خرد را به دزدان سپردند و دزد آمدند
خرد را به دزدان سپردند و دزد آمدند
مـردو آنـاهيــد
مـردو آنـاهيــد
* * * * *
به هر سازمان يا به هر انجمنی که بنگريم، میبينيم: در سامان آن سازمان يا آن انجمن پديدهی دزدی به سخن نکوهش شده است. مردمان هم از ترس يا از شرم خواهان هستند که با دزدان ِ بيچاره و ناچار سخت و سنگين برخورد بشود. با وجودی که اسلام بر پايهی جهاد، يعنی آدمکشی و دزدی، گسترش يافته و ايمان ِ همهی مسلمانان ِ جهان بر پايهی جهاد استوار شده است، ولی جهادگران، که آدمکشان و دزدان ِ مسلمان هستند، دست يا دست و پای هم کيشانی را میبرند که به دارايی دزديده شدهی آنها دست درازی کنند.
جهادگران، بر اين کژپنداری و کژکرداری، دارايیی دزديده شدهی خود را غنيمت مینامند تا مسلمانان ِ ديگر به آن دست درازی نکنند. در نگرش ِ بيشترين شمار از مردم، دزد آن کسی است که چيزی را پنهانی از ديگری بربايد. از آنجا که همهی دارامندان نمیتوانند دارايیی خود را از چشم و از دسترس ِ ديگران دور بدارند، اين است که در سراسر ِ جهان دزدی را کرداری زشت مینامند و اندک شماری هم از دزدی پرهيز میکنند. در درازای زمان زورمندانیِ آزمند و ستمکار دزدیهای بزرگ و آشگار را با واژگانی تاريک نامگزاری کردهاند. آنها با خشونت ِ بسيار به دارايی و هستیی ديگر کسان دستبرد زدهاند و خود را با پديدههای دزدی شده سرفراز ساختهاند. اين دزدان قهرمانان ِ تاريخ ناميده شدهاند و بازماندگان ِ آنها سدها شايد هم هزاران سال نه تنها بر پدران ِ دزد ِ خود باليده وآنکه، با نامی ديگر، پديدهی دزدی را ستودهاند. از اين روی هم اکنون دزدان ِ نامدار، دزدان ِ جهانی، گيتی ربايان و دزدياران بر جهان فرمانروايی میکنند و جهانيان هم ارزشهای دزديده شدهی آنها را میستايند و بر آنها رشک میبرند. کمتر سرزمينی در جهان يافت میشود که در چنگال ِ دزدان و دزد زادگان گرفتار نباشد. کمتر مردمی در جهان وجود دارد که از دزدیهای پيشنيان خود شرمسار شده باشد. سرزمينهای دزديده شده يک راست، در سازمانهای جهانی، يا از راه يک همه پرسی، به دزدياران و گماشتگان ِ گيتی ربايان واگذار میشوند. سازمانهای جهانی، از سوی گيتی ربايان، برای دستدرازی به هستیی جهانيان سامان گرفتهاند. اين سازمانها، که تنها از نادانی و بیچارگیی جهانيان هستی يافتهاند، ويژگیهايی را به کژی و واژگون، برای نادان پروردن و بیچاره ساختن ِ مردمان، برای جهانيان پيش نويس میکنند. سازمانهای جهانی، که جبرييلهايی برای جهانداران هستند، سرزمينهای دزديده شده را کشور و دزدياران ِ پرورده شده را مردم و شيوهی فرمانبری از جهانداران را دموکراسی مینامند. اين سازمانها برده بودن و برده ساختن را حقوق بشر و خروش و شورش ِ فريبخوردگان را انقلاب میخوانند.
از آن روی، که مردمان ِ با ايمان بيمار هستند و توان ِ انديشيدن ندارند، دينمداران به جای آنها و برای جهانداران میانديشند. آنها مردمان را در راهی میرانند که از بازار ِ گيتی ربايان میگذرد. به زبان آدم: هر مردمی در هر کجای گيتی زمانی پروانهی هستی و زندگانی دريافت میکند که سروریی گماشتگان ِ گيتی ربايان را بپذيرد و سر بر آستان ِ جهانخواران بسايد. مردمان بايد به کردار رايانهای برنامه ريزی شده، خودکار و کورانديش باشند. آنها هم نيروی توليد و هم تشنگان ِ خريد هر کالايی میشوند که جهانداران به بازار بياورند. آدمها تنها با گواهی از سازمانهای جهانی مردم شناخته میشوند. همچنين سرزمينی را میتوان کشور ناميد که، از اين سازمانها، پروانه داشته باشد.
به زبانی ساده: آدمهايی مردم و سرزمينی کشور میشوند، که دزدان ِ جهانی، سوداگران ِ دارايی و هستی آنها بشوند. شايد سزاوار نيست که بدين تندی و راستی در پيرامون ِ کردار و رفتار ِ جهانداران سخن بگويم. زيرا بيشترين شمار از مردمان، در همياری با گيتی ربايان، خود را خوشبخت و سرفراز میپندارند و برای به دست آوردن ِ ابزارهای کاربر و سرگرم کننده به هر رنج و به هر خواری تن در میدهند. آنها از پديدههايی که برای کژآموزی در دست میگيرند به شگفت میآيند.
با همهی بينوايی من آگاهانه بر آن هستم که ديدگاه و انديشهام را بازگو کنم نه اين که آن را به کسی بخورانم يا آن را به بازار بگذارم. زيرا در هر زمانی و در هر جايی يک کس وجود داشته که دگرسو با ديدگاه ِ همگان مینگريسته است. ولی اين نشان آن نيست که آن کس بهتر و درست تر از ديگران هستی را میديده است. برای نمونه: اگر انبوهی از مردم يک پارچه به زهر افيونی مانند ترياک دچار شده باشند و ترياک را داروی آرامش و شادمانیی خود بپندارند، آن کس که به زيانهای داروی شادی بخش ِ آنها اشاره کند، او را کژبين، خودخواه، بی شرم و نادان خواهند خواند.
برگرديم به رشتهی سخن: هر چند که سرگذشت کشورهای اروپا تنها از روند و به شيوههای دزدی رنگ گرفته است. هر چند که فرمانروايان اروپا، در سراسر تاريخ، دزدانی بودهاند که به نمايندگیی پاپ با شمشير و خون، برای سروریی کليسای روم، کشور گشايی، به راستی سرزمين دزدی، کردهاند و به نام پاپ دارايیی مردمان را به گنجخانهی کليسا ريختهاند. ولی من، که به سرزمين و فرهنگ ايران مهر میورزم، تنها به دزدانی اشاره میکنم که کشور ايران را دزدانه تاراج کرده و ايرانيان و خرد ِ آنها را به گروگان گرفتهاند.
درست است که در هر زمانی کسانی از آزمندی يا از تنگی و تنبلی به دارايی ديگران دست درازی میکردند، با اين وجود سرزمين و فرهنگ مردمان را نمیدزديدند. بدانگونه که زرتشت به ستمکاری و خشونت ِ ديو باوران، ديويسنا، اشاره میکند. زيرا ديوباوران با دانش ِ کشاورزی و سامان شهرنشينی بيگانه بودند. از اين روی آنها به فراوردههای روستاها، به خرمن ِ کشاورزان و به دارايی شهرنشينان دستدرازی میکردند. يا اين که اسکندر، پس از يورش بهِ ميهن ِ ما، ايرانيانی را به فرمانروايی میگمارد که به يونانيان باج و خراج بپردازند. ولی سرزمين ايران را، برای گسترش دادن ِ يونان، دگرگون نمیسازد. نمونهای ديگر اردشير بابکان است که او ناجوانمردانه دودمان ِ اردوان يا اشکانيان را نابود میکند تا به پادشاهی دست يابد. اردشير بابکان پادشاهی بر ايران را از پادشاه ِ ايران برای فرمانروايی کردن میدزدد نه برای ويران ساختن. زيرا او خود را به نيکوکاری به مردم مینماياند تا مردم او را به پادشاهی بپذيرند.
بيداد ِ جهادگری تنها از عربستان بر مردمان فرود نيامده است وآنکه خانمان و هستیی بسياری، از سوی ترکان ِ غزنوی به ويژه با شمشير ِ جهادگران سلجوقی، به آتش کشيده شده است. سلجوقيان هم مانند عربها، در زير ِ بيرق اسلام و با حکم جهاد به کشتار ِ مردمان و دزديدن ِ سرزمين آنها پرداختهاند. از مرزهای چين تا هستهی اروپا، در سراسر آسيای کوچک، ترکيهی امروز، نشانههای خونين ِ دزدان جهادگر پديدار هستند. آسيای کوچک نشانهی بزرگ و آشگاری از دزدان سلجوقی و سرکردگان عثمانی است که از سوی دژخانهها جهانی، يعنی سازمانهای گيتی ربايان، ترکيه خوانده شده است.
غزنويان، سلجوقيان، صفويان، قاچاريان همهی آنها نو مسلمانانی بودهاند از قبيلههای تُرک که، با جنگ ابزار ِ جهاد، ايرانيان مسلمان را برای کشتار ايرانيان سرکش و گستاخ به کار گرفتهاند. اين دزدان، سرزمينهای پيوسته و پارههای ايران را، برای پايدار ساختن ِ اسلام دزديده و خارستان ِ اسلام را با خون ِ مردم ِ ايران آبياری کردهاند. صفويان از همهی آنها پستتر و فرهنگ ستيز تر بودهاتد. آنها نه تنها سدها هزار ايرانی را کشتار کرده وآنکه عربهای ايران ستيز را، برای شيعه پروری، از عراق وارد کرده و بر ايرانيان حاکم ساختهاند. اين ايران دزدان، در بهای ساختن ِ چهل ستون و عالی قاپو، پايگاههايی را، در خليج فارس، برای دريادزدی به پرتغالیها واگذار کردهاند. هرگز مغولها به پستی و فرومايگیی حکمرانان ِ ترک تبار، به اين ژرفی و پايداری، بر ايران و ايرانی ستم نراندهاند. پس از پرتغالیها انگل ليسها دزدانه بر خليج فارس دست اندازی کرده و تا به امروز ايرانيان تنها به تماشای دزدیهای انگل ليسها و دزدياران ِ آنها پرداختهاند. پارهای، که به نام کشور ايران برجای مانده است، سرزمينی است که آن را رضا شاه از دزدان و دزدياران پس گرفته و در سالهای فرمانروايی، برای پاسداری از اين کشور، پيوسته با گيتی ربايان و مزدوران ِ نابخرد آنها پيکار کرده است. شگفتی در اين است که رضا شاه با يک مشت از ميهن بريده، در راه ميهن پروری، بدين سان پيروزمند بوده است. از خودبيگانگی و فرومايگی در اين جاست: روشنفکرانی که در زير ستم ِ ولايت فقيه، ننگين ترين حکومت ِ جهان، از نابخردی پوزه به خاک میمالند، آنها سر بر آستان ِ انگل ليسها میسايند و رضا شاه را نفرين میکنند.
نمیتوان به درستی گفت که انگلليسها برای اسلام سرزمين میدزدند تا شريعتمداران جهادگرانی بيشتر بپرورانند يا پيشوايان ِ مسلمانان، برای انگليس، جهادگر پرورش میدهند تا انگلليسها بيشتر سرزمين بدزدند؟ زيرا انگليس برای اين که سرزمينهايی را بدزدد نخست پيشوايی را خلق میکند، تا او جهادگران را به خشمآوری برانگيزد، سپس ديدبانی بر درآمدهای مردم را به شريعتمداران میسپارد و دزدياران را به حکومت میگمارد.
نشانههای از خودباختگی و خردسوختگیی مردمان در سرزمينهای "مستعمرهی انگل ليسها " گواه بر اين پندار هستند. به روشنی ديده میشود که سرزمينهای خاورميانه و شمال آفريکا، که همگی مانند مصر غنيمت جهادگری بودهاند، به کمک ِ شريعتمداران، برای دستدرازی، به مستعمرهی انگستان درآمدهاند و شاخههای ناهنجار ِ دين اسلام در اين ديارها به خواست و به شيوهی انگليسی هنجار يافتهاند.
همانگونه که اشاره شد کمتر سخن از دزدی و دزدان ِ جهانی است وآنکه بيشتر سخن از دزدی و دزدياران در ميهن ِ خودمان ايران است. از اين روی نيازی نيست که به چگونگیی سرزمينهای دزديده شدهی آسيايی، آفريکايی و آمريکايی اشاره بشود. زيرا اين دزدیها کم و بيش بی شرمانه در پيش چشمان ِ همگان به انجام رسيدهاند و دزدان ِ درازدست، که امروز سروران جهان شدهاند، به گيتی ربايیهای خود میبالند و با اندوختههای دزديده شدهی خود بر مردمان ِ دزد زده فرمانروايی میکنند. انگلستان از زمان ِ صفويه، با برنامههای ايران دزدی، پرتغالیها را از خليج فارس بيرون راند، که بتواند در خليج فارس لنگر بيندازد. او در هيچ زمانی نيازی به مستعمره کردن ايران نداشته است. زيرا ايران در دست دزدان ِ انيرانی بوده، که به جز بهره کشی از سرزمين و از ايرانيان، پيوندی با سرزمين نداشتهاند. دزدان ِ همسرشت و هم آرمان که هميار ِ يکديگر بشوند از گنچهای دزديده شده بهتر بهره برداری میکنند. زيرا يک کدام از آنها، که خشمآور است، کالا را میدزدد و ديگری، که سوداگر است، بازار ِ کالا را میسازد. به هر روی پس از شکست ِ حکومت عثمانی، در جنگهای صليبی و در نخستين جنگ ِ جهانی، انگلستان، در سرزمينهای خاور ميانه، يکه تاز شده است. او آمريکا و شوروی (روسيه) را هم با انگيزههای سوسياليستی و سرمايداری به يکديگر سرگرم ساخته است.
انگلستان تا رسيدن رضا شاه در روند ِ نابسامان ِ ايران، سرور، سرپرست و ديدبان ِ حکومت قاجار بود. رضا شاه گام به گام پارههای ايران را از دست دزدان و دزدياران، آن چنان پيروزمندانه، بيرون کشيد که کشتیهای انگليس در خليج فارس به جولان درآمدند. سرانجام انگلستان و شوروی با انگيزهی سرزمين دزدی به ايران يورش آوردند، به کمک دزدياران، رضا شاه را، از پادسرای خودش، دور ساختند و دوباره بر ايران ديده بانی يافتند. اين که اين گيتی ربايان، ناجوانمردانه و به ستم، ايران را گرفتند از چشمان ِ جهانيان پنهان نماند. از اين روی ايران دزدان ناچار شدند، به همراه ِ پر و بال و ميدان دادن به ايران ستيزان، فرزند ِ رضا شاه را به پادشاهی بپذيرند. بايد با شرمندگی بگويم : در اين ستمی، که بر ايرانيان گذشت، ميليونها ايرانی از گرسنگی مردند و ايران، که تازه راه ِ فرهنگ خود را بازيافته بود، به ويرانگی و بیچارگی فرو نشست. افزون بر اين که، در اين بيداد، بی شمار از ايرانيان جان باختهاند، سرزمين ِ آنها پاره پاره شده و پستترين ايران ستيزان را هم بر آنان حاکم شدهاند. شرمندگی در اين است که روشنفکران ِ ايران نه تنها اين رنج و ننگ را تا کنون پوشاندهاند وآنکه نابخردانه در پناه ِ هستی دزدان ِ خردسوز، يعنی شريعتمداران، راه ِ کشور دزدی را برای گيتی ربايان هموار کردهاند.
بدان گونه که اشاره شد انگل ليسها از دوران حکومت ِ صفويه تا به امروز هيچگاه از خليج فارس بيرون نرفتهاند و ايرانيان هم، در اين دوران، هيچگاه به راستی در انديشهی پس گرفتن و فرمانروايی بر سرزمينهای کنارههای خليج فارس نبودهاند. از اين روی انگل ليسهای درنده خوی، که هميشه از بوی نفت سرمست هستند، اندک اندک قبيلههای بيابانگرد را در هر گوشهای، در کنارههای خليج فارس گرد آورده، از آنها شيخ و امير و سلطان ساختهاند. سپس اين سرزمينها را، که از دير باز پارههای پيکر ِ ايران زمين بودهاند، در سازمانهای جهانی به نام شيخ الارض، امارات و سلطانات به گماشتگان ِ پابرهنه و برده منش بخشيدهاند. درست است که پروده شدگان ِ انگل ليس در کنارههای خليج فارس حاکم شدهاند ولی 51 درسد ِ نفت، از هر سرزمين ِ دزديده شده، به گنجخانهی انگليس واريز میشود. عربها هم در بهای 49 درسد نفت، که بازهم سوداگران انگليسی پروانهی خريد ِ آنها را دارند، زنگوله و زنجير ِ زرين و کنيزکان نازک پيکر از اروپا وارد میکنند. روشن است که اين عربها ديگر در شن زارها به دنبال ِ شکار سوسمار نمیروند. زيرا نفت آشامان، از استراليا، سوسمارهای بزرگ تر، پوست کنده، برای آنها میفرستند.
مـردو آنـاهيــد
فوريه ۲۰۱۴
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
Labels: جهاد, جهادگران, خرد, مـردو آنـاهيــد, مسلمان
1 Comments:
به خشنودی اهورامزدا.درود فراوان بر شما دوست خوبو گرامی.
شما دوست خوب جناب مزدم کاسپین پشتکار خوبی دارید ولی با توجه به مطالبی که در این وبلاگ پ و در وبلاگ ایران آرای شما دوست گرامی خواندم به نتیجه رسیدم که شما خود را بی دین و خداناباور می دانید و به دین زردشتی هم مانند دین های دیگر باوری ندارید.البته این باور شما گرامی است و مورد احترام است ولی برایم عجیب است چگونه با این حال زردشت پیامبر را احترام می گذارید و او را یک فیلسوف خردمند می دانید?درست است که او یک اندیشمند بوده ولی در درجه بالاتر او پیامبر اهورامزدا بود جه پیام های اهورایی را دریافت می کرد و دین زیبای زردشتی یا دین بهی را بنیان گذاشت و مردم را به یکتاپرستی و نیایش با خدا و دیگر بلور های دینی و فلسفی فرا خواند.
خواهش نی منم بنویسید چگونه است مه شما خود را زردشتی نمی دانید و در عین حال برای زردشت که او را متاسفانه فردی مادی کار نی دانید ارزش فراوان قایلید?چگونه است که شما دوست خوب و عزیز اندیشه های افراد خداناباور و مادی گرایی که خود را بدون باور و بی دین می دانند را گسترش می دهید مانند هوشنگ معین زاده نادره افشاری رضا فاضلی و...
همچنین سپاسگزار میشم بنویسید آقای علی میر فطروس به چه دین ک خدایی باور دارند?
بسیار سپاسگزار میشم پاسخ پرسش هایم را بدهید.اهورامزدا و ففرشتگان یار و یاورتان.
ایمیلم:verybahoshmahdi@gmail.com
Post a Comment
<< Home