دل خود، هنوز اندک مهری به میهن دارند، بیدار شوند و به پیکار با دشمنان ایران و دشمنان این فرهنگ به پردازند.
کسانی که از سکولاریته سخن می‌ گویند و اسلام می‌ فروشند، مردم
فریبانی هستند مکار، زیرا اسلام، با احکام شریعت، به همه-ی مردمان امر می‌ کند، که چه بکنند و چه نکنند، اسلام سرکشان را گردن می‌ زند، اسلام هیچگاه از مردم نمی‌ پرسد که آنها چه می‌ خواهند.

هر گاه نام یا پوسته-ی دو پدیده، یا دو ارزش اجتماعی، یکسان باشند، این یکسان بودن، نشان آن نیست که درون مایه-ی آن دو پدیده با یکدیگر برابر و همگوهر هستند. از شوربختی بیشترین کسان، گوهر پدیده-ای را، که ستایش می‌ کنند نمی‌ شناسند، آنها تنها به رویه-ی هر پدیده می‌ نگرند، نیآزموده هسته-ی دروغ را راست می‌ پندارند. از برآیند این کژپنداری، خرد انسان، ناخواسته و ندانسته، از راستی به سوی کژی می‌ گراید.
انسان با چشم سر می‌ بیند ولی با چشم جان، که خرد آدمی است، می‌ اندیشد.
پدیده-هایی بسان آزادی، مردمسالاری، دادگری، آسودگی، فرمانروایی، دانش و دانش پژوهی، دانایی و خردمندی، راستی و درستی، مهربانی و بیزاری، دوستی و دشمنی، پیکار و پدافند، رزماپرهیزی و ستیزه جویی، آفرینندگی و خدایی و دیگر گوهر-های فرهنگ ایران تنها در سامانی پُر مایه و زنده خواهند بود که آن سامان بر شالوده-ی فرهنگ ایران بنا شده باشد. از شوربختی پوسته-ی این گوهرها، در حکومت اسلامی، دزدیده می‌ شوند و با درون مایه-ی احکام شریعت به کار می‌ روند.

دزدیدن واژه-های فرهنگ ایران و کاربرد پوسته-ی آنها، در حکومت اسلامی، نشان کژپنداری-ی ایرانیان و دروغوندی، فرومایگی و فریبکاری-ی والیان اسلام است.

خرد، چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپـُری (فردوسی)

ژرف-بینی اشاره به چشم جان است که آدم ژرف-نگر، از راه اندیشه به درون پدیده می‌ نگرد، از رویه و پوسته-ی پدیده، نشناخته و ندانسته، درون مایه-ی آن را، از گفته-ی دیگران، برداشت نمی‌ کند. آزاده به خرد آراسته است، او پیرو هیچ عقیده-ای نیست، او شک ورز و گستاخ است، او پیوسته بر آنست که بیآزماید و بداند: که هر واژه یا هر پدیده-ای چه مینویی، چه هسته-ای یا چه مفهومی در درون دارد.

اندرزمند تاریخ ایران، "فردوسی"، چنین می‌ فرماید:

ندانسته در کار تـُنــدی مکـُن
بیندیش و بنگر ز سر تا به بُن
به گفتار شیرین بیگانه مرد
به ویژه به هنگام ننگ و نبرد
پژوهش نمای و بترس از کمین
سخن هر چه باشد به ژرفی ببین


خردمند هیچ سخنی را بدون سُفتن نمی‌ پذیرد زیرا هیچ فروشنده-ای از کالا-ای که به بازار آورده است به زشتی یاد نمی‌ کند. خریدار است که او، با چشم ژرف-نگر، ویژگی-ها و گوهر هر کالایی را، پیش از خریدن، آزمون می‌ کند.
سیاستمندان همیشه گفتار خود را بسیار شیرین در زربرگ-های زیبا و مردم پسند به بازار می‌ آورند.

کسانی که از سکولاریته سخن می‌ گویند و اسلام می‌ فروشند، مردم فریبانی هستند مکار، زیرا اسلام، با احکام شریعت، به همه-ی مردمان امر می‌ کند، که چه بکنند و چه نکنند، اسلام سرکشان را گردن می‌ زند، اسلام هیچگاه از مردم نمی‌ پرسد که آنها چه می‌ خواهند.

هیچ مذهبی، هسته-ی خشونت بار خودش را، برای پیروانش آشکار نمی‌ کند. مذهب، از راه مهربانی، کینه ورزی و ستیزه جویی با آزاداندیشان را در دل پیروان می‌ کارد. هرگاه که والیان مذهب نیاز داشته باشند، از راه عشقی که در دل پیروان، نسبت به خالق قهار، کاشته-اند خشم سرسپردگان خود را بر می‌ انگیزند و آن خشم را مانند جنگ افزاری کشنده بر جان گستاخان آزاده فرود می‌ آورند.
روشن است که آرمان یک اسلامزده تنها نجات اسلام است، او ایران را برای گستردن اسلام می خواهد، او همیشه زیان ایرانیان را به سود اسلام می‌ پذیرد، او با سخنان فریبنده و زیبا، که همگان خواهان آنها هستند، پیوند مردم را به عقیده-ی اسلامی باز سازی و سفت می‌ کند. او اسلام را به زیبایی بزک می‌ کند تا ایرانیان را با دروغ در دامگه ایمان بند کند، تا در تاریکخانه-ی اسلام، خرد آنها را از اندیشیدن باز دارد.

آرمان یک میهن پرور پس گرفتن ایران، از چنگال ایران ستیزان، است، او با دریغ و اندوه از فرهنگ آلوده شده-ی ایران سخن می‌ راند تا شاید کسانی، که در دل خود، هنوز اندک مهری به میهن دارند، بیدار شوند و به پیکار با دشمنان ایران و دشمنان این فرهنگ به پردازند.

پدیده-ای، که با ایران پیوند داشته باشد، برای یک ایرانی-ی مسلمان یا یک مسلمان ایرانی، برابر و یکسان نیست. یک ایرانی-ی مسلمان با یک مسلمان ایرانی با یکدیگر هماندیش و هم آرمان نیستند، تفاوت آنها از آزادگی تا بردگی ست. آنها، با واژه-هایی یکسان، از دو خواسته از دوسو، از دو پندار سخن می‌ گویند. آنها هم گوهر یکدیگر نیستند که با هم دوستی داشته باشند.

یک ایرانی-ی مسلمان، با اسلام مدارا می‌ کند، مسلمانان را می ‌پذیرد، چون آن مسلمانان ایرانی هستند، او اسلام را برای ایران نیک می‌ پندارد، او برای سرافرازی-ی ایران از اسلام می‌ گذرد.
یک مسلمان ایرانی، آنگاه ایران را می‌ پذیرد که ایران اسلامی باشد، او با ایرانیان جهاد نمی‌ کند چون آنها مسلمان هستند، او ایران را برای اسلام سودبخش می‌ داند، او ایران را به سود اسلام می‌ فروشد.

برای انبوه مردم، با داشتن عقیده، از ترس جهنم و به امید جنت، با نادانی، در بردگی ماندن، آسان تر است از پیکار کردن و رنج بردن برای رسیدن به آزادی. برای آنها آزادی پدیده-ایست که هرگز آن را نشناخته-اند. این است که یک آخوند می‌ تواند، در اندک زمانی، از مسلمانان، هزاران برده-ی با ایمان برای اسلام بپروراند ولی یک آزادیخواه با هزاران رنج نمی‌ تواند یک عَبدِ "الله" را ، یک مسلمان با ایمان را، به آزادگی رهنمون بشود.

سعدی می‌ فرماید:
ابر اگر آب زندگی بارد، هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فـرومایـه روزگار مبر، از نی بـوریـا شکـر نخـوری

ایرانیان میهن پرور باید بدانند که راه رسیدن ایرانیان به آزادی تنها از راه شناخت فرهنگ خودشان می‌ گذرد. ارزش-های فرهنگ ایران از بینش مردم ایران برخاسته-اند، این گوهر-ها در هسته-ی واژه-ها و در روان بُنداده-ها پنهان هستند. واژه-های ایرانی بار فرهنگی، مینوی آزادگی و شراره-ای در درون دارند که گرچه آنها خاموشند ولی هنوز زنده-اند که اگر هر یک از آنها را که بشکافند فریاد نیاکان ایرانیان را خواهند شنید.

گوهر جام جم از کان و مکانی دگر است
تـو تمنـا ز گل ِ گـوزه گـران مـی‌ داری؟

باشد که هشدار خردمندانه-ی حافظ ما را رهنما شود تا دستکم تفاوت گوهر جام جم را با گل ِ گوزه گران بشناسیم.


مردو آناهید
مـی مـاه 2010

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , , , , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home